خامنه‌ای در برابر دو کشش همگرا و واگرا

بالاخره پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی یا خروج از پروتکل الحاقی؟

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران - KHAMENEI.IR / AFP

در دوران بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دو تحول سیاسی قابل توجه در جمهوری اسلامی رخ داده است که تبعاتی جدی برای سیاست داخلی و خارجی نظام خواهد داشت. یک تحول درخواست دولت روحانی از خامنه‌ای برای بازگرداندن بحث پیوستن ایران به ‌ای‌اف‌تی‌اف به مجمع تشخیص مصلحت است، در حالی که این موضوع بعد از تشدید تحریم‌ها از دستور کار مجمع خارج شد.

هنوز روشن نیست که اعضای شورای عالی امنیت ملی و بیت یا جناح‌های سیاسی مثل جبهه پایداری و نزدیکان احمدی‌نژاد در مجلس («دلواپسان» سابق) چه واکنشی به این حرکت نشان خواهند داد. اجابت این درخواست یعنی گذاشتن گام در مسیر همکاری با نهادهای بین‌المللی که همیشه یک چالش جدی برای نظام‌های یاغی است. با این کشش، جمهوری اسلامی حتی بعد از دست‌یابی به سلاح هسته‌ای به دولتی مثل جمهوری اسلامی پاکستان تبدیل خواهد شد.

تحول دوم تصویب طرح مجلس در ۱۱ آذر برای « اقدام راهبردی [فوری] برای لغو تحریم‌ها» بود که با ۲۵۱ رای موافق به تصویب رسید. این طرح برای برداشتن تحریم‌ها از سوی ایالات متحده بازه زمانی تعیین کرد.

بر پایه این طرح اگر در نهایت تحریم‌ها در دو ماه لغو نشود، خروج از برجام و «معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» رقم خواهد خورد. بر خلاف مجلس نهم و دهم که در این موضوع چشمشان به دهان شورای امنیت ملی (منصوب مستقیم خامنه‌ای) بود مجلس یازدهم راسا در این موضوع اقدام کرد. تا قبل از این طرح، خامنه‌ای با برداشتن گام‌های پنجگانه همراه بود و تخلف‌های کوچکی از برجام تلقی می‌شدند. اجرای این مصوبه یعنی دوری جمهوری اسلامی از گردن نهادن به مقررات و پیمان‌های بین‌المللی (سازمان بین‌المللی انرژی اتمی) که موضوع همیشگی رژیم‌های یاغی بوده است.

با این کشش جمهوری اسلامی به سمت کره شمالی حرکت خواهد کرد. علی خامنه‌ای با این دو کشش که دو مسیر متفاوت همگرا و واگرای بین المللی را دنبال می‌کنند چه خواهد کرد؟

دوراهی دشوار خامنه‌ای

همراهی کامل علی خامنه‌ای با یکی از دو کشش، رشته کار را در تصمیم‌گیری‌های کلیدی سیاست خارجی، از دست وی خارج خواهد کرد. خامنه‌ای به رغم ادعاهای دهان پرکن قاطعیت و سازش ناپذیری، در مقابله با آمریکا و غرب، کجدار و مریز عمل کرده است. تاکنون او در داخل به گونه‌ای رفتار می‌کرد که میان دو کشش فوق بایستد و جناح‌ها به سمت سیاست‌های او حرکت کنند تا تنها بخشی از جریان اصلی در حکومت باشند و نه همه آن.

اما پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا دو جریان حکومتی، خامنه‌ای را به سمت غلبه یکی از دو کشش موجود در نظام هل می‌دهند و هریک که غلبه پیدا کند دست خامنه‌ای بابت استفاده از شرایط تعلیق و زدن یکی به میخ و یکی به نعل کوتاه می‌شود. با دو کششی که ۱۸۰ درجه فاصله دارند بعید است اعضای دولت‌های رفسنجانی/خاتمی/روحانی، بتوانند با تیم قالیباف/پایداری/احمدی‌نژادی و تحت ریاست یک نظامی در دولت آینده کار کنند.

