اسرائيل و فلسطین: راه‌حل تک دولتی ممکن است؟‌

یکی از چهره‌های شاخص جامعه یهودیان آمریکا می‌گوید دیگر به دولت یهودی باور ندارد

انعکاس تصویر معترضان فلسطینی روی کلاه نیروی گارد مرزی اسرائیل-JAAFAR ASHTIYEH / AFP

مقاله‌ای که جامعه‌ای را تکان داد. این بهترین عنوان برای مقاله‌ای است که پیتر بینارت، نویسنده یهودی آمریکایی، پنجشنبه هفته گذشته در مجله چپ‌گرای «جوئیش کارنتز» آمریکا نوشت. آقای بینارت از چهره‌های شناخته‌شده جریان صهیونیسم لیبرال است؛ یعنی آن‌ها که هم خود را صهیونیست و معتقد به نیاز به وجود دولت یهودیِ اسرائیل می‌دانند و هم گرایش لیبرالی دارند و از این رو خواهان احقاق حقوق فلسطینی‌های مورد تبعیض هستند. بینارت با همین یک مقاله خود (که نسخه کوتاه‌تری از آن هم در روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر شد) ولوله‌ای در میان آن‌ها به میان آورد که تحولات جامعه یهودی آمریکا و جریانات روشنفکری اسرائیل را دنبال می‌کنند.

سال‌ها است که یکی از اعتقادات بنیادین طرفداران لیبرال و متمایل به چپ اسرائيل راه‌حل دو دولتی بوده است. این راه‌حلی است که در چند دهه گذشته، پس از پیمان‌های اسلو که در دهه ۱۹۹۰ بین اسرائیل به نخست‌وزیری اسحاق رابین و سازمان آزادی‌بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات امضا شد، مورد اجماع جامعه جهانی است. در کلام هم تمام جامعه جهانی به آن معتقد است، هم اتحادیه عرب، هم رهبری فلسطینی‌ها و هم دولت اسرائیل. حتی بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ نیز در کلام می‌گویند به راه‌حل دو دولتی باور دارند. طبق این راه‌حل تخاصم تاریخی اسرائيل و عرب‌ها این‌گونه حل می‌شود که یک دولت مستقل فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه تشکیل می‌شود و سرزمین تاریخی فلسطین بین این دولت و دولت اسرائيل تقسیم می‌شود: یعنی چیزی شبیه همان طرحی که در سال ۱۹۴۷ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید و یهودی‌ها پذیرفتند و عرب‌ها نه. ساف و عرفات تنها در اواخر دهه ۱۹۸۰ بود که حاضر شدند این «سازش تاریخی» را بپذیرند (تا پیش از آن آن‌ها خواهان تشکیل دولت مستقل فلسطینی در تمام سرزمین تاریخی فلسطین بودند.)

اعتقاد به راه‌حل دو دولتی سال‌ها است باعث شده صهیونیست‌های لیبرال بتوانند تناقضی مهم را توجیه کنند: اسرائیل درون اراضی رسمی خود کشوری دموکراتیک است که در آن همگان، از جمله ده‌ها هزار فلسطینی‌ و عرب‌تبار، شهروند هستند و حق رای دارند، اما در عین حال میلیون‌ها نفر فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه بدون داشتن هرگوهه حقوق دموکراتیک زیر یوغ اشغال اسرائيل زندگی می‌کنند. جاده‌هایی از دل کرانه غربی می‌گذرد که فقط شهروندان اسرائيل اجازه عبور از آن‌ها را دارند. پلاژهایی در ساحل بحرالمیت در کرانه غربی هست که عملا فقط یهودی‌ها اجازه ورود به آن‌ها را دارند. لیبرال‌های صهیونیست همیشه خود را مخالف اشغال و این جلوه‌های کریه آن دانسته‌اند و قویا طرفدار راه‌حل دو دولتی و مخالف هر چیزی بوده‌اند که رسیدن به این راه‌حل را دشوار می‌کند: به‌خصوص ساختن شهرک‌های غیرقانونی یهودی‌نشین در کرانه غربی که قرار است روزگاری خاک دولت مستقل فلسطینی باشد.

آقای بینارت اما در این مقاله با صدای بلند اعلام کرد که دیگر به راه‌حل دو دولتی معتقد نیست. او اکنون می‌گوید طرفدار آن چیزی است که معمولا رادیکال‌ترین طرفداران فلسطین خود را طرفدار آن دانسته‌اند: راه‌حل یک دولتی. یعنی این‌که در کل سرزمین تاریخی فلسطین، از کرانه دریای مدیترانه تا رود اردن، یک دولت واحد تشکیل شود که تمام شهروندان در آن حقوق برابر داشته باشند.

