اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی: کمبود یا وفور؟

شش علت اسلام‌هراسی، رفتار تحقیرآمیز با زنان، تقدیس و توجیه خشونت و قتل، تنفر از تمدن غربی، تمامیت‌خواهی، گسترش‌طلبی و فقدان مدارا با غیردگرجنس‌گرایان رایج درمیان مسلمانان باورمند است

معترضان به ممنوعیت پوشیدن بورکینی در سواحل فرانسه، با شعار «اسلام‌هراسی آزادی نیست» (لندن، ۲۵ اوت ۲۰۱۶)- JUSTIN TALLIS/AFP

با برآمدن ایدئولوژی ووکیسم (سیاست هویتی و قبیله‌گرا و تبدیل هویت جنسیتی، نژادی و قومی به ابزار کسب قدرت) مسلمانان اسلام‌گرا نیز به ائتلاف چپ ضدمدرنیسم در کشورهای غربی پیوسته‌اند. اسلام‌گرایان شیعه و سنی به جمع چپ‌های ضدیهود، ضدآمریکایی، ضدسرمایه‌داری و ضد تمدن غربی پیوسته‌اند. این‌ها مدام از اسلام‌هراسی سخن می‌گویند؛ اما ترس از اسلام نه به‌دلیل الهیات و تاریخ متفاوت یا ملیت و قومیت مسلمانان یا حتی عملیات تروریستی اسلام‌گرایان علیه جوامع غربی، بلکه عمدتا به سه دلیل زیر تداوم یافته است:

۱) تداوم حملات تروریستی اسلام‌گرایان در همه‌جای دنیا، ازجمله کشورهایی با اکثریت مسلمان

۲) تحقیر و خشونت و سرکوب حقوق زنان در گستره عالم، از کشتن غیرتمندانه در کشورهای غربی تا سرکوب با حجاب اجباری در ایران و افغانستان و از کشتن و تجاوز نیروهای سپاه پاسداران و بسیج به دختران در ایران تا ختنه دختران در برخی جوامع مسلمان و از ازدواج کودکان مونث تا ستایش حجاب - حتی نوع اجباری آن - در کشورهای غربی

۳) رفتارهای خشونت‌بار و کشتارهای جمعی علیه شهروندان تحت حکومت‌های اسلامی (امارت اسلامی یا جمهوری اسلامی) تا حد بمب‌گذاری و حمله شیمیایی به مدارس دخترانه و اعدام در ملا عام.

این هراس امری طبیعی و قابل فهم است و اصولا به‌اندازه و متناسب با تهدیدها و قساوت‌های موجود نیست. چه کسی قبل از انقلاب مهسایی باور می‌کرد که مدارس (عمدتا دخترانه) در ایران ازسوی اسلام‌گرایان مورد حملات شیمیایی واقع شوند؟ از همین جهت، اقدام‌های لازم برای مقابله با آن انجام نشده است و نمی‌شود. به‌عنوان یک مثال از صدها مورد، وقتی یک مسلمان در اورلاندوی فلوریدا با حمله به کلوپ شبانه هم‌جنس‌گرایان، ۴۹ نفر را می‌کشد و ۵۳ نفر را مجروح می‌کند، نمی‌توان انتظار داشت که هم‌جنس‌گرایان غربی از اسلام‌گرایان هراسی نداشته باشند، حتی اگر آن را بیان نکنند. اما هراس موجود به‌هیچ‌وجه با جنایت‌های اسلام‌گرایان هم‌تراز نیست. 

دو جبهه 

در بحث اسلام‌هراسی دو جبهه مقابل شکل گرفته است: یک جبهه می‌گوید هراسی که از اسلام در کشورهای مختلف شکل گرفته، توهمی است چون تروریست‌ها و عوامل خشونت مسلمان واقعی نیستند، در جنایت‌های انجام‌شده اغراق شده است، برخی جنایت‌ها توطئه بوده و رسانه‌ها جنایاتی مثل کشتن غیرتمندانه یا اعمال تروریستی را بزرگ‌نمایی کرده‌اند. 

جبهه مقابل می‌گویند رسانه‌های غربی در همراهی با چپ که در ائتلاف سیاسی با انواع گروه‌های اسلامی است، اخبار مربوط به جنایت‌های مسلمانان باورمند براساس باورهایشان را در کشورهای با اکثریت مسلمانان و جوامع غربی سانسور می‌کنند یا به‌خوبی پوشش نمی‌دهند، راه برای مهاجرت بی‌رویه مسلمانان به جوامع غربی باز گذاشته شده است و مهاجران به‌ درستی و براساس ملاحظات امنیتی از صافی نمی‌گذرند، دول غربی با دول اسلام‌گرا و جنایت‌های هرروزه‌شان مماشات می‌کنند و مسلمانان هم به‌خوبی از آزادی دین در جوامع غربی بهره می‌برند و هم با استفاده از فرصت‌های شغلی در این جوامع، ارتقای اجتماعی و اقتصادی پیدا می‌کنند. همچنین خوی گسترش‌طلبی اسلام‌گرایان جدی گرفته نمی‌شود.

حق با کدام جبهه است؟ معیارهای داوری میان این دو چیست؟ از سوال دوم شروع کنیم که پاسخ بدان، پاسخ به سوال اول را نیز روشن می‌کند:

معیارهای ارزیابی

هفت معیار داوری میان این دو جبهه وجود دارد. این معیارها را به‌صورت پرسش مطرح می‌کنم:

۱- آیا زنان حقوق مساوی با مردان دارند یا خیر؟ آیا می‌توان نقض حقوق زنان در جوامع مسلمان را با نسبیت فرهنگی و پست‌مدرنیسم توجیه کرد؟

۲- آیا می‌توان ترویج خشونت و آسیب‌زدن به افراد غیرخشن و قانون‌مدار را با دستورهای الهی توجیه کرد؟

۳- تنفر از غرب به پیشرفت کدام جوامع مسلمان یاری رسانده است؟

۴- آیا مرزی میان ادعای حق‌بودن یک دین و تمامیت‌خواهی آن وجود دارد؟

۵- آیا می‌توان ادعای رحیم‌بودن و رحمانیت‌ داشت و هم‌جنس‌گرایان و خارج‌شدگان از دین را اعدام کرد؟

۶- آیا می‌توان با کسانی که خشونت را تقدیس می‌کنند، مدارا کرد؟ تا کجا؟

۷- خوی امپریالیستی اسلام‌گرایان آخرالزمانی است یا متوجه به عمل؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کمبود یا وفور اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی

پاسخ به این سوالات روشن می‌کند که آیا هراس از اسلام و بالاخص شیعه در عالم خارج بیش‌ازحد یا کمترازحد است. مسلمانان باورمند اهل شریعت و اسلام‌گرا پاسخ‌های روشنی به هفت پرسش فوق دارند:

۱- نیازی به نسبیت فرهنگی و پست‌مدرنیسم نیست. زنان به حکم خداوند با مردان از نظر حقوقی مساوی نیستند. زنانی که حقوق مساوی می‌خواهند، هرزه‌اند و می‌خواهند خود را نشان دهند. 

۲- قرآن به‌صراحت دستور کشتار غیرمسلمانان را صادر می‌کند. این آیات قابل تفسیر به‌صورت رحمانی یا وابسته به مقتضیات زمان و مکان نیست.

۳- مهم نیست که تنفر از غرب به جلوگیری از پیشرفت منتهی شود یا خیر. مسلمانان با تنفر از غرب می‌توانند هم‌دینان خود را بسیج کنند و با استفاده از قوای قاهره قدرت غرب را به چالش کشند و روزی آن را تسخیر کنند.

۴- احکام اجتماعی و قضایی شریعت تعطیل‌بردار نیست. دین بدون شریعت و فقه، دین محمدی و جعفری نیست. اگر اجرای شریعت تمامیت‌خواهی و نقض حقوق فردی است، گریزی از این عناوین نخواهد بود. 

۵- رحیم و رحمان‌بودن دین‌داران بدین‌معنا نیست که دستورات الهی، یعنی آیات قران و دستورات احادیث، را نادیده بگیرند. نمی‌توان دین را به ذوق و سلیقه زمانه تغییر داد. 

۶- کشورهای غربی در تعقیب و محاکمه مبارزان مسلمان که تنها به وظیفه دینی خود عمل می‌کنند، از معیارهای آزادی خود فراتر می‌روند.

