اسلام‌زدایی در چین شدت می‌گیرد

رسانه‌های جمهوری اسلامی ‌اجازه ندارند حتی یک کلام در همدردی با «برادران مسلمان چینی» ابراز کنند

مردان اویغور به مناسبت عید فطر در مسجدی در کاشغر می رقصند - GREG BAKER / AFP

در سفر برق‌آسای اخیر خود به پکن، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، از «دیدگاه مشترک دو کشور درباره مسائل جهانی» سخن گفت. او بخشی از ملاقات ۴۵ دقیقه‌ای خود با همتای چینی‌اش را به شرح مصائب «مردم رنجدیده فلسطین» اختصاص داد. در همان حال، اما، وزیر اسلامی ‌حتی یک کلمه درباره یک قوم مسلمان دیگر که به مراتب بیش از فلسطینیان در حال حاضر در رنج است، بر لب نراند.

به جای «قوم مسلمان»، در واقع باید گفت اقوام مسلمان، زیرا این روزها تقریبا تمامی‌ مسلمانان چین از قومیت‌های گوناگون، سخت‌ترین دوران زندگی خود را در نیم قرن اخیر تجربه می‌کنند.

اقوام مسلمان چینی مجموعا نزدیک به ۶۰ میلیون تن برآورد می‌شوند. نزدیک به نیمی ‌از آنان، جزئی از قوم بزرگ ‌هان هستند که اکثریت جمعیت جمهوری خلق را تشکیل می‌دهد. تفاوت آنان با دیگر ‌هان‌ها، فقط تفاوت مذهبی و تا حدی فرهنگی است. دومین بخش بزرگ مسلمانان چین، اقوام آلتائیک مقیم ترکستان خاوری، یا شین جیانگ، هستند: اویغورها، قزاق‌ها، قرقیزها، و قره پایاق (کلاه سیاه)‌ها که تعدادشان در حدود ۱۵ میلیون برآورد می‌شود. گروه‌های قومی‌ دیگری مانند منچوها و سغدیان (نزدیک به اقوام ایرانی) در مجموعه مسلمانان چین جای ندارند.

تا چند سال پیش، سیاست فرابردی جمهوری خلق چین بر اساس مدارا و کنترل مسلمانان پی‌ریزی شده بود. در ۱۹۷۱ میلادی، در سفر شهبانو فرح به چین، برنامه دیدارهای او ملاقات با گروهی از مسلمانان چینی را نیز در شهر سیان دربر داشت. در آنجا، رهبران محلی مسلمان ابراز امیدواری کردند که مسلمانان چینی بتوانند رابطه‌ای نزدیک با «جهان اسلام» به ویژه ایران، برقرار کنند. موزه شهر سیان پر بود و هنوز هم هست از آثار هنری و تاریخی وابسته به ایران و اسلام.  به طور کلی بیست سال بعد، این ولیعهد عربستان سعودی، امیر عبدالله بن عبدالعزیز، بود که در سفر رسمی‌ به جمهوری خلق، رهبران مسلمان چینی را به حضور پذیرفت. در آن سفر، رئیس جمهوری خلق پذیرفت که ممنوعیت سفر حج برای مسلمانان چینی را لغو کند و اجازه دهد که ده‌ها هزار چینی مسلمان، به مکه بروند.

هم در زمان سفر شهبانو فرح، و هم موقع دیدار امیر عبدالله، جمهوری خلق هنوز از نظر اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک در موضع ضعف قرار داشت و مماشات، اگر نخواهیم بگوییم همکاری با کشورهای مسلمان را ارج می‌نهاد.

اما امروز، یک چین به مراتب نیرومندتر، با داعیه رهبری جهانی، اهمیت چندانی برای «جهان اسلام» قائل نیست. چین هنوز نیازمند خرید نفت خام از کشورهای مسلمان است. اما در این زمینه نیز توازن قوا به سود پکن تغییر کرده‌است. کشورهای مسلمان نفت فروش، از اندونزی گرفته تا ایران و عربستان سعودی، با از دست دادن بازارهای بزرگ در آمریکای شمالی و در اروپای غربی، وابستگی بیشتری به بازار چین پیدا کرده‌اند و در هر حال در موقعیتی نیستند که سیاست پکن در قبال مسلمانان چین را به چالش بکشند.

در طول تاریخ، افزایش قدرت یک رژیم، همواره دو نتیجه داشته ‌است: خودبزرگ‌بینی و یکسان‌سازی. ژی جینگ پینگ، رئیس جمهوری خلق و رهبر حزب کمونیست، اکنون به تقلید از آمریکائیان، از «رویای چینی» سخن می‌گوید و نظام زیر سلطه خود را الگویی برای همه جهان عرضه می‌کند. با لحنی که یادآور چرت و پرت‌های لنینی و استالینی است، آقای ژی هدف خود را «پیدایش انسان چینی نوین» می‌خواند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این «انسان چینی نوین»، در برابر الگوی کلاسیک چینی متوسط، یهنی آهکو، قرار می‌گیرد. آهکو، مانند «اویار حسن» خودمان، هدفی جز ادامه زندگی ندارد. او هم به خود دروغ می‌گوید و هم به دیگران. هر کس می‌تواند آهکو را فریب دهد و یا با یک کاسه کوچک برنج بخرد.

ژی برای خلق «انسان نوین چینی» نیازمند یکسان‌سازی است. هدف او تبدیل جمهوری خلق به یک کارخانه بزرگ کالباس‌سازی است که یک میلیارد و نیم چینی را به یک شکل و با یک هویت، تحویل می‌دهد. لازمه این یکسان‌سازی، حذف هویت‌های نژادی، قومی، دینی و فرهنگی است. جمهوری خلق از آغاز با مسئله «بیگانگان درونی» رو به رو بوده ‌است. منچوها، مغولان، بودائیان تبت، مسلمانان ترک، شین جیانگ و اخیرا غرب زدگان هنگ کنگ و ماکائو.

برنامه یکسان‌سازی در منچوری و مغولستان، با موفقیت فراوان پیشرفت کرده‌است. در منچوری، آخرین کوشش‌ها برای حفظ زبان و ادبیات و فرهنگ محلی در حال محو شدن است. در مغولستان داخلی، زبان و فرهنگ محلی هنوز کم و بیش رونقی دارد. اما در آنجا نیز سونامی ‌چینی‌سازی آینده را برای مدافعان هویت مغولی تیره و تار می‌کند. در هنگ کنگ و ماکائو آمیزه‌ای از سرکوب‌گری و رشوه اقتصادی در حال تضعیف هویت ملی است. کنترل حکومت مرکزی نیز به ناتوانی کلیساهای کاتولیک و پروتستان، کمک کرده ‌است. در تبت، پکن با سرکوب بی‌رحمانه توام با پاک‌سازی قومی، در مسیر «چینی‌سازی» منطقه خودمختار به پیشرفت بزرگ نائل شده ‌است.

تنها در برخورد با اسلام است که برنامه «چینی‌سازی» ژی چینگ پینگ، با موانع بزرگ رو به رو است. موانعی که پکن را به طرح و اجرای برنامه‌های بی‌سابقه برای سرکوب و کنترل و پاک‌سازی قومی ‌کشانده ‌است.

شین جیانگ در واقع قلب «شاهراه فرابردی» است که پرزیدنت ژی برای پی‌ریزی رهبری جهانی چین، عرضه می‌کند. این منطقه با مساحتی تقریبا همتای مساحت ایران، با هشت کشور همسایه ‌است: مغولستان، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و هند. به عبارت دیگر، بدون شین جیانگ، جمهوری خلق چین تبدیل خواهد شد به قدرتی محدود در آسیای خاوری. از این گذشته، شین جیانگ، بیش از ۸۰ درصد از منابع نفت و گاز جمهوری خلق را دربر می‌گیرد. معادن اورانیوم، آهن، مس و بعضی فلزات کمیاب، بر اهمیت منطقه می‌افزایند.

شین جیانگ برای نخستین‌بار در دوران تسلط منچوریان بر چین، در قرن هجدهم زیر سلطه پکن (خان بالغ در آن زمان) قرار گرفت. اما در دومین دهه صده نوزدهم، ترکان منطقه با یک سلسله شورش‌های محلی، منچورها را بیرون راندند و امارت ترکستان خاوری را به رهبری یعقوب بیگ مستقر کردند. در سال‌های ۱۹۳۰ میلادی، یک نظام جانشین نظام امارتی شد. پیش از آن، سفوط امپراتوری در پکن، خطر دائمی ‌توسعه‌طلبی چینی را از شین جیانگ دور کرده ‌بود. در ۱۹۴۶ میلادی، ارتش مائو زدونگ به شین جیانگ حمله کرد و جمهوری را برافکند. با این‌حال، رهبران کمونیست از ویژگی منطقه آگاه بودند و به همین سبب نظام «خودگردانی» را در آنجا پذیرفتند. در سال ۱۹۵۵ میلادی، پکن اعزام گروه‌های غیر مسلمان، بیشتر از قوم اکثریت ‌هان، را به شین جیانگ آغاز کردند. همین سیاست است که در زمان ژی جینگ پینگ، با شدت بیشتری ادامه می‌یابد.