البته راه‌حل تک‌دولتی در سال‌های اخیر طرفدار کم نداشته است. ادوارد سعید، روشنفکر فلسطینی-آمریکایی، در سال ۱۹۹۹ در مقاله‌ای در نیویورک تایمز از آن دفاع کرد. ده سال بعد این معمر قذافی، رهبر لیبی، بود که در همین روزنامه از این راه حل دفاع کرد و خواهان تشکیل «اسراطین» شد. اما نکته کلیدی این‌جا است که بینارت به مثابه یک صهیونیست و از زاویه تاریخ جامعه یهودی از راه‌حل تک‌دولتی دفاع می‌کند.از نظر بینارت چنین دولتی می‌تواند به آرمان تاریخی صهیونیسم جامه عمل بپوشاند، چرا که این آرمان تشکیل «خانه‌ای یهودی» بوده و نه لزوما «دولت یهودی.» او با اشاره به نظرات چهره‌های مختلفی از جمله تئودور هرتزل، بنیانگدار جنبش صهیونیستی،‌ به این اشاره می‌کند که آن‌ها لزوما خواهان تشکیل دولت نبوده‌اند. مثلا هرتزل در رمان خیالی معروفی که در مورد مهاجرت یهودی‌ها به فلسطین و تشکیل جامعه یهودی در آن‌جا نوشته تصور کرده که چنین جامعه‌ای بخشی خودمختار از امپراتوری عثمانی باشد و نه لزوما دولتی مستقل.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

استدلال اصلی بینارت مبتنی بر این است که با شهرک‌سازی‌های مدام در کرانه غربی و با خواست اسرائیل برای الحاق بخشی از این منطقه به خاک خود راه‌حل دو دولتی عملا غیرممکن شده است. او می‌نویسد: «راه‌حل سنتی دو دولتی دیگر بدیل قانع‌کننده‌ای برای مشی کنونی اسرائیل نیست. در عوض این خطر وجود دارد که به راهی برای لاپوشانی این مشی و تضمین ادامه آن بدل شود.» او قاطعانه می‌افزاید: «زمان آن رسیده که صهیونیست‌های لیبرال هدف جدایی یهودی‌ها و فلسطینی‌ها را کنار بگذارند و در عوض از هدف برابری یهودی‌ها و فلسطینی‌ها دفاع کنند.»

پدر و مادر بینارت از آفریقای جنوبی به آمریکا مهاجرت کردند و همین است که او مثل خیلی فلسطینی‌های رادیکال موقعیت نابرابری فلسطینی‌ها در کرانه غربی را به نظام آپارتاید تشبیه می‌کند و راه‌حل آن‌را هم راه‌حلی می‌داند که نلسون ماندلا و کنگره ملی آفریقا موفق به حصولش شدند: رای برابر برای تمام شهروندان.

بدین سان بینارت نشان می‌دهد که در ۱۰ سال گذشته، در حالی که حاکمیت دولت نتانیاهو در اسرائيل تثبیت شده، چه تحولات عظیمی در میان صهیونیست‌های جهان ایجاد شده است. همین نویسنده ده سال پیش در مقاله‌ای در مجله معتبر «نیویورک ریویو آو بوکز» با عنوان «شکست رهبران جامعه یهودیان آمریکا» از این انتقاد کرده بود که رهبران سازمان‌های سنتی یهودیان در آمریکا به هر بهانه از تمامی سیاست‌های دولت اسرائیل دفاع می‌کنند در حالی که یهودیان جوان آمریکا مثل سایر آمریکایی‌های هم سن و سال خود بیشتر لیبرال و متمایل به حزب دموکرات هستند و روز به روز کمتر قادر به دفاع از دولتی که حقوق میلیون‌ها انسان را پایمال می‌کند.

واکنش‌ها در اسرائیل

این‌که مقاله بینارت به این همه واکنش متعدد در آمریکا و اسرائیل انجامیده است نشان از جایگاه رفیع این نویسنده ۴۹‌ساله می‌دهد. گیدئون لوی، ستون نویس‌ چپ‌گرای روزنامه هاآرتز (که خود از مدت‌ها پیش طرفدار راه‌حل تک‌دولتی شده است)، بینارت را این‌گونه توصیف می‌کند: «یکی از شاخص‌ترین روشنفکران لیبرال جامعه یهودیان آمریکا، یهودی معتقد و متکلفی که در خانواده‌ای صهیونیست بزرگ شده و در ۲۸ سالگی از دبیران مجله «نیو ریپابلیک» بوده است.» (این مجله از مهم‌ترین مجلات روشنفکری آمریکا است.)

آقای لوی جزو کسانی است که قاطعانه از بینارت دفاع کرده است. او در ستون خود در هاآرتز می‌گوید، این تصور که راه‌حل دو دولتی «واقع‌گرایانه» است و راه‌حل تک‌دولتی «توهم‌آمیز» خود «سرابی متوهم» بیش نیست. لوی می‌نویسد: «۵۳ سال است که در این‌جا یک دولت واحد داشته‌ایم که نظام آپارتاید آن با سرعتی تهوع‌آور مستقر می‌شود.»

حتی کسانی که قویا با آقای بینارت مخالفت کرده‌اند به تاثیرگذاری نظرات او معتقدند. در همان روزنامه هاآرتز (روزنامه لیبرال‌مابی که به دو زبان عبری و انگلیسی منتشر می‌شود و می‌توان آن‌را مهم‌ترین روزنامه تاریخی اسرائیل دانست) انشل فِفِر و خمی شالف دو نویسنده اسرائیلی هستند که با بینارت مخالفت کردند. ففر می‌گوید خود او خیلی دوست دارد در همان نوع دولتی که آقای بینارت می‌گوید زندگی کند اما هیچ گروه سیاسی در اسرائیل یا فلسطین خواهان چنین دولتی نیست. نه سازمان آزادی‌بخش فلسطین، نه احزاب عرب‌های اسرائيل و نه هیچ گروه دیگری. او بدین‌سان انتقادی آشنا از بینارت را مطرح کرده است: که او یک یهودی نیویورکی است که از آن سوی اقیانوس‌ها برای کشوری دیگر نسخه می‌پیچد.

خمی شالف در ستون خود ضمن تحسین بینارت و یادآوری سابقه دوستی با او می‌گوید از این‌که این نویسنده آمریکایی این‌گونه «طلاق» خود از صهیونیسم لیبرال را اعلام کرده متاسف است. او خود می‌گوید با «بیشتر بنیان‌ها و نتیجه‌گیری‌های بینارت» مخالف است و اما می‌افزاید که در ضمن دل خوشی از «انتقادات شرورانه و تهمت‌های شخصی که در چند روز اخیر» متوجه این نویسنده شده است ندارد. شالف می‌گوید استدلال بینارت شاید ایراد داشته باشد اما این‌همه جنجال که بر سر آن ایجاد شده نشان می‌دهد که توانسته روی نقطه حساسی در اردوی صهیونیست‌های لیبرال دست بگذارد. او در پایان می‌گوید: «مقالات بینارت شاید راه‌حلی واقع‌گرایانه در بر نادشته باشند اما می‌توانند به احیای گفتگو درباره مساله خروج اسرائیل از باتلاق اشغال دست بزنند.»‌

اما نکته ظریفی که در بسیاری بحث‌ها راجع به فلسطین و اسرائيل در نظر گرفته نمی‌شود، این است که شاید تک‌دولتی یا دودولتی بودن اصلی‌ترین مساله نباشد. باید توجه داشت که بینارت معتقد است که تک‌دولت مورد نظر او باید «دوملیتی» باشد و حتی شاید به شکل کنفدراسیون (یعنی دو دولت متحد زیر یک چتر.) یعنی این دولت باید مثل سایر مثال‌هایی که او می‌آورد (ایرلند شمالی و بلژیک) حضور تاریخی دو جامعه این سرزمین یعنی یهودی‌ها و فلسطینی‌ها را به رسمیت بشناسد. چنان‌که گفتیم او راه‌حل خود را شکل جدیدی از صهیونیسم می‌داند و نه نفی آن. اما بسیاری (و احتمالا بیشترِ) طرفداران راه‌حل تک‌دولتی خواهان نفی هرگونه مشروعیتی تاریخی صهیونیسم هستند و در نتیجه سنتا معتقد به «دوملیتی» بودن دولت جدید نبوده‌اند. آن‌ها دولتی می‌خواهند که عملا هیچ‌گونه ارجاع به مردم یهودی نداشته باشد و در افراطی‌ترین اشکال (مثل آن‌چه تئوریسین‌های جمهوری اسلامی پیشنهاد می‌کنند) خواهان اخراج یهودیانی هستند که نسب‌شان به خانواده‌های مهاجر برمی‌گردد.

بنابراین مساله اصلی این قائله شاید فرای تعداد دولت‌های راه‌حل موجود باشد: به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت هر دو مردمی که امروز ساکن سرزمینی تاریخی فلسطین هستند، یهودی‌ها و عرب‌ها. این حق را هم ادوارد سعید خواهان تک‌دولت به رسمیت شناخت و هم یاسر عرفات خواهان دو دولت. اما بسیاری از سایر نیروهای حاضر در اسرائيل و فلسطین حاضر به چنین چیزی نیستند. بدون این پذیرش تاریخی همزیستی. حل این قائله تاریخی ممکن نیست.