پنجاهمین سال درگذشت خلیل ملکی، سیاستمدار باورمند به اصلاح

این سیاستمدار مخالف براندازی و معتقد به گفت‌و‌گو و مدارا بود

خلیل ملکی (سمت چپ تصویر)- tribunezamaneh.com

در پنجاهمین سال درگذشت خلیل ملکی (۲۲ تیر ۱۳۴۸)، نظریه‌پرداز و سیاستمدار دهه‌های ۱۰ تا ۵۰ خورشیدی، دامنه آگاهی‌های ما نسبت به ایده‌ها و افکار و کنش‌های سیاسی و اجتماعی او دقیق‌تر شده و وضوح بیشتری یافته است.

این گستره به‌‌ویژه در ۱۰ سال اخیر که نوشته‌های او و نیز آثاری درباره‌اش افزایش یافته است، هر چه ژرف‌تر شده است و شاید یکی از رموز چنین توجهی نیز دو نکته مهم در زندگی و آرای خلیل ملکی باشد. نخست، مشی سیاسی و زندگی کاری و شخصی‌اش، و دوم، آرایی که به نظر می‌رسد همچنان مبتلابهِ جامعه ایران است و او همانند پیری که مشکلات و مسائل جامعه و کشورش را در خشت خام می‌دید، تجارب و آموزه‌های خود را در قالب یادداشت‌ها، مقالات، خاطرات، و شیوه زندگی‌اش برای نسل‌های جوانتر بعد از خود به یادگار گذاشت تا این تجارب و آموزه‌ها را چراغ راهی برای آینده خود نمایند.

اگر بخواهیم دسته‌بندی مختصری از باورها و آرمان‌های خلیل ملکی ارائه دهیم، باید او را باورمند به برخورد اصلاح‌طلبانه با جامعه، معتقد به گفت‌وگو و مدارا، مقاوم و پایدار در کسب آزادی‌های فردی، مدافع سرسخت دموکراسی پارلمانی از یک سو و دغدغه‌مند نسبت به ارتقای سطح رفاه مردمان زحمتکش و گروه‌های فرودست جامعه در دیگر سو بدانیم. در این مسیر، البته او زندگی و عمرش را گذاشت تا در زندگی شخصی نیز به دام برخی مشکلات و مصایبی که عموم سیاستمداران می‌افتند، در نغلتد، چنان‌که در سال‌های پایانی و برای گذران امورات زندگی شخصی نیز مجبور شد بخشی از خانه‌اش را اجاره دهد تا هزینه‌های آن را تامین کند.

بیشترین کوشش‌ها را در جهت شناساندن خلیل ملکی دکتر همایون کاتوزیان انجام داده است و اگر مدعی شویم که بخش اعظم آشنایی نسل امروز با آراء و عقاید خلیل ملکی محصول تلاش‌های مجدانه آقای کاتوزیان است، بیراه نگفته‌ایم.

او به عنوان مورخ و ادیبی خبره که تحولات ایران را با مسئولیت و دقت رصد کرده و می‌کند، این بخت‌یاری را داشت که با ملکی از نزدیک و نه سال قبل از مرگ او آشنا شود و به گفته خودش در گفت‌وگویی با سایت تاریخ ایرانی: «تحت تأثیر درک و شعور و صداقت سیاسی او» قرار گیرد. ‌آقای کاتوزیان در سال ۱۳۴۰ به انگلستان می‌رود، اما اگر چه دیداری دیگر بین آنها رخ نمی‌دهد، ولی مکاتبات او با ملکی ادامه می‌یابد؛ مکاتباتی که به گفته وی «به همراه نامه‌های جلال آل احمد، سیمین دانشور و بعضی دیگر در آتش‌سوزی کتابخانه‌ام در سال ۱۹۹۶ دود شد و به هوا رفت».

علاوه بر‌ آن، آقای کاتوزیان اخیرا کتاب «خلیل ملکی، چهره انسانی سوسیالیسم ایرانی» را به زبان انگلیسی منتشر کرده است که به فارسی نیز واگردان شده است. 

واقع‌بین مصلحت گرا

عباس میلانی که مقاله‌ بلندی درباره ملکی در کتاب «صد چهره قرن بیستم» نوشته است و در کتاب «نگاهی به شاه» و در تحلیل وقایع دهه ۳۰ و ۴۰ از ملکی به نیکی یاد می‌کند، او را مهمترین نظریه‌پرداز سوسیال دموکراسی در ایران می‌داند که به دلیل انشعاب از حزب توده ایران و تشکیل «نیروی سوم»، «تا واپسین لحظات حیاتش، و حتی پس از آن مورد حملات بی‌رحمانه حزب توده بود». 

به باور آقای میلانی، ملکی «منزه طلبی‌های مالوف و به‌اصطلاح انقلابی را نداشت و اهل اصلاح و نه انقلاب، واقع‌بین و مصلحت گرا بود» و همین به او این ظرفیت را ‌بخشید که بتواند نگاه منتقدانه خود را، چه در زمانی که در حزب توده ایران بود، چه بعدها که از حامیان اصلی مصدق شد، و چه در مواجهه با شاه، ابراز کند.

او در نقد حزب توده تبعیت کورکورانه آنها از شوروی را برنمی‌تابید. نگاه اجتماعی و عدالت‌پروانه کمونیستی را می‌پسندید، اما در مقابل از استبداد استالینی به‌شدت انتقاد می‌کرد. سفرش به آذربایجان، به عنوان نماینده مرکزی حزب توده ایران و مواجهه‌اش با عکس‌های مختلف استالین و پایین کشیدن آن عکس‌ها، از جمله رخدادهایی است که در خاطره جمعی ثبت و ضبط شده است.

دو گفت‌وگوی بی‌سرانجام با شاه ایران

ملکی اهل گفت‌وگو بود و هراسی از این نداشت که با اصحاب قدرت هم گفت‌وگو کند، چرا که گفت‌وگو و مذاکره را امری لازم می‌دانست. از جمله آنها، دو نشستی است که با شاه ایران داشت.

آقای میلانی در کتاب «نگاهی به شاه» و البته به شکل تفضیلی‌تر در مقاله‌‌ای که درباره ملکی در کتاب «صد چهره قرن بیستم» نوشته است، به دو ملاقات خلیل ملکی با شاه اشاره می‌کند.

او در مقاله‌اش می‌نویسد که ملاقات اول بین این دو شخصیت، در اردیبهشت ۱۳۳۲ رخ داد که شاه در موضعی ضعیف قرار داشت و اختلافاتش با مصدق به اوج رسیده بود. ملاقات سه ساعت به طول انجامید و طی آن شاه از ملکی می‌خواست که به جبهه او برای مقابله با کمونیسم بپیوندند، اما ملکی چنان باوری نداشت، و ملاقات بی‌نتیجه به پایان رسید.

ملاقات دوم سالیان بعد رخ داد؛ در زمانی که شاه در موضع قدرت قرار گرفته بود. به نوشته آقای میلانی، شاه «از سوی آمریکایی‌ها تحت فشار بود تا با آوردن نیروهای تازه، به‌خصوص جبهه ملی، جان تازه‌ای به دولت بدهد» و خلیل ملکی در این میانه می‌بایست نقش میانجی را بازی می‌کرد، اما باز هم «مذاکرات بی نتیجه ماندند» چرا که «هیچ‌یک از طرفین به دیگری اعتماد نداشت». ولی خبر آن مذاکرات در بیرون همانند ملاقات اول اسباب هجوم مخالفان و منتقدان، به‌خصوص حزب توده ایران به او شد و ملکی را «به عنوان عامل حکومت مورد حمله قرار» دادند.

خلیل ملکی (چپ)- khaterenegari.com

دیدگاه و پیش‌بینی ملکی درباره ماجرای پیشه‌وری و آذربایجان و نیز تحلیل او که در نهایت به واقعیت پیوست، جایگاهش را در حزب توده ایران بسیار بالا برد، چنان که خود او در جایی اشاره کرده است که وقتی بعد از آن جریانات وارد جلسه مرکزی شد، افراد همه به احترام او به پا خواستند؛ در حالی که چنان چیزی تا آن زمان مرسوم نبود.

