آمریکا تفاهم ایران و عربستان سعودی را چگونه می‌بیند؟

من با نگاهی جسورانه، قضاوت‌های عمومی درباره قدرت گرفتن چین در منطقه با میانجیگری در این توافق را زیر سوال می‌برم

ایرانیان در حالی سال ۱۴۰۱ خورشیدی را به پایان می‌برند که بزرگ‌ترین تحولات منطقه در حال رقم خوردن است. سابق بر این روزهای پایانی سال، روزهای آرامی از منظر سیاسی بودند که دولت و ملت بیشتر به امور داخلی و خانگی می‌پرداختند تا موضوعات بین‌المللی، اما وقایع شش ماه آخر سال، حکومت را از خواب و توهم خود بزرگ‌بینی و اقتدار پوشالی بیدار کرد.

تحول بزرگ در آخرین هفته اسفندماه، خبر تجدید رابطه دیپلماتیک عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران بود.

دو کشور با میانجیگری چین وعده عادی شدن روابط و بازگشایی سفارتخانه‌ها در کشورهای متبوع خود را تا دو ماه دیگر اعلام کردند. به معنای آنکه تا زمان شروع سفر حجاج به مکه مکرمه برای ادای حج واجب، روابط دو کشور برای تسهیل سفر حجاج ایرانی به عربستان سعودی عادی خواهد شد.

به دنبال انتشار این خبر، خبر دیگری نیز از احتمال عادی شدن رابطه ایران با بحرین منتشر شد.

پیمان صلح ابراهیم (عادی شدن رابطه بین چهار کشور منطقه و اسرائیل)، عامل دیگر تیرگی بیشتر روابط ایران با امارات و به‌ویژه با بحرین قلمداد می‌شد. رفتار پرتناقض جمهوری اسلامی در منطقه و تهدیدهای امنیتی که برای همسایگان عربش به‌خصوص بحرین و امارات متحده عربی ایجاد کرده بود، برای این کشورها راه‌حلی به‌جز ایجاد سپری دفاعی و تقویت رابطه با اسرائیل باقی نگذاشت.

عادی شدن روابط جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه را باید بخشی از اذعان حکومت به ناکامی در سیاست خارجی و منطقه‌ای آنها بدانیم. وقایع پنج ماه گذشته به سیاستمداران نظام اسلامی نشان داد که انزوا می‌تواند آن‌ها را تا آستانه فنا و سرنگونی پیش ببرد و ایجاد رابطه با کشورهای منطقه که با خاتمه تهدیدات و مهار گروه‌های شبه‌نظامی وابسته و مزدور آن‌ها در منطقه است، باید بی‌درنگ اجرا شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مهم آنکه سیاست‌مداران جمهوری اسلامی که بعضا کشورهای منطقه را به دیده حقارت می‌نگریستند و آنان را ناتوان و برده غرب و مجری اوامر آن‌ها می‌نامیدند، اینک در عمل می‌بینند که دیپلماسی فعال چگونه می‌تواند با حفظ عزت یک کشور، منافع ملی را نیز پیش ببرد.

عربستان سعودی امروز، سعودی دیروز که جمهوری اسلامی به‌زعم خویش آن را برده و غلام غرب می‌نامید، نبوده و نیست.

عادی شدن رابطه با تهران در راستای همان طرح تنش‌زدایی شاهزاده محمد بن سلمان برای پیشبرد برنامه‌های توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی در قالب طرح ۲۰۳۰ است. طرح و برنامه‌ای که برای رفاه و امنیت شهروندان عربستان سعودی تدارک دیده‌ شد و وجود فضایی امن و آرام در منطقه از بدیهیات به ثمر رسیدن و اجرای آن است.

در همین راستا، ولیعهد عربستان سعودی ابتدا رابطه این کشور را با قطر و سپس با ترکیه ترمیم کرد‌، دو کشوری که از زمان انتخاب شاهزاده محمد بن سلمان، تنش‌های بسیاری را در منطقه ایجاد کرده بودند.

 من با نگاهی جسورانه، قضاوت‌های عمومی درباره قدرت گرفتن چین در منطقه با میانجیگری در این توافق را زیر سوال می‌برم.

چین با عربستان سعودی قراردادهای اقتصادی گسترده‌ای را به امضا رسانده است و به همین ترتیب، عربستان سعودی با روسیه و ایالات متحده آمریکا نیز توافق‌های متنوع و سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام داده است.

میانجیگری چین چند وجه داشت. چین در حال حاضر تنها کشور قدرتمندی است که با سه کشور ایران، عربستان سعودی و آمریکا رابطه دارد.

سرمایه‌گذاری‌های عربستان سعودی بر اقتصاد غیرنفتی و باز کردن درهای این کشور به روی صنعت گردشگری، ایجاد شغل و کار، بهره برداری از منابع و سرمایه‌گذاری داخلی و دور شدن از افراط‌گرایی اسلامی و دادن آزادی‌های فردی و اجتماعی به شهروندان، به‌زودی وضعیت این کشور را تغییر می‌دهد.

دو کشور آمریکا و عربستان سعودی می‌توانند در آینده‌ای نزدیک بزرگ‌ترین رقیب برای تولید و صدور نفت خام در بازارهای جهانی باشند. ( ایالات متحده آمریکا صاحب ذخایر بزرگ نفتی، موسوم به نفت شیل است)

 نویسنده این سطور که فرصت سفر مداوم به غرب و شرق را دارد، به‌وضوح رشد و پویشی را در شرق می‌بیند که از هم‌اینک موجب حسادت روزافزون در غرب شده است.

غرب فرسوده و ورشکسته که برای پرداخت هزینه گرمایش و بهداشت و درمان جمعیت خود ناتوان شده، فرسوده‌تر از آن است که بتواند از بحران‌های کنونی به‌راحتی بیرون بیاید.

در مقابل شرق آفتابی، ثروتمند و در حال توسعه و جوان از منظر اقتصادی و نوسازی، به بسیاری وعده رفاه، کار، امنیت و آزادی‌های اجتماعی می‌دهد.

به نظر من به‌زودی جهان شاهد مهاجرت معکوس، به معنای مهاجرت از غرب به شرق خواهد بود. مهاجرت به سمت کشورهایی که در حال توسعه‌اند و در آن‌ها کار، رفاه و امنیت وجود دارد.

بنابراین برای عربستان سعودی داشتن رابطه آرام و دوستانه با کشورهایی که با آن‌ها در یک جغرافیا قرار دارد، بخشی از نگاه بلندمدت در جهت توسعه اقتصادی و امنیت ملی محسوب می‌شود و طبیعی است که غرب مانع اصلی تحولاتی باشد که بوی بازنشستگی آن‌ها را به مشام برساند.

در این هفت سالی که روابط دیپلماتیک ایران و سعودی قطع شده بود، وقایع دیگری نیز پیش آمد که درخور تامل و بازنگری است.

هنگامی که هواپیماهای بدون سرنشین یا همان پهپادها در اواخر تابستان ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی آرامکو حمله کردند، ایالات متحده آمریکا (ریاست‌جمهوری ترامپ- جمهوری‌خواه) هیچ اقدامی برای دفاع از شریک استراتژیک خود انجام نداد. (سازمان ملل متحد جمهوری اسلامی را مقصر شناخت)

جو بایدن که به ریاست‌جمهوری آمریکا رسید( رئیس‌جمهور دمکرات)، حوثی‌های یمن را از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه این کشور بیرون آورد. (سال ۲۰۲۱ میلادی)

در هفت سالی که رابطه دیپلماتیک بین این کشور و ایران قطع شد، ایالات متحده آمریکا، چین یا روسیه چه اقدام عملی برای خاتمه درگیری‌ها در یمن انجام داده‌اند؟

آمریکا به‌وضوح نشان داده است که علاقه‌مندی خود به موضوعات خاورمیانه را از دست داده و تمرکزش را بر شرق دور گذاشته است. آمریکایی‌ها نه تغییر در حکومت‌ها را می‌خواهند و نه به دخالت کردن و جهت‌گیری علاقه‌ای دارند. آنان از بحث مقابله و جنگ با تروریسم نیز فاصله گرفته‌اند؛ نمونه آن واگذاری افغانستان به طالبان تروریست، توقف گفت‌وگوهای صلح بین اسرائیل و فلسطینی‌ها و نشان دادن شانه سرد در حل‌وفصل بحران یمن بود.

اما وقایعی که در ایران و در خلال قیام ملی به وقوع پیوست به نظام نشان داد که سرنگونی این حکومت دور از فکر و امکان نیست و کم کردن تنش‌ها، راهی برای بیرون آمدن از بن‌بست فعلی برای حاکمان نظام است (اگر بتوانند به تعهدات خود عمل کرده و دست از اعمال تروریستی بردارند).

به نظر می‌رسد که این دو ماه گفته شده برای فراهم کردن مقدمات عادی‌سازی رابطه، مهلتی باشد که به جمهوری اسلامی فرصت می‌دهد اقدامات تحریک‌آمیز خود را متوقف و دست از تجهیز و حمایت از شبه‌نظامیان وابسته به خود بردارد. دیپلماسی عربستان سعودی مشخص و معلوم است و کشورهای منطقه نیز راه خود را می‌روند اما این جمهوری اسلامی است که باید راه خود را تغییر دهد و ثابت کند که به دنبال رفع اختلافات و آنگونه که می‌گویند؛ حسن نیت است. 

کشورهای منطقه نیز در این پنج ماه با درایت به اقدام‌های غرب در قبال مردم ایران و حکومت جمهوری اسلامی نگاه کردند و با احتیاط سیاستی را در پیش گرفته‌اند که مبتکرانه و در جهت حفظ امنیت و اقتصاد رو به رشد این کشورها برنامه‌ریزی ‌شده است.

ایالات متحده گفته است که از این گفت‌وگوها و بهبود رابطه عربستان سعودی و ایران استقبال می‌کند، اما به نظر نگارنده، تداوم بحران یمن به نفع آمریکا بود که همچنان بتواند بازار فروش تسلیحات نظامی را گرم و سعودی را برای تکمیل پروژه ۲۰۳۰ با چالش مواجه کند. (سعودی در مقطعی مهم حاضر به افزایش تولید نفت و پایین آوردن قیمت در بازار جهانی نشد و این موضوع همچنان یکی از موضوعات بحث برانگیز میان دو کشور است)

چنانچه جنگ در یمن خاتمه یابد، عربستان سعودی توان دیگری غیراز اصلاحات و تقویت بنیه اقتصادی کشور از خود به نمایش می‌گذارد: دپیلماسی!

بیشتر از سردبیری