البته این امکان در بعد خارجی داستان وجود دارد که چپ‌های غربی در صورت غلبه سناریوی واگرا، دسته‌ای از کارگزاران نظام را در برابر دسته دیگر میانه‌رو بخوانند (آن را خلق کنند) تا بتوانند سیاست مماشات خود را ادامه دهند.

می‌توان منتظر بود که در سال‌های آینده قالیباف یا موتلفه در برابر طرفداران مصباح از سوی نیویورک تایمز و سی‌ان‌ان میانه‌رو خوانده شوند همان طور که حسن روحانی، فردی امنیتی با سابقه سخنرانی برای دعوت به سرکوب دانشجویان از سوی همراهان بن رودز در رسانه‌های آمریکایی میانه‌رو خوانده شد.

تمسک به بایدن برای حفظ دولت

جریان کارگزاران (مدیران وفادار) که برای چهار دهه مناصب اصلی دولتی را در دست داشته است، می‌خواهد خود را با تیم بایدن هماهنگ کند به این امید که آمریکا به برجام بازخواهد گشت و آن‌ها می‌توانند دوباره تحت عنوان میانه‌رو، حمایت داخلی (اصلاح‌طلبان) و خارجی (چپ‌های آمریکایی) را با هم به دست بیاورند و در ۱۴۰۰ نیز دولت را به خود اختصاص دهند.

حسن روحانی با همین دیدگاه است که دارد تلاش می‌کند خامنه‌ای را به بازگشت و پیوستن به اف‌ای‌تی‌اف تشویق کند تا علامت لازم به تیم بایدن داده شود. اما خامنه‌ای کارش با این جریان تمام است و فرمانش بیشتر به سمت «شعب ابی‌طالب» می‌کشد. بالاخص آن که مردم برای دو سال تحت فشار گذاشته شده‌اند و تصور او این است که دارند به این ریاضت عادت می‌کنند. البته خامنه‌ای می‌خواهد شعب ابی‌طالبش، بدون تصمیمات وی شکل بگیرد تا وی مثل همیشه مسؤولیتی را در این باب پذیرا نشود. از همین جهت است که وی در مورد مصوبه مجلس سکوت پیشه کرده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سیاست رسمی نظام گسترش‌طلبی اما به طور لاک‌پشتی و با استفاده از اشتباهات طرف مقابل (مثل حمله آمریکا به عراق)، پیشبرد برنامه هسته‌ای نظامی اما به نحو مخفی و تدریجی با صدور فتواهای تهی، تروریسم اما با قربانی‌نمایی و نقض مستمر و نهادینه حقوق بشر اما با ژست حاکمیت ملی و دینداری است.

یک جناح می‌خواهد هزینه‌های این دوگانگی‌ها را برای نظام کاهش دهد و جناح دیگر افزایش. به نظر می‌آید که خامنه‌ای دیگر نمی‌تواند وسط این دو کشش بنشیند و میان آن‌ها توازن برقرار کند؛ هم از منافعش برخوردار شود و هم هزینه‌هایش را کاهش دهد.

بلاموضوع ساختن برجام

در سوی دیگر داستان جریان نظامی- امنیتی نزدیک به سپاه و روحانیت گسترش‌طلب قرار دارد که می‌خواست ترامپ دور دومی داشته باشد تا آن‌ها بدون دردسر به برنامه هسته‌ای (غنی‌سازی ۲۰ درصدی و بالاتر) و موشکی خود ادامه دهند و تقصیر را بر گردن وی بیندازند (و بدین ترتیب حمایت چپ آمریکایی و اروپا را که از ترامپ متنفر بودند برای خود داشته باشد). آن‌ها می‌خواهند با ظرفیت‌هایی که در برجام حفظ شده به دوران احمدی‌نژاد بازگردند و در منطقه نیز به برنامه گسترش‌طلبی خود ادامه دهند.