با همین ذهنیت بود که ملکی به صرافت جدایی از حزب توده ایران و شکل ‌دادن به یک شاخه اصلاحی از آن افتاد، اما منع آن اقدام از سوی رادیوی مسکو، تلاش او را ناکام گذاشت و اکثریت افراد از پیوستن به او و ایده‌اش خودداری کردند، و نتیجه آن شد که آن اقدام و فعالیت‌های وی برای دوره‌ای کوتاه و تا تشکیل «حزب زحمتکشان ایران» به تعویق افتد.

پس از انشعاب از حزب توده ایران، ملکی در حزب زحمتکشان تا پایان هوادار مصدق بود و باقی ماند، اما نه به عنوان یک حامی گوش به فرمان، بلکه در قامت منتقدی مشفق که عیوب و انکسارات فعالیت سیاسی مصدق را با خود او در میان می‌گذاشت. از او نقل شده است که در ملاقات معروفی که گروهی از دوستان مصدق با او درباره انحلال مجلس هفدهم داشتند، در نهایت مصدق نظر آنها، از جمله ملکی، را مبنی بر انصراف از تصمیم خود نمی‌پذیرد، اما ملکی به علت باور عمیق خود به مصدق و صداقت و جدیت او، به او می‌گوید که «ما با شما هستیم اگر حتی به جهنم بروید»، تا نشان دهد که با آن تصمیم مخالف است و مسیری که مصدق می‌رود نادرست و ناصواب است.

آیا ناسیونالیسم ایرانی ابتکار خلیل ملکی بود؟

در پیوند با این نظر که ناسیونالیسم ایرانی مورد نظر خلیل ملکی، ابتکار شخص او بوده است یا نه، در میان برخی از اهل قلم، اندیشه سیاسی و تاریخ ایران، اختلاف نظری وجود دارد. دکتر موسی غنی‌نژاد در جدال قلمی‌ای که سالیان قبل با آقای کاتوزیان در مجله اطلاعات - سیاسی اقتصادی داشت، می‌نویسد: «مکتبی به نام ناسیونالیسم ایرانی، وجود خارجی ندارد و خلیل ملکی نیز از چنان اندیشه‌ای برخوردار نیست که یک ایدئولوگ یا استراتژیست قلمداد شود». این دیدگاه، تا حدودی با آرای یرواند آبراهامیان در نگاه به آراء و عقاید و کنشمندی‌های ملکی همخوانی دارد.

اما به رغم تمامی این اختلاف نظرات، به نظر می‌رسد که دیدگاه‌های خلیل ملکی در این سال‌ها با اقبال بیشتری روبه‌رو شده است. در همین مسیر، در اسفند ۱۳۹۶ مجموعه‌ای ۵ جلدی از مقالات او در نزدیک به ۴ هزار صفحه، به کوشش رضا‌ آذری شهرضایی از سوی نشر اختران منتشر شد. 

این مجموعه که بر اساس تاریخ انتشار، مقالات ملکی از ۱۳۰۹ تا ۱۳۴۶( دو سال قبل ازمرگش) را در بر می‌گیرد، درک دقیقی از تحولات فکری و سیاسی ملکی به‌دست می‌دهد.

اکنون می‌توان به جرات مدعی شد، مردی که در هنگام مرگش غریبانه چشم از جهان فرو بست و به نوشته آقای میلانی «تنها صد نفر در مراسم تدفینش شرکت کردند» و حتی به وصیتش که «می‌خواست در احمدآباد و نزدیک مصدق دفنش کنند، عمل نشد»، پنجاه سال پس از مرگش به چهره‌ای معتبر در تلاش‌ها و فرهنگ سیاسی – اجتماعی ایران معاصر بدل شده است و آراء و دیدگاه‌هایش، همچنان خوانده می‌شود و محل نقد و بحث و بررسی قرار می‌گیرد.