درگذشت مظاهر مصفا؛ شاعر و ادیب معترض

مظاهر مصفا پس از وقایع ۲۸ مرداد کنج انزوا اختیار کرد

عکس از خبرگزاری مهر

دکتر مظاهر مصفا، استاد ادبیات، شاعر و مصصح نامی، بعد از طی دوره‌ای بیماری، عصر چهارشنبه درگذشت. خبر درگذشت این مصحح نامی را فرزند او،‌ کیمیا مصفا به ایسنا داد.

فرزند دیگر او، علی مصفا، بازیگر نام آشنای سینما نیز به ایسنا گفت که ظهر روز جمعه، ۱۰ آبان، پیکر پدرشان را از میدان معلم شهر تفرش تشییع خواهند کرد و عصر دوشنبه نیز مراسم یادبودی برایش در هتل لاله برگزار می‌‌کنند.

آقای مصفا چند سالی در بستر بیماری و به گفته همسرشان به فراموشی هم دچار شده بودند.

دکتر مصفا، چه در حوزه خلاقه و سرودن شعر و چه در کار تصحیح و تحقیق ادبی از جمله چهره‌های نامی معاصر به شمار می‌رود. از او بیش از ۱۰ دفتر شعر و تصحیح آثاری چون دیوان سنایی، کلیات سعدی، مجمع‌الفصحای رضا قلی هدایت، جوامع‌الحکایات عوفی منتشر شده است.

چیره‌دست و نامدار در قصیده سرایی

در کار خلاقه و سرایش شعر از دکتر مظاهر مصفّا به‌عنوان یکی از بهترین قصیده‌سرایان معاصر یاد می‌شود که قصایدش را می‌توان در کنار محمدتقی بهار، دیگر قصیده‌سرای نامی قرار داد. درباره قصیده، او البته تحقیقی مفصل هم انجام داد که به‌عنوان رساله دکتری او منتشر شد. قصیده«هیچ» او یکی از درخشانترین قصاید ادبیات فارسی است که در آن داستان فردی را می‌گوید که زادن و زندگی‌اش همه هیچ است.
مردی ز شهر هرگزم از روزگارِ هیچ

جان از نِتاجِ هرگز و تن از تبارِ هیچ

از شهر بی‌کرانه‌ی هرگز رسیده‌ام

تا رخت خویش باز کنم در دیارِ هیچ


این قصیده حتی برگردان عربی شده و درباره آن صلاح الصاوی شاعر و سخن‌سرای مصری تحلیل و بحث کرده است.

کودکی که نام برادر گرفت

تاریخ تولد او را به گفته خودش دو سال و نیم زودتر گرفته‌اند و این خود داستان عجیبی دارد که در آخرین دفتر شعرش نمود یافته است.

در مقدمه و معرفی این دفتر او قطعه شعری سروده‌ که این راز را فاش ساخته است:
در خاک چو رفت دانه‌ٔ تو

از خاک گیاه من برآمد

رفتی تو و آمدم من از راه

خفتی تو و خواب من سرآمد

نام این دفتر شعر «نسخه اقدم» است که با مقدمه‌ای از بانو امیری فیروزکوهی(استاد دانشگاه و دختر امیری فیروزکوهی شاعر و همسر آقای مصفا) و مقدمه دیگری از علی مصفا( بازیگر) با تصویری از کودکی بر جلد کتاب، از سوی نشرنو به بازار کتاب عرضه شد و اکنون نایاب و در انتظار چاپ بعدی است.

در مقدمه کتاب توضیح داده شده که چرا نام این کتاب را نسخه اقدم گذاشته‌اند:«مظاهر مصفا در دو سالگی آبله گرفت و از دنیا رفت. دو سال بعد مادرش فخرالسادات پسر دیگری به جایش آورد. نام او را هم مظاهر گذاشتند و شناسنامهٔ مظاهر اول را، که هنوز باطل نکرده بودند، برای او نگاه داشتند. بدین ترتیب مظاهر دوم، آن‌چنان که در منظومهٔ نسخهٔ اقدم هم آورده، مرگ را مایهٔ حیات خود می‌دانست و کودکی را در سایهٔ مرگ و در گفت‌وگو با عالم مردگان آغاز کرد.»

در این کتاب مجموعه‌ای از چهارپاره‌های عمدتا منتشر نشده‌ آقای مصفا به چاپ رسیده‌اند. چکامه‌هایی که لحن معترض و انتقادی شاعر در آنها برجستگی خاصی دارد:

گیرم که برکنی ز دل خود هوای دوست

با آب و خاک خانه ویران چه می‌کنی

با عشق سینه‌تابِ وطن‌دردِ مردسوز

با ترک‌تاز دشمن ایران چه می‌کنی

در هواداری از مصدق و نزاع با استاد فروزانفر

مظاهر مصفا را باید شاعر و ادیبی نامید با روحیه‌ای همیشه معترض و منتقد که بعد از وقایع ۲۸ مرداد و سقوط دولت مرحوم مصدق کنج انزوا اختیار کرد، اگر چه لحن اعتراضی او در اشعارش به خوبی عیان است و حس می‌شود.

این ویژگی به قدری در این چهره نامی ادب معاصر بروز و برجستگی دارد که حتی همسرش که سال‌های سال با او زندگی کرده است بر این نکته انگشت تاکید می‌نهد.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

. استادِ عالیقدر دکتر مظاهر مصفا , شاعر , مصحح , محقق و استادِ دانشگاه به قافله ی بزرگانِ بی بدیلِ ادب و فرهنگ این مرز و بوم پیوست . مرحوم استاد مصفا علاوه بر احاطه ی علمی و اشراف ادبی در اخلاق نیز از سرآمدان روزگار بود و سخن و منش ایشان سرشار از حکمت و آموزه های عالی اخلاقی بود . اوایلِ دهه ی هفتاد که در یکی از نشریات فرهنگی مشغولِ به کار بودم , استاد یادداشتی فرستاده بودند در نقدِ مقاله ی یکی از استادانی که در شماره ی قبل به چاپ رسیده بود . ویراستارِ نشریه به سلیقه ی خود در یادداشت ایشان دست برده و جای کلمه ی " من " را با کلمه ی " بنده " عوض کرده بود . هنوز چند ساعتی از چاپ یادداشت ایشان و انتشار نشریه نگذشته بود که استاد تماس گرفتند و نسبت به این موضوع بشدت گلایه مند بودند . می گفتند : انسان دارای مقام و مرتبه ی بسیار عظیم و والایی ست و باید برای شان و شخصیت خود احترام قایل باشد و هیچ لزومی ندارد که با تعارفات پوچ و اغراق آمیز مانند چاکرم , نوکرم , غلامم , بنده و غیره خود را خار و پست و حقیر نشان بدهد ! #ادبیات_معاصر_ایران☀ #استاد_دکتر_مظاهر_مصفا #تسلیت #دریغ #الگوی_علم_و_ادب_و_اخلاق #احترام_به_شان_والای_انسان #کامران_شرفشاهی

A post shared by کامران شرفشاهی (@kamran.sharafshahi) on

از گفت وگوی امیربانوی کریمی(همسر آقای مصفا) که خود استاد ادبیات دانشگاه تهران است می‌توان تصویری دقیق‌تر از این شاعر نامی معاصر را به دست آورد. خانم کریمی از مصفا به‌عنوان فردی یاد می‌کند که «خیلی در مبادی عقایدش صادق است، شکایت‌هایی که می‌کند آن دردی است که از ته دلش بیرون می‌آید و راست می‌گوید، در حقیقت آدم‌شناس خیلی خوبی است … خیلی صریح است و همین صراحتش اسباب دشمن‌تراشی او شد، اهل لاپوشانی کردن نبود، ظاهر و باطنش یکسان بود، اگر از کسی خوشش نمی‌آمد انتقاد صریح می‌کرد و  حتی شعر نیز علیه او می‌ساخت به همین دلیل همه از ایشان پروا و ترس داشتند.» او در این گفت وگو که اردیبهشت ۹۸ با ایبنا انجام داد، ضمن اشاره به ارادت آقای مصفا به دکتر محمد مصدق از نزاع او با فروزانفر و به طول‌ انجامیدن تصویب پایان‌نامه‌اش به مدت ده سال پرده برمی‌دارد.

به گفته خانم کریمی در کلاس، بدیع‌الزمان فروزانفر درس سبک‌شناسی بهار را تدریس می‌کرد و آن را نقد و رد می‌کرد. مصفا به آقای فروزانفر می‌گوید شما که این کتاب را قبول ندارید و رد می‌کنید، خودتان جزوه‌ای بگویید تا ما یاداشت کنیم، فروزانفر از این سخن بسیار ناراحت شد، قهر کرد و از کلاس رفت اما با وساطت دانشجویان به کلاس بازگشت «به گفته خانم امیری این ماجرای نزاع بین استاد و شاگرد در جلسه‌ای دیگر تکرار می‌شود. آن زمان بعد از سقوط دولت مصدق بود و وقتی در کلاس استاد فروزانفر از او می‌خواهد شعری بخواند او شعری در وصف مصدق می‌خواند:

رفتم به دادگاه مصدق

دیدم جلال و جاه مصدق

پنهان به هاله‌ی غم و اندوه

دیدم جمالِ ماهِ مصدق

برقِ نجات مردم مشرق

می‌جست از نگاه مصدق

این شعر بر فروزانفر محافظه‌کار بسیار گران می‌آید و او را از کلاس اخراج کرد. همین نکته سبب شد تا مصفا قصیده‌ای در ذمّ و نکوهش استادش بگوید با این مطلع «لوچک دیدم به حوالی طبس» که با دست به دست شدن این شعر در دانشگاه از سوی برخی مخالفان فروزانفر، ماجرا ریشه پیدا کرده و سبب می‌شود که تا ده سال فروزانفر اجازه دفاع به مصفا ندهد و او نتواند مدرک دکتری بگیرد. تا این که در نهایت برخی وساطت می‌کنند و مصفا هم شعری در ستایش استادش می‌سراید و از نوشتن آن هجونامه عذرخواهی می‌کند:
آن خامه که بنوشت هجای تو شکستم

آن دست که بد کرد به جای تو شکستم

آن شیشه که سرمایه مغروری من بود 

بردم به سر خویش و به پای تو شکستم

پس از این فروزانفر پایان‌نامه «سیر تحول در قصیده فارسی» را تایید مصفا ضمن دریافت مدرک دکتری به‌عنوان استاد دانشگاه تهران به تدریس می‌پردازد.

ارادت او به مصدق به اندازه‌ای بود که حتی روز نکوداشت او در برنامه شب بخارا سالروز مرگ دکتر محمد مصدق بود(۱۴ اسفند).

خاطره‌ای از عبدالرحیم جعفری

در همان شب ۱۴ اسفند ۹۱، عبدالرحیم جعفری مدیر نامدار انتشارات امیرکبیر از تصحیح و انتشار کتاب ۵۱۰۰ صفحه‌ای مجمع‌الفصحای رضاقلی هدایت از سوی دکتر مظاهر مصفا گفت. او ضمن تمجید از صراحت و صداقت مصفا از او به‌عنوان مصححی دقیق‌النظر یاد کرد  و گفت در زمانی که حروفچینی دستی بود، آقای مصفا کتاب را سه بار غلط‌گیری کردند و کار ۱۲ سال به طول انجامید تا در ۶ جلد منتشر شود. این اثر تذکره‌ای است بر شاعران نامی تا ابتدای قرن سیزدهم که از جمله آثار معتبر در زمینه تذکره نویسی است.

آقای جعفری که سال ۹۵ درگذشت و این روزها با صدمین سالروز تولدش همزمان شده است( ۱۲ آبان ۱۲۹۸)، از دیگر آثاری که آقای مصفا در انتشارات امیرکبیر منتشر کرد هم سخن گفت و افزود «کلیات دیوان سنایی غزنوی و نظیری نیشابوری را با پانوشت‌ها و یادداشت‌های معتبر و زحمات و کوشش بسیار برای امیرکبیر تصحیح و تنقیح کرد و هر صورت همکاری با او یکی از افتخارات امیرکبیر من بوده است.»

آثار در دست انتشار

آنگونه که خبرگزاری مهر نوشته است زمانی که آقای مصفا در قید حیات بودند، با موافقت او و خانواده‌اش، قرار شده مجموعه سروده‌های او به صورت دفترهای جداگانه به چاپ برسد که «نسخه اقدم» اولین دفتر از آن مجموعه‌ بود و پیش‌بینی شده ۶ دفتر دیگر نیز به این کتاب، افزوده شود. به این ترتیب، کتاب دوم، مجموعه غزل‌ها، کتاب سوم، مجموعه ترجیعات و ترکیبات، کتاب چهارم، قطعه‌ها و دفترهای پنجم و ششم هم به ترتیب، مثنوی‌ها و قصیده‌های او را در بر خواهند گرفت. این آثار قرار است با گردآوری و تصحییح وحید عیدگاه طرقبه‌ای منتشر شود.

بیشتر از فرهنگ و هنر