تلاش ایران برای به دست‌ آوردن نفوذ منطقه‌ای در بحبوحه واقعیت‌های در حال تغییر

واقعیت‌های منطقه‌ای دستخوش تغییر شده‌اند و دولت‌ها مسیر رها کردن خود از چنگال نفوذ شدید جمهوری اسلامی ایران را در پیش گرفته‌اند

سیاست رژیم در این زمینه کاملا افشا شده و اهداف آن که زمانی پنهان بود، اکنون در سطح دولت و مردم آشکار شده است - AFP

شماری از موسسه‌های فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران اخیرا تفاهم‌نامه‌هایی را با چند کشور عربی که حکومت ایران نفوذ گسترده‌ای در آن‌ها دارد، امضا کرده‌اند. این تفاهم‌نامه‌ها شامل توافق‌هایی بین بنیاد شهید و امور جانبازان و کشورهایی از قبیل سوریه، عراق، یمن، لبنان و فلسطین می‌شود که رهبرانشان تحت نفوذ چشمگیر ایران‌اند و با این کشور، روابط مثبتی دارند. همه جوانب این همکاری‌ها نشان‌دهنده تمایل واقعی ایران برای بازآفرینی الگوی سابق قدرت نرم تهران –همچون دهه‌های پیشین – در این عرصه‌ها است. این تفاهم‌نامه‌‌ها بر همکاری در زمینه‌های فرهنگی، جهانگردی، امور مذهبی و همچنین تبادلات و همکاری‌های علمی در عرصه‌های تامین خدمات اجتماعی و پزشکی متمرکزند. تمایل تهران برای تقویت مجدد نیروی نرمش در این مقطع زمانی، پرسش‌‌های مهمی را در مورد انگیزه‌ها و اهداف حکومت ایران و خطرات احتمالی این راهبرد مطرح می‌کند.

با این وجود، دوره‌ به اصطلاح «ایام خوب» جمهوری اسلامی به سر آمده است و در حال حاضر، به تصویری که از ایران در سطح بین‌المللی وجود داشت به طرز چشمگیری خدشه وارد ‌شده است؛ آن‌هم به‌ویژه در کشورهایی که حکومت ایران دهه‌ها بی‌وقفه در آن‌ها جنگیده است تا جایگاه و نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ای کسب کند. به‌عنوان مثال، موج اعتراض‌ها در سوریه، عراق و لبنان نشان داده است که چگونه در این مناطق تحت نفوذ ایران، به تصویر این کشور به طور ترمیم‌ناپذیری خدشه وارد ‌شده و چگونه تاثیر منفی گسترده مداخلات ایران در این کشورها آشکار شده است. آشکار شدن چهره واقعی حکومت ایران و صدمات واقعی و هولناکی که تهاجم این کشور در سرتاسر منطقه به وجود آورده است، نه تنها کشورهایی خاص، احزاب و پیروان یک فرقه خاص مخالف با بازیگران نیابتی همسو با تهران را تحت تاثیر قرار داده است،‌ بلکه حتی جامعه شیعی را که پیش‌تر حامی ایران بودند، نیز دلسرد و سرخورده کرده‌ است و آن‌ها از سیاست‌های ایران که موجب تضعیف این کشورها شده و منابع آن‌ها را هدر داده است، خشمگین‌اند. سیاست‌های مخرب ایران موجب شده است تا این کشورها دچار هرج و مرج و بی‌نظمی و منازعات داخلی شوند که گفته می‌شود راه را برای دستیابی ایران به اهداف بزرگش هموار می‌کند – رویکردی که موجب شده است تا خود شیعیان به خیابان‌ها بیایند و علیه مداخلات ایران شعار سر دهند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به‌دلیل تلاش‌های برخی از نخبگان وطن‌پرست، این کشورها متوجه شده‌اند که پروژه شرارت‌بار جمهوری اسلامی ایران موجب فرسودگی، هرج‌ومرج و بی‌نظمی آنان شده است و آن‌ها به‌دلیل مواجهه شدن با چندین بحران، دیگر توان انجام وظایف خود را ندارند. در نتیجه، این کشورها، به‌رغم مناسبات مثبت سابق خود با ایران، شروع به ارزیابی مجدد سیاست‌های خود کرده‌اند و دیگر فرقه‌گرایی خطرناکی را که ماجراجویی‌هایی منطقه‌ای ایران آنان را به آن دچار کرده‌ است نمی‌پذیرند، چرا که این امر آ‌ن‌ها را همواره در تضاد با هویت واقعی و مناسباتشان قرار می‌دهد. رهبران این کشورها جهت سیاست‌های خود را همسو با منافع ملی خود و نه منافع تهران، تغییر داده‌اند. صدای مردم در خیابان‌ها، مهم‌ترین عامل در اصلاح مسیر دولت‌ها بوده است که به گفت‌وگوی بیشتر بین کشورهای همسایه برای اصلاح سیاست‌های آن‌ها و همچنین تثبیت مجددشان و موقعیت آن‌ها منجر شده است. در اینجا نیاز است به سیاست‌های جدید دولت‌های عراق و سوریه اشاره شود که هر دو راه نجات خود را فقط در اتحاد مجدد با جهان عرب می‌دانند.

واقعیت‌های منطقه‌ای که ایران با آن مواجه است دستخوش تغییر شده‌اند و دولت‌ها مسیر رها کردن خود از چنگال نفوذ شدید جمهوری اسلامی ایران را در پیش گرفته‌اند. نفوذ نیروهای شبه‌نظامی ایران و بازیگران نیابتی آن مرتبا تقلیل یافته و تصویری از ایران در ذهن اکثر مردمان در منطقه به وجود آمده است که با بحران‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی مترادف است. جمهوری اسلامی ایران باعث و بانی بحران‌های بشردوستانه در منطقه‌ای بوده است که پس از جنگ جهانی دوم، در سوریه، عراق، یمن و لبنان – که جنگ، اقتصاد فروپاشیده و حزب‌الله آن را ویران کرده است – دیگر مشاهده نشده بود.