خامنه‌ای می‌داند که با تعجیل در این امور ممکن است اصل برنامه با مشکل مواجه شود. زمانی که در طرح مجلس برای بازگشت آمریکا به برجام گذاشته شده (دو ماه) برای این بازگشت کافی نیست و با خروج رژیم از پروتکل الحاقی کار برجام در دوران بایدن از طرف جمهوری اسلامی نیز به پایان می‌رسد. خامنه‌ای نمی‌خواهد فریب جوامع غربی را به پایان برساند و دستش از بازی میانه‌رو- تندرو تهی شود.

نقاب‌ها کنار می‌روند

همان طور که خلاصی خامنه‌ای از اصلاح‌طلبان نزدیک به خاتمی و موسوی برای رژیم و وی هزینه زیادی بر جای گذاشت، تن دادن رژیم به هر یک از این دو کشش موجب ریزشی تازه در رژیم خواهد شد چون یک طرف با سیاست طرف دیگر نمی‌تواند همراهی کند و باید به حاشیه رانده شود. گربه‌های چاق رژیم نمی‌خواهند به راحتی مناصب خود را خالی کنند و برای خروج هزینه‌هایی بر روی گردن رژیم می‌گذارند. کشش به سوی طرح، مجلس جمهوری اسلامی را مجبور می‌کند نقاب دولت میانه‌رو در خارج را از چهره بردارد، همان طور که این نقاب را در داخل از چهره برداشت. امروز جناح اصلاح‌طلب بیش از جناح مقابل خود بر طبل گسترش‌طلبی منطقه‌ای، پپشبرد برنامه هسته‌ای و سرکوب مخالفان و معترضان در داخل می‌کوبد.

نمایش عادی‌سازی دشوارتر خواهد شد

همه شواهد حاکی از این است که بازگشت به پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی (مثل ‌ای‌اف‌تی‌اف) تحت روند عادی‌سازی، همانند خود دولت روحانی رو به غروب است و جهان مجبور خواهد شد با نظام همانند کره شمالی و طالبان و داعش رفتار کند. داعش و طالبان و کره شمالی از گروهی کاملا در هم آمیخته و وفادار به حکومت که نمایش میانه‌روی و اصلاح‌طلبی می‌داد، محروم بودند و جامعه جهانی نیز از آن‌ها این را باور نمی‌کردند.

اما جمهوری اسلامی با استفاده از چهره رحمانی دین، ایرانیان موفق خارج از کشور، سینما و جشن‌ها و ادبیات ایران (که هیچ نسبتی با اسلام‌گرایی ندارند) موفق شد برای دو دهه ایرانیان و دنیای خارج را فریب دهد. این فریب هر روز دارد دشوارتر می‌شود. اگر اصغر فرهادی تلاش می‌کرد حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کند (که عملا چنین نبود چون بدون همراهی با نظام در ایران فیلم سینمایی ساخته و نمایش داده نمی‌شود) مجید مجیدی که کارش به اسکار معرفی شد نه تنها چنین تلاشی ندارد بلکه همیشه از پاچه‌خاران خامنه‌ای بوده است. باید دید جامعه سینمایی آمریکا چگونه می‌تواند وی را به عنوان میانه‌رو به مخاطبانش بفروشد.

با خروج جمهوری اسلامی از پروتکل الحاقی، دیگر تیم بایدن نیز نمی‌تواند وانمود کند که لابی جمهوری اسلامی و دولت آن بخش میانه‌رو را نمایندگی می‌کنند. نادیده گرفتن رفتارهای جمهوری اسلامی برای دول غربی دارد پر هزینه‌تر و دشوارتر می‌شود. این امر نه نتیجه اقدامات ویژه غربی‌ها یا مخالفان جمهوری اسلامی بلکه نتیجه گریزناپذیر اصرار رژیم بر یاغی بودن تحت هر شرایط و پدیدار شدن تناقض‌های جمهوری اسلامی با گذر زمان است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه