با اینکه حضور ملا محمدحسن آخوند در راس قدرت سیاسی طالبان در کابل، بیشتر نمادین بود و او فعالیت چندانی در یک سال و نیم گذشته نداشت، رهبر گروه طالبان همچنان او را بر اریکه قدرت نگاه داشت. اینک چه شده است که ملا حسن کنار رفته و جایش را به مولوی کبیر داده است که در نخستین روزهای اعلام کابینه طالبان، حتی در فهرست اولیه هم نبود؟
سخنگویان حکومت طالبان، کنار رفتن مولوی حسن را رویدادی پیشپاافتاده و ناشی از خستگی و بیماری بیان کردند و به گفته ذبیحالله مجاهد، برای اینکه تاخیری در فعالیتهای کابینه طالبان ایجاد نشود، مولوی کبیر عثمانی به مسند «کفیل ریاستالوزرا» گمارده شده است.
اما واقعیت فراتر از چیزی است که سخنگویان امارت اسلامی مطرح میکنند. واقعیت این است که ملا هبتالله در راستای تقویت جایگاه خود در سراسر بدنه طالبان، میخواهد رقیبی جدی برای سراجالدین حقانی، رهبر شبکه قدرتمند حقانی و سرپرست وزارت داخله ( کشور) طالبان، بتراشد. مولوی کبیر نیز مانند حقانی، از پکتیا است و به قبیله زدران تعلق دارد؛ همان قبیلهای که حقانیها نمایندگی میکنند. او در گذشته نیز در ردههای بالای گروه طالبان فعالیت داشت و در روزهای منتهی به سقوط طالبان در افغانستان در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، عضو شورای عالی طالبان و معاون دوم نخستوزیر بود. مولوی کبیر در زمان جنگ طالبان علیه دولت سابق افغانستان نیز مسند بالایی داشت و در فهرست سیاه سازمان ملل قرار گرفته بود. نقش او در حمله به پارلمان افغانستان در ۲۰۰۷، بااهمیت ارزیابی میشود. ولی ارتش پاکستانسپس او را بازداشت کرد و چندی بعد، برای پیشبرد روند صلح با دولت افغانستان، از زندان آزاد شد و به تیم مذاکرهکننده طالبان در قطر پیوست. در زمان اعلام کابینه موقت طالبان، مولوی کبیر در فهرست اولیه کابینه نبود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما چند روز بعد، در حالیکه مولوی محمدحسن دو معاون داشت، مولوی کبیر نیز به امر ملا هبتالله، معاون سوم نخستوزیر طالبان و مسئول بخش سیاسی کابینه شد. او در طول یک سال و نیم گذشته، بیشتر در کابل بود و با مقامهای خارجی و مردم دیدار میکرد. با اینکه گمان میرفت که در صورت کنار رفتن مولوی محمدحسن از نخستوزیری، ملا برادر جای او را خواهد گرفت، ناگهان ورق برگشت و مولوی کبیر به مسند «کفیل ریاستالوزرا» یا «سرپرست نخستوزیری» گمارده شد.
مولوی کبیر به ملا هبتالله بسیار نزدیک است و حضورش در کابل، به معنای احاطه کامل هبتالله بر کابینه خواهد بود. مولوی هبتالله میکوشد قدرت را به قندهار انتقال دهد، اما در این راستا، چالشهای زیادی پیش رو دارد. مهمترین آنها، حضور ملا یعقوب و سراجالدین است که قدرتمندترین چهرههای گروه طالبان شناخته میشوند. سلطه بر ملا یعقوب در قیاس با سراجالدین، برای هبتالله نسبتا سادهتر است. پشتوانه حمایتی ملا یعقوب، دقیقا در جاهایی است که هبتالله پیشتر قدرت خود را بر آنها تثبیت کرده است؛ یعنی قندهار، هلمند، زابل و ارزگان. اما سراجالدین هنوز عقبه قدرتمندی دارد که هنوز به هبتالله تمکین نکردهاند. شرق افغانستان به صورت کامل زیر کنترل سراجالدین است. به همین دلیل، هبتالله میکوشد چهرهای از همان منطقه را که اتفاقا با سراجالدین مشکل هم دارد، در مقابلش علم کند. مولوی کبیر پیش از این چند بار از هبتالله خواسته بود که او را کنار بگذارد، زیرا احساس میکرد که با وجود ملا یعقوب و سراجالدین، او مهره تاثیرگذاری نخواهد بود. اما هبتالله همچنان او را برای روزهای بعد نگه داشت.
کبیر تنجا، تحلیلگر مسائل سیاسی غرب آسیا در بنیاد تحقیقاتی آبزرور، به روزنامه نشنال میگوید، حضور مولوی کبیر که سالهای طولانی با هبتالله کار کرده است، برای کارگزارن سرکش کابینه، نوعی مهار به شمار میرود و هبتالله با استفاده از مولوی کبیر، جلو خودسری چهرههایی چون سراجالدین و ملا یعقوب را خواهد گرفت. تنجا میگوید، برخی از اعضای کابینه طالبان، پس از دستورهای پیدرپی رهبر این گروه برای انزوای بیشتر زنان و دختران، نارضایتی خود را از اقدامات او علنا مطرح کردهاند. بیشتر طالبانی که در داخل کابینه «اصلاحطلبان» نامیده میشوند، در دیدار با مقامهای خارجی، ناخرسندی خود را از عملکرد رهبر طالبان بیان کردهاند. به گفته تنجا، این امر باعث بدگمانی و بیاعتمادی ملا هبتالله شده است. او میخواهد قدرت چهرههایی چون سراجالدین و ملا یعقوب را کم کند و کنترل کامل وزارت خارجه را نیز به دست گیرد.
با اینکه ملا هبتالله نتوانسته است قدرت خود را به صورت کامل بسط دهد، اما با زیرکی و با استفاده از کارشکنی، چهرههایی چون سراجالدین و ملا یعقوب را هم در میان همسایگان تخریب کرده است. انتونیو جوستوزی، پژوهشگر ارشد در کینگز کالج لندن، در مقالهای برای بیبیسی، میگوید که سراجالدین حقانی نزدیکی با «تحریک طالبان پاکستانی» را به رابطه با دولت پاکستان ترجیح داده است. ملا هبتالله نیز با استفاده از همین موضع سراجالدین، وجهه او را در نزد ارتش پاکستان تخریب کرده است. رابطه ملا یعقوب با آمریکا نیز باعث ناخوشنودی ایران، روسیه و چین شده است و هبتالله این ناخوشنودی را تقویت میکند.
به این ترتیب، تبدیل شدن مولوی عبدالکبیر عثمانی به ابزار رهبر طالبان برای تضعیف «اصلاحطلبان»، برگ برنده دیگری است که میتواند موازنه قدرت را تا حدی به نفع رهبر این گروه تغییر دهد. با این حال، هبتالله این هوشیاری را دارد که بیگدار به آب نزند. او به این زودیها برای کنار زدن افرادی چون سراجالدین، ملا یعقوب، ملا برادر و چند تن دیگر تلاش نخواهد کرد. اما آن زمان، زیاد هم دور نیست و باید دید چهرههای قدرتمندی چون سراجالدین، چگونه میتوانند روی صفحه شطرنج افغانستان مهرهچینی کنند.