افشای برخی از جزئیات سند محرمانه همکاریهای ۲۵ ساله میان تهران و پکن که در این اواخر برای بسیاری از صاحبنظران پرسش برانگیز شده است، نه تنها ماهیت دوستی میان چین و ایران را دگرگون میکند بلکه به عنوان نقطه عطفی در روابط دو کشور به شمار میرود. این قرارداد چالش برانگیز افزون بر اینکه بر وضعیت ژئواستراتژیک منطقه تأثیر عمیقی میگذارد و پیوند کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و خاورمیانه با چین را دچار چالش میکند، رابطه ایران و چین را از دو متحد سیاسی به رابطه فروشنده و مشتری تبدیل میکند.
شاید بتوان گفت که معامله اخیر تهران با پکن، یک حرکت قهقرایی و عدول از عمدهترین اصول و ارزشهای ملی محسوب میشود که در چارچوب نهضت ملی ایران در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت، سپس با انقلاب ۱۳۵۷، با جدیت بیشتری دنبال میشد. تردیدی نیست که از اوایل قرن نوزدهم، ایران شاهد وقایع و تحولات سیاسی متعددی بود که در شکلگیری آگاهی و برداشت رهبران ایران در باره چگونگی روابط این کشور با غرب و ایدههای استقلالطلبی و آزادیخواهی نقش مهمی داشت. این اندیشه تحول شگرفی در مسیر مبارزات کلیهای جریانهای سیاسی، سکولار، محافظهکار و حتی ناسیونالیستها ایجاد کرد و جنبش ملیگرایی را در سراسر ایران به حرکت درآورد.
تلاش دکتر مصدق برای ملی کردن صنعت نفت در دهه پنجاه قرن بیستم، حس ملیگرایی و رد نفوذ خارجی را جهش بیشتری داد. در واقع، اقدامات تهدیدآمیز امپراتوری عثمانی، روسیه و بریتانیا منجر به برخی تحولات تأثیرگذاری همچون جنبش تحریم تنباکو و ملی شدن صنعت نفت ایران شد. در نتیجه، اصل آزادی و استقلال در نخستین قانون اساسی ایران در سال ۱۲۸۵، درج شد و نمایندگان مجلس سعی کردند نفوذ کشورهای خارجی را در تمام ابعاد سیاسی و اقتصادی و موافقتنامههای بینالمللی کاهش دهند و دست دولتها و نهادهای خارجی را از سوء استفاده از منابع طبیعی و سرمایههای ملی ایران کوتاه کنند.
نخستین مجلس ایران پیشنهاد دولت برای اخذ وامهای خارجی را رد کرد و دکتر مصدق، نخست وزیر وقت ایران خواستار ملی شدن نفت شد و تلاشهای بسیاری را برای ایجاد اصلاحات اقتصادی و سیاسی و متوقف کردن مداخلات خارجی به ویژه بریتانیا و روسیه انجام داد.
اما با آغاز انقلاب ۱۳۵۷، آیتالله خمینی تأکید کرد که انقلاب ایران، یک انقلاب ملی نیست بلکه یک جنبش فکری و یک انقلاب اسلامی است که هدف از آن، ایجاد وحدت میان تمام امت مسلمان علیه امپریالیسم جهانی است. خمینی شعار نه شرقی و نه غربی را ابداع کرد و در آن زمان منظورش این بود که ایران نه گرایشی به اتحاد جماهیر شوروی دارد و نه متحد غرب و آمریکا است.
در سایه همین اندیشه، ایران پیوسته با حضور نیروهای خارجی در خلیج فارس مخالف بود و حتی حضور نیروهای عربی همچون نیروهای سوریه و مصر را در خارج از قلمرو خود آنها نمیپذیرفت. با این حال و بهرغم اصرار ایران بر استقلال و آزادی، دولت ایران در این اواخر توافقنامه محرمانه را با چین و روسیه امضا کرده است که مسیر حضور نظامی دو کشور را از طریق ایران در منطقه باز میکند. تهران برخلاف شعارهای استقلالطلبی و آزادی، در چارچوب توافق محرمانه اخیر، برخی از جزیرهها و پایگاههای ایران را در ازای سرمایهگذاری چین در عرصه نفت، به آن کشور واگذار میکند. این توافقنامه که بر اساس توافق قبلی منعقد شده در سال ۲۰۱۶، شکل گرفته است چین را برای مدت ۲۵ سال به یک شریک استراتژیک ایران تبدیل میکند و قرار است چین حدود ۲۸۰ میلیارد دلار برای توسعه بخشهای نفت، گاز و صنعت پتروشیمی در ایران سرمایهگذاری کند.
البته مبلغ یادشده در پنج سال نخست توافقنامه به ایران پراخت میشود، در عوض به شرکتهای چینی امیتاز ویژهای برای سرمایهگذاری در تمامی پروژههای جدید و پروژههای ناتمام نفت، گاز وپتروشیمی ایران داده میشود. افزون بر آن، چین میتواند کلیهای فرآوردهای نفت، گاز و پتروشیمی مورد نیاز خود را با تخفیف حدود ۱۲ درصد از قیمت میانگین شش ماهه، از ایران خریداری کند.
همچنان در چارچوب پروژه ژئوپلیتیکی توسعهی دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی»، چین در احداث برخی از زیرساختهای اساسی ایران سهم قابل ملاحظهی خواهد داشت. افزون برآن، توافقنامه اخیر شامل همکاریهای نظامی و هوایی میان ایران و چین میشود و روسیه نیز در این میان نقش چشمگیری ایفا میکند.
در پرتو این توافقنامه، کشتیهای نظامی چینی و روسی قادر به استفاده از تسهیلات بنادر دریایی تازهساخته شده ایران در چابهار، بوشهر و بندر عباس خواهند بود.
در واقع، انگیزه اصلی ایران برای پذیرش نفوذ چین و روسیه، تعهد چین به خرید تمام نفت، گاز و مواد پتروشیمی مورد نیاز چین از ایران است، به ویژه اینکه پس از خروج ایالات متحده از برجام و اعمال تحریمها، کشورهای اروپایی نتوانستند برای جبران خسارتهای ناشی از تحریمها در ایران سرمایهگذاری کنند. تردیدی نیست که اهداف چین از ورای این قرارداد تنها در قلمرو ایران خلاصه نمیشود بلکه ابعاد فراتری را در بر میگیرد و پکن با حضور در ایران به دنبال منافع اقتصادی بیشتری در خاورمیانه میشود.
البته قرارداد ۲۵ ساله با چین، نشان میدهد که تهران و پکن برای تحقق اهداف استراتژیک خود از یکدیگر استفاده میکنند و در این جا تنها منافع مشترک مطرح نیست و هر یک به دنبال هدف مشخص دیگری هستند.
از سوی دیگر، پذیرش این قرارداد از سوی دولت ایران، بازتاب دهنده تصمیم نظام جمهوری اسلامی برای کاهش پایبندی به اصول بنیادین انقلاب و ارزشهای ملی ایران است؛ زیرا باز شدن پای چین و روسیه به قلمرو ایران، این کشور را یقینا در معرض چالشهای بیسابقه قرار خواهد داد و شکی نیست که خطرات ناشی از این قرارداد، بیشتر از منافعی خواهد بود که تهران در تلاش برای دستیابی به آن است.
© IndependentArabia