ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، روز جمعه ۱۴ شهریور (۵ سپتامبر) هشدار داد که تمام نیروهای نظام اعزامی از غرب به اوکراین از نظر مسکو، «هدف مشروع» برای حمله تلقی خواهند شد.
این اظهارات در حالی مطرح میشوند که تنها یک روز پیش از آن، نزدیک به ۲۶ کشور به رهبری فرانسه و بریتانیا اعلام کردند در شرایطی که آتشبس یا توافق صلح برقرار شود، آمادهاند با هدف ایجاد بازدارندگی از تجاوز مجدد روسیه و تامین امنیت پس از پایان درگیریها، نیروهایی را با عنوان «نیروی تضمین» (reassurance force) به اوکراین اعزام کنند.
این طرح که با استقبال ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، مواجه شد، نخستین اقدام جدی و هماهنگ غرب برای تضمین امنیت کییف پس از سه سال و نیم جنگ خونبار است که دهها هزار کشته به جا گذاشته، میلیونها نفر را آواره کرده و بسیاری از مناطق شرقی و جنوبی اوکراین را ویران کرده است.
زلنسکی در واکنش گفت: «برای نخستین بار در مدت طولانی، برداشتن گامی جدی و ملموس از سوی متحدان را شاهدیم.» امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، نیز تاکید کرد که این نیروها در خط مقدم مستقر نخواهند شد، بلکه وظیفه اصلیشان جلوگیری از هرگونه «تجاوز گسترده تازه» خواهد بود.
تنها ساعاتی پس از طرح این «تضمین امنیتی» ولادیمیر پوتین که در همایش اقتصادی ولادیوستوک سخن میگفت، حضور احتمالی چنین نیروهایی را عاملی برای تداوم جنگ دانست و ادعا کرد که نزدیکتر شدن اوکراین به غرب و همکاریهای نظامی گسترده با ناتو «یکی از ریشههای اصلی بحران» بوده است.
او افزود: «اگر توافقی برای صلح به دست آید، دیگر به این نیروها نیازی نیست و روسیه به تعهداتش پایبند خواهد بود.» با این حال مقامهای اوکراین و بسیاری از رهبران اروپایی یادآور شدند که روسیه بارها تعهداتش را نقض کرده است؛ از جمله در «مذکره بوداپست» ۱۹۹۴ که کییف در قبال تضمین تمامیت ارضیاش، از زرادخانه هستهای خود صرفنظر کرد.
در حال حاضر، ایالات متحده درباره میزان مشارکت در این نیروی چندملیتی موضع مشخصی اتخاذ نکرده و میان اعضای «ائتلاف مشتاقان» (Coalition of the willing /Russo-Ukrainian War) هم اختلافهایی دیده میشود. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، گرچه بر لزوم فشار بیشتر بر مسکو تاکید کرده، درباره دامنه حضور آلمان محتاطانه سخن گفته است. با این حال، به نظر میرسد فشار افکار عمومی در اروپا و خطر تداوم جنگ، غرب را به سمت حضور فعالتر در اوکراین سوق داده است.
پوتین در روزهای اخیر بارها مدعی شد که نیروهای روسی در سراسر جبهههای شرقی و جنوبی در حال پیشرویاند و اگر توافقی به دست نیاید، عملیات نظامی ادامه خواهد یافت. اما ناظران غربی معتقدند او بیش از آنکه به صلح فکر کند، به دنبال زمانخریدن و تحکیم دستاوردهای میدانیاش است.
چین در برابر فشارهای واشینگتن
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در کنار تحولات میدانی، دیپلماسی پیرامون جنگ اوکراین نیز وارد مرحله تازهای شده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، در گفتگوی ویدیویی با رهبران اروپایی در پاریس، از آنان خواست علاوه بر توقف خرید نفت روسیه، برای پایان جنگ به چین هم فشار اقتصادی وارد کنند. او تاکید کرد که ادامه روابط عادی با پکن در حالی که این کشور از روسیه حمایت میکند، به معنای تامین مالی غیرمستقیم جنگ است.
با این حال وزارت خارجه چین روز جمعه این موضوع را بهشدت رد کرد. گو جیاکون، سخنگوی این وزارتخانه، گفت: «چین نه خالق بحران اوکراین است و نه طرف آن. ما با تلاشهای مداوم برای کشاندن پای چین به این موضوع و اعمال فشار اقتصادی، قاطعانه و بهشدت مخالفت میکنیم.»
پکن همواره خود را «بیطرف» معرفی کرده و در عین حال، غرب را به دلیل ارسال سلاح برای کییف، به طولانیتر کردن جنگ متهم کرده است.
از زمان آغاز جنگ اوکراین، روابط مسکو و پکن بیشازپیش گسترش یافته است. شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، هفته گذشته در رژه نظامی بزرگی به مناسبت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم، در کنار پوتین و کیم جونگاون، رهبر کره شمالی ظاهر شد؛ اقدامی که با واکنش منفی اتحادیه اروپا مواجه شد.
پرسش یک خبرنگار در پکن درباره اینکه آیا چین روسیه را «کشوری صلحدوست» میداند یا خیر، نیز از سوی سخنگوی وزارت خارجه بیپاسخ ماند.
ترکیب دو روند فعلی شامل تهدیدهای مستقیم کرملین و مقاومت چین در برابر فشارهای غرب، نشان میدهد که رسیدن به توافقی پایدار برای پایان جنگ اوکراین همچنان دور از دسترس است. هرچند واشینگتن و پایتختهای اروپایی تلاش دارند با ایجاد نیروی چندملیتی امنیت آینده اوکراین را تضمین کنند، روسیه این حضور را خط قرمز خود میداند و آن را بهانهای برای ادامه نبرد قرار داده است.
در این میان، نقش چین میتواند تعیینکننده باشد. اگر پکن حاضرنشود از مسکو فاصله بگیرد، تلاشهای آمریکا و اروپا برای منزوی کردن روسیه با دشواری روبرو خواهد شد. در نتیجه به نظر میرسد سرنوشت جنگ نه فقط در میدانهای نبرد دونباس و خرسون، بلکه در پایتختهای جهان و پشت میز مذاکرات اقتصادی و سیاسی رقم خواهد خورد؛ جایی که هر بازیگر بزرگ تلاش دارد معادلات آینده نظم جهانی را به سود خود شکل دهد.