فعالیتهای تروریستی در جهان، بهطور قابل توجهی افزایش یافته و در همهجا منجر به ایجاد نگرانی شده است. پس از حملات متعددی که در پاسخ به انتشار مجدد کاریکاتورهای توهینآمیز به حضرت محمد (ص)، در فرانسه رخ داد، وزارت کشور اتریش روز سهشنبه، ۲ نوامبر اعلام کرد که حداقل یک تروریست اسلامگرا در وین، پایتخت اتریش، دست به حمله تروریستی زده که منجر به کشته و زخمی شدن شماری از افراد شده است. وزیر کشور اتریش در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که پلیس، یک مهاجم مسلح طرفدار داعش را به ضرب گلوله کشته است.
در واقع، اینگونه حملات تروریستیٍ غیرقابل پذیرش، پدیده جدیدی در صحنه بینالمللی نیست و بعید به نظر میرسد که جهان به زودی از شر چنین حملاتی در امان بماند. اما چالش بزرگ، وجود چنین تصور غلطی در میان برخی از افراد است که این حملات را علیه یک دین، فرقه یا ملیت مشخصی میدانند. البته، وقوع حمله اخیر تروریستی در نزدیکی بزرگترین کنیسه پایتخت اتریش، به این معنی نیست که یهودیان هدف تروریسم هستند، زیرا در حالیکه حملات تروریستی اخیر در فرانسه، کلیساهای مسیحیان را هدف قرار داد، اما حمله تروریستی به دانشگاه کابل در افغانستان، مسلمانان سنیمذهب را هدف قرار داده است. همچنان، داعش مرتکب جنایتهای هولناکی علیه یزیدیها و شیعیان عراق شد.
در واقع، خصومت و دشمنی گروههای تروریستی افراطگرا، علیه ادیان یا مذاهب خاصی نیست، زیرا این گروهها هر فردی که از ایدئولوژی و قرائت افراطگرایانه آنها از اسلام را پیروی نکند، تکفیر میکنند؛ حتی اگر شخص مزبور به دین و مذهب آنها وابستگی داشته باشد. گروههای تروریستی، مدتها قبل از القاعده و داعش، در مقدسترین اماکن مذهبی مسلمانان، دست به عملیات تروریستی زدند. در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹، ۲۰۰ نفر مسلح، به رهبری جهیمان العتیبی، با ادعای ظهور مهدی موعود، به حرم مطهر مکه، مقدسترین مکان برای مسلمانان، حمله کرده و مسجدالحرام را اشغال کردند. در چهارم دسامبر همان سال، نیروهای عربستان سعودی موفق به پایان دادن این حمله شدند.
تروریسم، محدود به دین مشخص یا گروه خاصی نیست. برخی ادعا میکنند تروریسم در دین اسلام و متون اسلامی ریشه دارد و اندیشههای اسلامی باعث ایجاد خشونت میشود. اگر چنین است، پس اعمال تروریستیای که از سوی غیر مسلمانان، مانند برتریطلبان سفیدپوست، انجام میشود را چگونه تفسیر میکنند؟ در اکتبر ۲۰۱۸ و هنگامی که یهودیان مشغول ادای «نماز شبات» بودند، یک سفیدپوست راستگرا در ایالت پنسلوانیا به معبد یهودیان یورش برد و در حالیکه شعار «همه یهودیان باید بمیرند» را سر میداد، به نمازگزاران تیراندازی کرد. او پیش از آنکه دستگیر شود حد اقل ۱۱ تن را کشت و ۶ تن دیگر را مجروح کرد. همچنان، افراطگرایان سفیدپوست، در روز جمعه ۱۵ مارس ۲۰۱۹، مسجد نور و مرکز اسلامی لینود را در شهر کرایستچرچ در نیوزیلند، هدف حمله تروریستی قرار دادند و در نتیجه تیراندازی، شمار زیادی از نمازگزاران جان خود را از دست داده و شمار دیگری مجروح شدند.
آیا کسی هست که حادثه قتلعام در مسجد ابراهیمی را فراموش کرده باشد؟ هنگامیکه باروخ گلدشتاین، پزشک یهودی با شماری از شهرکنشینان، در بامداد روز جمعه ۲۵ فوریه ۱۹۹۴، به مسجد ابراهیمی در شهر الخلیل تاخت و به افرادی که مشغول ادای نماز فجر بودند تیراندازی کرد. در نتیجه این عملیات تروریستی، ۲۹ تن کشته و ۱۵۰ نفر مجروح شدند؛ پیش از آنکه بقیه نمازگزاران او را از پا درآورند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حوادث یادشده، بخش کوچکی از اقدامات تروریستی بیشماری است که نقاط مختلف جهان شاهد آنها بوده است. صدها نمونه دیگر وجود دارد که نشان میدهد تروریسم هیچ پیوندی با دین، نژاد و ملیت مشخصی ندارد. رهبران گروههای تروریستی، در اغلب موارد، برای کسب همدردی مومنان، از پوشش دین برای تحقق و توجیه اهداف سیاسی، عقیدتی یا فرقهای استفاده میکنند.