بر اساس تازه‌ترین برآوردها، ‌هان‌ها اکنون نیمی‌از جمعیت منطقه خودمختار را تشکیل می‌دهند. پکن با این تیپ‌های نظامی- تولیدی و تاسیس شهرک‌ها‌ و شهرهای جدید (از جمله کورلا و کارامایو)، می‌کوشد فصلی کاملا نو در تاریخ منطقه بگشاید. برعکس شهرهای تاریخی ترکستان مانند غلجا، کاشغر، ختن و  ارومچی، در حالت انحطاط تحمیلی قرار گرفته‌اند. انتقال مسلمانان به اردوگاه‌های «بازآموزی» و «چینی شدن» نیز جزئی از برنامه بزرگ پکن برای «چینی سازی اسلام» یا ایجاد «اسلام چینی» به‌شمار می‌آید.

پکن سرکوب بی‌سابقه مسلمانان را در خارج از شین جیانگ نیز ادامه می‌دهد. تصمیم به تخریب گنبد مساجد در این چوان (مرکز استان نینگ شیا)، ممنوعیت چاپ و داشتن قرآن و کتاب‌های اسلامی، تعطیل بیش از ۱۲۰۰ مدرسه اسلامی، از جمله ۳۲ مدرسه تربیت روحانیون و ممنوعیت ریش و حتی داشتن تسبیح دیگر اجزای این برنامه گسترده‌اند.

پکن سیاست یکسان‌سازی خود را به بهانه مبارزه با تروریسم اسلامی ‌توجیه می‌کند. جمهوری اسلامی‌ نیز به همین بهانه حتا از ابراز همدردی با مسلمانان چینی خودداری می‌کند. در حالی که ۳۲ سازمان به اصطلاح مقاومتی از ۲۰ کشور، از جمله چند کشور آمریکای لاتین، در تهران دفتر و نماینده دارند، مسلمانان چینی از سفر به ایران برای توضیح اوضاع، محروم‌اند.

برعکس، جمهوری اسلامی ‌با تربیت کادرهای حزب کمونیست چین به عنوان «عالمان اسلامی» در قم و مشهد در برنامه پکن برای «اسلام‌زدایی» در چین شرکت فعال دارد. در حالی‌که چند کشور مسلمان از جمله قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان آوارگان مسلمان چینی را می‌پذیرند، جمهوری اسلامی‌در تهران درهای خود را به روی حتی یک مسلمان قربانی سرکوب در چین باز نکرده ‌است.

تعداد مسلمانانی که در چین از خانه و سرزمین خود بیرون رانده شده‌اند، چندین برابر تعداد آوارگان فلسطینی از سال ۱۹۴۸ میلادی است. در حال حاضر بیش از ۱۱۸ میلیون مسلمان چینی در اردوگاه‌های کار اجباری «مراکز امنیت» زندانی‌اند. در حالی‌که تعداد فلسطینیان زندانی در اسرائیل در حدود ۵۰۰ تن برآورد می‌شود. با این حال وسایل ارتباط جمعی در جمهوری اسلامی ‌اجازه ندارند حتی یک کلام برای همدردی با «برادران مسلمان» چینی عرضه کنند.

جمهوری خلق در ۱۰ سال گذشته بیش از دو میلیون دختر مسلمان را از ترکستان شرقی به دیگر مناطق چین منتقل کرده ‌است تا کمبود زنان را جبران کند. این کمبود بر اثر برنامه جنون‌آمیز «فقط یک بچه» به وجود آمد. زیرا اکثر چینیان ترجیح می‌دادند که «یک بچه» مجاز آنها پسر باشد. تنها شین جیانگ و تبت از برنامه «فقط یک بچه» معاف شده بودند و به همین سبب توازن تعداد پسران و دختران را حفظ کرده بودند و به همین سبب است که در برنامه «اسلام زدائی» و «بودازدایی» پکن، هم ترکستان شرقی و هم تبت به صورت مراکز صدور دختر در آمده‌‌اند.

آنچه در جمهوری خلق بر سر مسلمانان آمده ‌است، به‌راستی در مرز جنایت علیه بشریت قرار دارد. تا سال ۲۰۱۷ سیاست کنترل و سرکوب ملایم، شاید قابل تحمل می‌بود. اما اکنون این سیاست از مرز تحمل گذشته‌ است. به همین سبب سرکوب رهبران جمهوری اسلامی، که در عین حال نشانه‌ای از ناتونی آنان است، هم تاسف‌آور است و هم شرم‌آور.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه