علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، در یک سفر دیپلماتیک پرحاشیه به عراق و لبنان رفت. این سفر در حالی انجام شد که هر دو کشور با بحرانها و چالشهای امنیتی و سیاسی پیچیدهای بهویژه در زمینه حضور گروههای شبهنظامی تحت حمایت تهران مانند گروه حشدالشعبی در عراق و سازمان حزبالله در لبنان، مواجهاند. اگرچه هدف اعلامشده این سفر «تقویت ثبات امنیتی در منطقه» است، مواضع و اقدامهای مسئولان جمهوری اسلامی درباره میزان احترام تهران به حاکمیت این کشورها و تصمیمهای داخلی آنها پرسشهای جدی برمیانگیزد.
روابط تهرانــبغداد؛ از حمایت تا تسلط
در عراق، لاریجانی در حالی به امضای توافقنامه امنیتی با دولت بغداد اقدام کرد که جمهوری اسلامی در تلاش است گروههای مسلح وابسته به حشدالشعبی را در چارچوب ارتش عراق ادغام کند، اما همزمان نفوذ این گروهها را بهعنوان بازوهای نظامی و سیاسی خود در این کشور حفظ کند. پرسشی که در این میان مطرح میشود، این است که آیا جمهوری اسلامی واقعا به دنبال برقراری ثبات در عراق است یا میخواهد این کشور را به صحنهای برای پیشبرد منافع منطقهای خود تبدیل کند؟
سیاست جمهوری اسلامی در عراق همواره بر «حمایت مشروط» مبتنی بوده است؛ به این معنی که تهران کمکهای امنیتی و نظامی به عراق ارائه میدهد و در مقابل انتظار وفاداری سیاسی دارد. این رویکرد باعث شده بسیاری از جریانها و گروههای عراقی، حضور جمهوری اسلامی را «دخالت آشکار در امور داخلی عراق» بدانند. اگر تهران واقعا قصد حمایت از عراق را دارد، چرا کمکهای بدونشرط ارائه نمیدهد؟ همانطور که کشورهای دیگر منطقه مانند عربستان سعودی به کشورهای همسایه کمکهای اقتصادی و امنیتی ارائه میکنند، بدون اینکه برنامه سیاسی بر آنها تحمیل کنند.
لبنان بر سر دوراهی اجرای قانون اساسی یا پذیرش سلطه شبهنظامیان
در لبنان، سفر لاریجانی با واکنشهای انتقادی شدیدی روبرو شد. این واکنشها بهویژه پس از اظهارات برخی مقامهای جمهوری اسلامی که با تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله مخالفت کردند، شدت یافت. همین بود که ژوزف عون، رئیسجمهوری لبنان، در دیدار با علی لاریجانی در بیروت هرگونه دخالت در امور داخلی این کشور از سوی «هر گروهی» را غیرقابل قبول خواند و افزود: «لبنان از همکاری با جمهوری اسلامی استقبال میکند، اما تنها در چارچوب حاکمیت ملی و احترام متقابل.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سوی دیگر، یوسف رجی، وزیر خارجه لبنان، در اظهاراتی منتقدانه گفت: «مداخله آشکار جمهوری اسلامی در امور داخلی لبنان، خشم ملت لبنان را برانگیخته و باعث شده است مردم لبنان از گسترش نفوذ حزبالله و تلاش تهران برای کنترل سیاستهای داخلی لبنان ابراز نارضایتی کنند.
هرچند حزبالله به عنوان بازوی نظامی جمهوری اسلامی در لبنان، پس از جنگ اخیر با اسرائیل و کاهش نفوذ در سوریه، قدرت نظامی و حتی محبوبیت سابق خود را از دست داد، تهران همچنان به ادامه حمایت از این گروه شبهنظامی اصرار میورزد. در حالی که این اقدام با تصمیمها رسمی و اهداف دولت لبنان در تضاد است. اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر جمهوری اسلامی واقعا قصد کمک به لبنان را دارد، چرا از دولت مشروع این کشور حمایت مستقیم نمیکند و به جای آن یک گروه شبهنظامی را که حاکمیت کشور را نقض و با تصمیمات رسمی دولت مخالفت میکند، تقویت میکند؟
سیاست دوگانه جمهوری اسلامی در قبال کشورهای منطقه
جمهوری اسلامی با سردادن شعار «محور مقاومت»، مدعی حمایت از ملتهای مظلوم است، اما واقعیت نشان میدهد که این شعار بیشتر برای توجیه دخالت در امور سایر کشورها به کار میرود. رژیم ایران از دیگران میخواهد حاکمیتش را رعایت کنند، اما خود به حاکمیت همسایگانش احترام نمیگذارد. پرسش اخلاقی که مطرح میشود، این است که چگونه جمهوری اسلامی میتواند کشورهای دیگر را به مداخله نکردن در امور داخلی خود فراخواند، اما خود به مداخله در امور داخلی عراق، لبنان، یمن و قبل از آن در سوریه ادامه دهد و سیاستهایش را بر کشورهای دیگر تحمیل کند؟
اگر جمهوری اسلامی میخواهد شریک منطقهای معتبری باشد، باید در این زمینه از سیاستهای کشورهای دیگر منطقه مانند عربستان سعودی پیروی کند. ریاض کمکهای مالی و نظامی فراوانی به کشورهای مختلف ارائه میدهد بدون اینکه شرط و هدفی در میان باشد. در حالی که عربستان سعودی همچنان به ارسال کمکهای بیقید و شرط به سوریه، اردن، مصر و حتی لبنان ادامه میدهد، حمایت و کمکهای جمهوری اسلامی همواره به وفاداری و وابستگی مشروط است.
گزینه پیش روی تهران: شراکت یا تسلط؟
سفر علی لاریجانی در شرایط حساسی انجام شد، بهویژه اینکه نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه تحت فشار نیروهای داخلی و خارجی بهشدت کاهش یافته است. در عراق، درخواستها برای محدود کردن سلاح شبهنظامیان افزایش یافته و در لبنان، مخالفت با نفوذ حزبالله به اوج رسیده است. بنابراین، اگر جمهوری اسلامی میخواهد یک بازیگر تاثیرگذار منطقهای باشد، باید به تصمیم دولتهای مشروع احترام بگذارد و حمایت بدون شرط ارائه کند، نه اینکه درصدد تحمیل سلطه خود از طریق گروههای شبهنظامی باشد.
پیام روشن است. جمهوری اسلامی باید از دو گزینه یکی را انتخاب کند: آیا میخواهد شریکی باشد که حاکمیت کشورها را محترم میشمارد یا به دلیل ادامه سیاستهای مداخلهجویانهاش در منطقه، همچنان کشوری منزوی و منفور باقی بماند.
رژیم جمهوری اسلامی باید این حقیقت اذعان کند که عصر تحمیل سلطه بر کشورهای دیگر به پایان رسیده است و هژمونی منطقهای دیگر برای هیچ ملتی قابلپذیرش نیست.