صحنههای کشتار، سر بریدن و ویرانیهایی که داعش آنها را به نمایش میگذاشت، هرگز نمیتواند برای خدمت به اسلام و مسلمانان باشد؛ بلکه برعکس، هدف اصلی از آن رفتارهای وحشیگرایانه، تحریف چهره واقعی اسلام و معرفی آن به عنوان یک دین مبتنی بر خشونت و خونریزی بود.
در واقع، ادامه عملیات تروریستی و افزایش آن طی چند دهه گذشته، بدین معنی است که روش اتخاذ شده در مبارزه علیه تروریسم اشتباه و نادرست بوده و موفقیت در مقابله با پدیده تروریسم مستلزم رویکرد جدیدی است که فراخور این تهدید بزرگ باشد. شواهد نشان میدهد ترور و زندانی شدن رهبران گروههای تروریستی تاکنون نتوانسته هیچ نتیجه مثبتی درپی داشته باشد؛ بلکه عواقب آن اوضاع جهان را بیشتر از پیش آشفته کرده است. بنابراین، لازم است مراکز تحقیقاتی و تصمیمگیرندگان، در گام نخست، درصدد از بین بردن عواملی باشند که منجر به ظهور پدیده تروریسم در جهان میشود.
تردیدی نیست که احساس برخی ملتها به اینکه تعامل با آنها در قالب تحقیر و برتریپنداری دیگران صورت میگیرد، نمیتواند به هیچوجه قابل پذیرش باشد. اگر به عنوان مثال، یهودستیزی به عنوان جرم پذیرفته شود و کسیکه به یهودیان یا حتی صهیونیسم جهانی حمله میکند محکوم به مجازات باشد، این سوال پیش میآید که چرا اجازه داده میشود تا اسلام و مسلمانان، تحت عنوان آزادیبیان، هدف حمله قرار گیرند؟
اگر به اسرائیل این حق داده میشود که جهان را وادار به عذرخواهی و پرداخت غرامتهای مالی و معنوی برای جنایتهایی که نازیها علیه یهودیان مرتکب شدهاند، کند، پس چرا به کشورهای عربی و اسلامی که تحت استعمار برخی از کشورهای اروپایی قرار داشتند اجازه داده نمیشود تا از آن کشورها بخواهند به کشتارهایی که در طول مدت اشغال کشورهای آنها انجام دادهاند، اعتراف کنند؟ به عنوان مثال، استعمار فرانسه در یک تلاش نافرجام و با هدف چیرگی بر مقاومت مردم الجزایر که خواستار استقلال بودند، حداقل یک میلیون نفر از شهروندان الجزایر را کشت. این کشور افزون بر این اقدام، حدود ۱۸ هزار جمجمه مبارزان الجزایر را که از سوی سربازان فرانسوی کشته شده بودند، در موزه «انسان» به نمایش گذاشته و آن را یکی از افتخارات خود میداند. در این شرایط، این ملتها چگونه میتوانند احساس نکنند که مورد تحقیر و توهین قرار گرفتهاند؟
از سوی دیگر، روحانیون و روشنفکران باید مسئولیت خود را در این زمینه ادا کنند. آنها میتوانند با نشان دادن چهره واقعی اسلام و رد ادعاها و برداشتهای نادرست از آموزههای دینی، با اندیشه افراطگرایی و تندروی به مبارزه بپردازند و برای خشکاندن منابع این پدیده خطرناک تلاش کنند.
علاوه بر آن، روحانیون و پیشوایان همه ادیان و مذهبها و مکتبهای فکری، باید پیام روشنی را به پیروان سایر ادیان برسانند که: نمادهای دینی و مذهبی در تمام اشکال و گونهها یک خط قرمز است که نباید به هیچصورت و تحت هیچ بهانهای همچون آزادیبیان یا موارد دیگر، مورد توهین و بیاحترامی قرار گیرند. همچنین، باید همه کشورهای جهان، قوانین ویژهای را برای جلوگیری از توهین و هتک حرمت به این نمادها، وضع کنند و با کسانی که از این خطوط قرمز عبور میکنند، با مشتی آهنین برخورد کنند.
شکی نیست برای برچیدن بساط تروریسم، باید نخست به دنبال عواملی بود که منجر به ظهور چنین اندیشهای شده است. تا زمانی که برای مبارزه با افراطگرایی، رویکرد جدیدی اتخاذ نشود، پدیده وحشتناک تروریسم همچنان باقی خواهد ماند و جامعه بشری ناگزیر به پرداخت بهای سنگین آن خواهد بود.