توانایی‌های ایران و نیروهای نیابتی‌اش در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از مرگ قاسم سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس سپاه پاسداران و معمار پروژه مغرضانه ایران در منطقه، به‌شدت کاهش یافته است. اسماعیل قاآنی، جانشین سلیمانی، به میزان قابل توجهی در ایفای نقش خود به شکل مزورانه‌ای که سلیمانی آن را انجام می‌داد، شکست خورده است. شکست قاآنی موجب شده است تا ایران نقش بزرگ‌تری به حزب‌الله در اداره فعالیت‌های منطقه‌ای خود و هماهنگی با بازیگران نیابتی در مناطق گوناگون بدهد تا به این ترتیب، شکاف فزاینده‌ای را که به وجود آمده است، پر کند. این امر همچنین نشان‌دهنده وارد آمدن ضربات سنگین بر کانال‌های ارتباطی ایران است که مناسبات این کشور در مناطق تحت نفوذش را دچار بحران کرده است. حتی حزب‌الله لبنان در پر کردن خلا به وجودآمده، شکست خورده است.

جمهوری اسلامی ایران احتمالا به شدت مشتاق است تا قدرت نفوذ خود و همچنین انسجام اجزای کلیدی پروژه منطقه‌ای خود را – حتی میان نزدیک‌ترین گروه‌های شیعی – بار دیگر به دست آورد. در نتیجه، ایران شروع به تقویت نقش نهادهای اجتماعی و فرهنگی خود کرده است تا به این ترتیب همکاری با نهادهای مشابه در کشورهای تشکیل‌دهنده به اصطلاح «محور مقاومت» را افزایش دهد و به این ترتیب، قدرت نرم خود را که به‌طور قابل ملاحظه‌ای طی دهه گذشته کاهش یافته است، احیا کند. افزون بر این، ایران شروع به ایجاد شیوه‌های جدیدی برای همکاری کرده، زیرا دریافته است که نفوذ گسترده سابق این کشور با چالش‌های عمده‌ای مواجه است.

حکومت ایران بر این باور است که تشدید تلاش‌ها برای تقویت مجدد نیروی نرمش ممکن است موجب احیای نفوذ منطقه‌ای این حکومت تا سطح روزهای اوجش در گذشته شود و همچنین به آن‌ کمک می‌کند تا به موضوع افول فزاینده‌ و مشروعیت رو به کاهش نظام ولایت فقیه میان شیعیان چند کشور بپردازد و همچنین روند کاهش شدیدی را که در میزان پذیرش نیروهای شبه‌نظامی و نیابتی ایران میان مردم به وجود آمده است، معکوس کند. علاوه بر این، از نظر ایران، تقویت کانال‌های ارتباطی اجتماعی و فرهنگی ممکن است موجب احیای چیزی شود که حکومت تهران آن را تحت عنوان «پروژه مقاومت» طبقه‌بندی می‌کند و به این ترتیب نخبگان ایرانی جدیدی را با حکومت و پروژه آن همسو کند تا جای کسانی را بگیرند که می‌کوشند با سود بردن از شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی، از روابط خود با ایران و برنامه فرقه‌گرایانه‌اش دست بردارند.

حکومت ایران که تجربه گسترده‌ای در این زمینه کسب کرده است، نفوذ منطقه‌ای خود طی چهار دهه را از طریق برنامه‌های فرهنگی و ارائه خدمات به جماعت‌های شیعی طی مراحل نخست پروژه توسعه‌طلبانه خود ایجاد کرده است. اما اکنون ایران با چالش‌های عمده‌ای روبرو است که مانع چشمگیری بر سر راه توان این کشور برای احیای روند سابقش ایجاد می‌کند. سیاست رژیم در این زمینه کاملا افشا شده و اهداف آن که زمانی پنهان بود، اکنون در سطح دولت و مردم آشکار شده است. همچنین چالش‌های اقتصادی که ایران اکنون با آن مواجه است توان این کشور در تامین مالی پروژه‌های فرهنگی و توسعه‌ای را تقلیل می‌دهد. خود مردم ایران اکنون مخالفان سرسخت ایدئولوژی حکومت و خود رژیم ایران شده‌اند. به همین دلیل، نمی‌توان ایرانی‌ها را متقاعد کرد که ماجراجویی‌های فرامرزی حکومت ایران، منافع فرضی برای آنان در بر دارد، به ویژه از آنجا که مردم ایران طی چهار دهه گذشته مصائب ناشی از این ماجراجویی‌ها را تجربه کرده‌اند.

در خاتمه، کشورهایی که ایران هنوز در آن‌ها دارای نفوذ چشمگیر است، به ویژه جوانان این کشورها، اکنون با دلسردی و یاس به آینده می‌نگرند. مردم منطقه که می‌دانند این منطقه احتمالا به‌زودی شاهد تغییرات گسترده‌ای خواهد بود و اینکه رهبران منطقه روی پروژه‌های عمده‌ای کار می‌کنند تا کشورهای خود را در موقعیت رهبری در خاورمیانه قرار دهند، از خود می‌پرسند: فایده پیروی کورکورانه از حکومت ایران چیست، حکومتی که اکنون در داخل کشور مفتضحانه شکست خورده است و الگوی شایسته‌ای برای پیروی در خارج از کشور به وجود نیاورده است؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه