از نقشی که سازمان ملل متحد مطابق با منشورش در حفظ صلح و امنیت بینالمللی دارد، چه چیزی باقی مانده است؟ آیا در حالی که هفتادوهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار میشود، نشانههایی از پایان عمر این سازمان که در یک ساختمان شیشهای در نیویورک محصور مانده است، بهچشم نمیخورد؟ آیا در میان هیاهوی حضور پادشاهان، روسای جمهوری، وزیران و سفیران در مقر این سازمان، چیزی فراتر از شعار به گوش میرسد؟ آیا جلسات متعدد پشتپرده که در تالارهای مجلل این سازمان برگزار میشود، میتواند نقشی در محاسبات سیاسی، تحکیم روابط و نزدیکی دیدگاههای مسئولان کشورهای مختلف جهان داشته باشد؟
در واقع، سازمان ملل متحد عملا به مرحله پیری رسیده است و حال و روز خوبی ندارد. این سازمان آینهای است که وضعیت ناهنجار جهان را که به بیماریهای مختلف و صعبالعلاجی دچار شده، بازتاب میدهد؛ البته عمدهترین بیماریهای جهان معاصر را میتوان در شش مورد خلاصه کرد:
اول: این سازمان تنها به کشمکشها و مسائل کشورهای کوچک میپردازد.
دوم: هنگام مواجهشدن با کشورهای بزرگ، این سازمان دچار فلج میشود و هیچ کاری از دست آن برنمیآید.
سوم: دبیرکل سازمان ملل متحد که از او بهعنوان یک «پاپ سکولار» یاد میشود، جز اینکه در برابر حوادث و فاجعههایی که برای جوامع مختلف بشری رخ میدهد، با چشمان پراشک ابراز نگرانی کند، کار دیگری از دستش برنمیآید.
چهارم: همانگونه که پطرس غالی، دبیرکل فقید سازمان ملل متحد، گفته بود، بوروکراسی در سازمان ملل متحد بیشتر از «بوروکراسی حاکم در مصر» است.
پنجم: جهان امروز با دنیایی که بر اساس آن سازمان ملل متحد در چهارچوب تفاهم روزولت، استالین و چرچیل، فاتحان جنگ جهانی دوم، تاسیس شد، تفاوت بسیاری دارد و پیراهنی که در آن زمان به قامت جهان دوخته شده بود، بر قامت جهان امروزی که با شتاب بسیاری در حال تغییر و دگرگونی است، تنگ شده است.
ششم: منافع و محاسبات قدرتهای بزرگ، سازمان ملل متحد را بهشدت دچار رکود و جمود کرده و هیچ وعدهای در خصوص اصلاح ساختار شورای امنیت با هدف پذیرش عضویت اعضای جدید در کنار اعضای دائمی عملی نشده است. همچنین سرنوشت پیشنهاد جو بایدن، رئیسجمهوری ایالات متحده، درباره دادن عضویت دائم به کشورهای برزیل، هند، آفریقای جنوبی، آلمان و ژاپن در شواری امنیت تاکنون نامعلوم است. علاوه برآن، پیشنهاد ارائهشده مبنیبر اینکه «باید استفاده از حق وتو به منظور لغو پیشنویس یک قطعنامه که با محاسبات یک کشور همخوانی ندارد، مشروط به اعمال آن ازسوی حداقل دو یا چند عضو شورای امنیت باشد»، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
به همین دلیل، جای تعجب نیست که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در نشست سران گروه ۲۰ گفت: «اگر ما واقعا یک خانواده جهانی هستیم، پس مانند خانوادهای هستیم که نمیتواند بهدرستی مسئولیت خود را ادا کند. اختلاف و ناسازگاری پیوسته در حال افزایش است، تنشها شعلهور میشوند، اعتماد در حال از بین رفتن است و تداوم این وضعیت، بشر را نخست در معرض چندپارگی و در نهایت به صفآرایی مقابل یکدیگر میکشاند».
از این جهت، غیرعادی نیست که سازمان ملل متحد نتواند در مهار جنگ نیابتی جهانی که مسکو، کییف و ناتو را درگیر کرده است، کمترین نقشی ایفا کند. اگر ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، بر این باور است که جنگ اوکراین به نظم جهانی چندقطبی منجر میشود، باید پرسید که چنین نظم جهانی بهوجود خواهد آمد یا خیر؟ و آیا این نظم موعود میتواند در ساختار و مسئولیتهای سازمان ملل متحد تغییری ایجاد کند؟
البته هیچکس اهمیت نقش توسعهای نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد، ازجمله سازمان بهداشت جهانی و سازمان غذا و کشاورزی، نقش فرهنگی یونسکو و نقش امنیتی نیروهای حافظ صلح را انکار نمیکند، اما جهان عملا ازطریق «گروههای چند ملیتی» مانند «گروه هفت»، «گروه ۲۰»، «گروه بریکس»، «گروه آسهآن»، «گروه شرق آسیا»، «سازمان ایگاد»، «سازمان همکاری شانگهای» و «گروه ۷۷+ چین» مدیریت میشود و بعید نیست که در آینده «گروه ۲»، یعنی آمریکا و چین نیز در عرصه ظهور کند.
همچنین نقش سازمانهای منطقهای، ازجمله اتحادیه اروپا، اتحادیه اوراسیا، سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب، اتحادیه آفریقا، شورای همکاری خلیج فارس و ائتلافهای نظامی و امنیتی مانند تفاهمهای همکاری ناتو و آکوس بین آمریکا، استرالیا و بریتانیا، پیمان امنیتی اوکاد بین آمریکا، هند و ژاپن، پیمان امنیتی-اطلاعاتی «پنج چشم» بین آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند، پیمان جدید امنیتی بین آمریکا، کره جنوبی و ژاپن را نمیتوان نادیده گرفت، اما در حال حاضر، شاهد جهانی واحدیم که دچار اختلاف و ناسازگاریهای بسیاری شده است.
در چنین شرایطی ایجاب میکرد سازمان ملل متحد بهعنوان یک «سازمان مادر» عمل کند تا بتواند درگیریهای ژئوپلیتیکی را که مدیریت آنها فراتر از توان بخشهای سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی و نظامی است مدیریت کند.
بهصراحت میتوان گفت که جز جنگ در آسیا بین آمریکا و چین بر سر تایوان، بزرگترین تهدیدی که جهان در حال حاضر با آن مواجه است، جنگ اوکراین است که سراسر اروپا را به چالش کشیده است.
© IndependentArabia