۷- اسلام‌گرایان در بیان اهداف خود در تسخیر دنیا صراحت دارند: «ما اعتقادمان بر این است که روزی می‌رسد که کل این کره زمین خاکی در اختیار اسلام قرار می‌گیرد. اگر به این اعتقاد داریم، باید با این افق برنامه‌ریزی کنیم. تحولمان را باید ایجاد کنیم. نگاهمان باید در تراز انقلاب اسلامی باشد. فقط شعار ندهیم. ما باید واقعا در تراز انقلاب اسلامی فکر کنیم و در این حوزه کارمان را انجام دهیم و به فضل الهی ان‌شاءالله آرایش رسانه‌ای را بگیریم و آن تکلیفی را که به‌عهده ماست، انجام بدهیم، که اگر ما حرکت کنیم حتما خدای تبارک و تعالی هم به کار ما برکت می‌دهد.» (حسین طائب، دیده‌بان ایران، ۳۰ بهمن ۱۴۰۱)

خودقربانی‌پنداری

دلایل و عللی که برای وفور یا نابجابودن اسلام‌هراسی گفته می‌شود، همه ناشی‌از خودقربانی‌پنداری و زمینه‌سازی برای سلطه اسلام‌گرایان در عرصه جهانی است. به این دلایل و علل پاسخ می‌دهم:

۱- گفته می‌شود که در کشورهای غربی به همه مسلمانان به چشم تروریست نگاه می‌شود، بالاخص به زنانی که حجاب دارند. این گفته یک دروغ بزرگ است. غیر از چپ‌های ووک که اصولا حجاب را می‌ستایند (تا فرهنگ مدرن را به چالش کشند و تنوع بیشتری احساس کنند) مردم عادی در کشورهای غربی با هیچ گروه و جمعیتی دشمنی ندارند و مهاجرپذیرند، مگر اینکه مهاجران با جرم و تروریسم درگیر شوند. 

۲- گفته می‌شود که در محیط کار و تحصیل در کشورهای غربی تبعیض علیه مسلمانان وجود دارد. هیچ داده و گزارشی چنین چیزی را تایید نمی‌کند. دول غربی چنین سیاستی ندارند، بلکه با آن مقابله می‌کنند. برخورد یک یا چند نفر در خیابان را نمی‌توان تبعیض حقوقی و ساختاری دانست، چون از ریشه آن خبری نداریم. یک آمریکایی یا اروپایی به هم‌وطن غیرمسلمان خود نیز ممکن است توهین کند. درضمن، نقض حقوق و تبعیض علیه مسلمانان در جوامع خود آن‌ها حتما بیشتر از جوامع غربی است، مگر آنکه دارای قدرت و ثروت قابل توجه باشند.

۳- درباب نمایندگی سیاسی مسلمانان نیز شکایت‌هایی وجود دارد. شواهد علیه این شکایت‌ها بسیارند. مسلمانان در هر منطقه‌ای که فعال بوده و به‌درستی رقابت کرده‌اند، توانسته‌اند به کرسی‌های قانون‌گذاری دست یابند. در اکثر پارلمان‌های ملی و ایالتی و شوراهای شهر در کشورهای غربی افراد مسلمان برحسب جمعیتی که دارند، حضور داشته‌اند. 

۴- بخش دیگر شکایت‌ها به مهاجرت بازمی‌گردد. حتی در دوران ترامپ که او به‌دنبال ممانعت از ورود مسلمانان غیرشهروند یا غیرمقیم بود، درنهایت دیوان عالی ممنوعیت ورود مسلمانان از کشورهای تروریست‌فرست را پذیرفت و نه ممنوعیت ورود مسلمانان به ایالات متحده.

۵- شکایت عمده درباب رسانه‌ها و نوع نمایشی است که از مسلمانان عرضه می‌شود. به‌عنوان کسی که آثار سینمایی و سریال‌های تلویزیونی را در ایالات متحده دنبال می‌کند، به شما اطمینان می‌دهم، میزان مسلمانانی که در فیلم‌ها به‌عنوان مجرم و تروریست نشان داده می‌شوند، به‌طور متوسط بسیار کمتر از رخدادهای این‌چنین در عالم واقع جوامع غربی است. مسلمانان در جوامع غربی همه شهروندانی قانون‌مدار و عاشق صلح و دوستی نیستند. اگر نمایش مافیای ایتالیایی یا روسی همه مردم این دو کشور را جنایتکار معرفی می‌کند (که نمی‌کند)، نمایش تروریست‌های مسلمان هم همه مسلمانان را تروریست معرفی می‌کند.   

بدین‌ترتیب، نه‌تنها اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی چنان‌که باید در جوامع غربی و جوامع با اکثریت مسلمان حضور ندارد، بلکه شهروندان غربی همیشه - حتی با نیروهای باورمند به تروریسم - با مدارا برخورد کرده‌اند و مسلمانان نیز چنان‌که باید، خشونت و تنفر را از میان خویش نرانده‌اند. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه