اروپایی‌ها در موضع‌گیری بر سر خیزش ملی ایران به زحمت افتاده‌اند

این تصور که می‌توان به‌طور همزمان برجام و حمایت از تغییرات سیاسی در ایران را دنبال کرد، اشتباه است

از آغاز اعتراض‌ها در ایران از شش هفته پیش، به‌وضوح می‌توان دید که تهران ضمن تاختن به کشورهای اروپایی، این اتهام را مطرح می‌کند که اعتراض‌ها به تحریک عوامل خارجی صورت می‌گیرد. در نبود هیچ‌گونه حضور دیپلماتیک ایالات متحده در ایران پس از بحران گروگان‌گیری (۱۹۸۰-۱۹۷۹)، تماس با مقام‌های اروپایی و همچنین تهدید شهروندان اروپایی در داخل کشور، به یکی از ابزارهای سیاسی حکومت ایران برای تقابل با کشورهای غربی تبدیل شده است.

دیپلماسی گروگان‌گیری از طرف ایران، با ایالات متحده و پس از ظهور رژیم انقلابی جدید در این کشور در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. کمی پس از این تجربه نخست، کشورهای اروپایی به ابزاری مفید در مناسبات ستیزه‌جویانه جدید ایران با ایالات متحده تبدیل شدند. هدف این راهبرد همچنین ایجاد حس همبستگی میان نخبگان حاکم بر ایران بود.

علاوه بر این، هدف دیگر آن ضربه زدن به غرب بدون ریسک تشدید رویارویی نظامی با ایالات متحده بود. این راهبرد کم‌هزینه از طرف ایران، آشکارکننده تناقضی است که کشورهای اروپایی با آن مواجه‌‌اند. از یک سو، آن‌ها بر مذاکرات هسته‌ای بی‌پایان تمرکز دارند تا شرایط را برای بازگشت آمریکا به برجام مهیا کنند، و از سوی دیگر در مناسبات دیپلماتیک دوجانبه خود با تهران دچار بحران شده‌اند. این امر حداقل پس از حمله تروریستی شکست‌خورده ایران در ویله پینته علیه گروهی از مخالفان ایرانی مستقر در فرانسه در سال ۲۰۱۸، قابل مشاهده است. گزینش یک سیاست دور از جنجال از طرف اروپا و همچنین استمرار تماس‌های رسمی با رژیم ایران، عوامل اصلی در تشدید حمله‌های ایران به منافع کشورهای اروپایی به شمار می‌روند.

رژیم ایران از طریق اجرای دیپلماسی گروگان‌گیری دو هدف عمده را دنبال می‌کند: نخست، تبلیغ این روایت که پشت این خیزش داخلی علیه انقلاب و ستون‌های آن، دست‌های بیگانه قرار دارد. در نتیجه، حکومت ایران نیاز داد تا با استفاده از گروگان‌های اروپایی، ادعای خود را اثبات کند.

آن‌ها به دامن زدن به اعتراض‌های داخلی‌ متهم‌‌اند و بخشی از پروژه وسیع‌تر «نفوذی‌های» فرهنگی و امنیتی به شمار می‌روند. این ادعاهای بی‌اساس، این امکان را برای حکومت ایران مهیا می‌کند تا به‌دنبال مبادله زندانیان باشد تا به این ترتیب تروریست‌های ایرانی زندانی‌شده در کشورهای اروپایی، به‌ویژه کسی که پس از حمله تروریستی شکست‌خورده سال ۲۰۱۸ در بلژیک زندانی است، را آزاد کند. دوم اینکه این راهبرد پایتخت‌های اروپایی را وادار می‌کند تا با باز گذاشتن خطوط دیپلماتیک خود با ایران، به‌دنبال آزاد کردن شهروندان خود باشند. در واقع، مسئله دیپلماسی گروگان‌گیری از طرف ایران به یک موضوع داخلی در کشورهای اروپایی تبدیل شده است و آن‌ها باید به ملاحظات عمومی در خصوص شهروندان اروپایی دستگیرشده و زندانی در ایران  بپردازند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این راهبرد فریبکارانه ایران همچنین ابزار دیپلماتیکی به شمار می‌رود تا جلوی اعمال تحریم‌های اروپا علیه ایران به دلیل اعتراض‌های جاری در این کشور را بگیرد. تهران به بروکسل هشدار داد که اگر کشورهای اروپایی تحریم‌های جدیدی علیه نمایندگان ایران که به سرکوب اعتراض‌ها متهم‌اند اعمال کند، مناسبات دوجانبه بین ایران و اروپا پایان خواهد یافت. همچنین باید در نظر گرفت که از زمان شکل گرفتن این راهبرد از طرف ایران، فرانسه در پاییز سال ۲۰۲۲ و همچنین طی جنبش سبز در سال ۲۰۰۹، از طرف رژیم ایران به‌طور ویژه مورد هدف قرار گرفت.

در انتخاب فرانسه به‌عنوان هدف اروپایی اصلی، می‌توان سه دلیل اصلی را برشمرد:‌ نخست اینکه پاریس، در کنار آلمان، یک قدرت اصلی در اروپا به شمار می‌رود و همچنین نه تنها عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل است، بلکه از بازیگران دیپلماتیک بسیار مهم در زمینه پرونده هسته‌ای ایران تلقی می‌شود. بنابراین، هدف قرار دادن فرانسه می‌تواند موضع فرانسه در مورد پرونده ایران را به چالش بکشد و همچنین حاوی پیامی برای متحد نزدیک پاریس، یعنی ایالات متحده باشد.

دوم اینکه از منظر تهران یک بُعد ایدئولوژیک نیز مطرح است. آن‌ها مایلند با هدف قرار دادن سکولاریسم در فرانسه، در کسوت پرچم‌دار جنگ علیه غرب «منحط» ظاهر شوند. سوم اینکه ایران به‌دنبال آن است تا ضمن وارد کردن فشار بر دیپلمات‌های فرانسوی در تهران، همه فعالیت‌های دیپلماتیک اروپایی‌ها در خاک ایران طی اعتراض‌های داخلی جاری را محدود کند.

درک جامع امور ایران، از اولویت‌های اصلی فرانسه به شمار نمی‌رود، بلکه صرفا به دنبال ایجاد یک سیاست منطقه‌ای در جهت ارتقاء «برنامه صلح» در خلیج فارس است و می‌خواهد تا پاریس در نقش یک میانجی دیپلماتیک ظاهر شود.

به طور کلی، در حال حاضر وقتی اغلب رسانه‌های خبری فرانسوی از ایران سخن می‌‌گویند، آن‌ها بر بازداشت پنجمین گروگان --اندک زمانی پس از اظهارات اخیر خامنه‌ای درباره نقش موهوم غرب در این خیزش ملی-- تمرکز دارند. دوم اینکه آن‌ها درباره حجاب سخن می‌گویند: روایت فرانسوی‌ها بر مطالعه موقعیت داخلی در ایران مبتنی نیست، بلکه بیشتر فرافکنی تاریخ استعماری فرانسه و نگرانی در مورد حوادث اخیر در ایران است.

به عبارت دیگر، این بدان معنا است که موضوع اصلی دیگر حجاب اجباری تحمیل‌شده از طرف حکومت دینی بر زنان ایران نیست، بلکه مناظره درباره موقعیت اقلیت مسلمان در فرانسه است. رسانه‌های خبری فرانسوی به خاک ایران دسترسی ندارند؛ در نتیجه برای درک مقیاس اعتراض‌ها و موقعیت ویژه مناسبات بین حکومت و جامعه در ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ بر برداشت‌های دور از واقعیت متکی‌اند.

نکته آخر اینکه برای غلبه بر تمرکز «فقط بر پرونده هسته‌ای» ایران، به کشورهای اروپایی گفته می‌شود که باید با ایجاد یک سیاست جامع، اهداف سیاسی متضاد را در یک قالب یکپارچه دنبال کنند: از تکثیر سلاح هسته‌ای جلوگیری کند، اما در عین حال از تغییرات سیاسی در درون ایران حمایت کند، و مهم‌تر از همه این که به حکومت ایران که به‌دنبال برقراری تماس‌های سطح بالا با رهبران غربی است تا افکار عمومی در درون کشور را بفریبد مشروعیت ندهند.

اما این تصور که می‌توان به‌ طور همزمان برجام و حمایت از تغییرات سیاسی در ایران را دنبال کرد، اشتباه است. در واقع، یک توافق هسته‌ای جدید کمک مالی را در اختیار حکومت ایران قرار می‌دهد که به‌شدت محتاج آن است و این امکان را فراهم می‌آورد تا رژیم ایران همکاری‌های اقتصادی مستحکم‌تری را با دشمنان اروپا یعنی چین و روسیه به وجود آورد.

در نهایت، اطمینان دادن به حکومت ایران در مورد اهداف کشورهای اروپایی گزینه مناسبی نیست. تهران برای مدیریت بحران در داخل کشور نیاز به مناقشات بیرونی دارد. بنابراین، کشورهای اروپایی باید راهی بیابند تا تسلیم باجگیری ایران نشوند و در عین حال، به‌دنبال سیاست توانمندسازی به روند تحولات اجتماعی در ایران باشند، بی‌آنکه به بقای حکومت ایران کمک کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه