تله‌های عسلی؛ روش طالبان برای به دام انداختن ثروتمندان

نوید ۵۰ هزار دلار به یک فرمانده طالبان پرداخت تا از آن تله رهایی یابد

Mohd RASFAN / AFP

طالبان برای پرونده‌سازی و به دام انداختن  افراد مورد نظر خود، در برخی از شهرهای افغانستان، از جمله مزارشریف، از «تله‌های عسلی» که در آن زنان و دختران جوان به‌کار گرفته می‌شوند، استفاده می‌کنند.

در این شیوه، زنانی که از سوی طالبان گمارده شده‌اند، با افراد مورد نظر تماس می‌گیرند و قرار‌های دوستی می‌گذارند. آنان اطلاعات مورد نیاز در مورد محل زندگی افراد را جمع‌آوری می‌کنند و با طالبان در میان می‌گذارند، و در صورت لزوم، قرار ملاقات هم گذاشته می‌شود تا اعتماد بیشتر افراد مورد نظر جلب شود.

نوید (اسم مستعار)، از بازرگانان بلخ است که در زمینه واردات مواد خوراکی از کشورهای آسیای میانه به افغانستان فعالیت دارد. او هیچ‌گونه فعالیت سیاسی و نظامی در دولت‌های پیشین افغانستان نداشته است و به همین دلیل، پس از فروپاشی دولت افغانستان، در مزارشریف ماند و به کارش در عرصه تجارت ادامه داد.

به گفته نوید، او در اوایل فوریه تماسی از زنی به نام لیلا دریافت کرد. لیلا به او گفت که مدتی است او را می‌شناسد و علاقه‌مند است که باهم دیداری داشته باشند. نوید می‌گوید: «من متعجب شدم، چون او را نمی‌شناختم. اما برای آن ‌که اعتماد مرا جلب کند، از طریق واتس‌آپ عکس خود را فرستاد و اصرار کرد که خواهان دوستی خالصانه است و هدف دیگری جز آشنایی با من ندارد.»

نوید  سپس با دریافت عکس و پیام‌های دوستانه از لیلا، تصمیم می‌گیرد که او را ملاقات کند. با آن که به دلیل مقررات سختگیرانه طالبان، حضور همزمان زنان و مردان در رستوران‌ها  در بسیاری از شهرهای افغانستان ممنوع شده است، اما شماری از رستوران‌ها در مزارشریف، هنوز اجازه دارند مهمانان زن و مرد را همزمان بپذیرند. 

دوستی و اعتماد میان نوید و لیلا پس از دو بار ملاقات در یکی از رستوران‌ها در حاشیه شهر مزارشریف، تقویت می‌شود و لیلا، حلقه‌ای از دوستانش را که همه دختر هستند، به نوید معرفی می‌کند. او چند روز پس از دومین ملاقات با نوید، به او پیام می‌فرستد که روز بعد، سالروز تولدش است و پیشنهاد می‌کند که تولدش را در یکی از رستوران‌ها که به دلیل پرداخت باج سنگین به طالبان اجازه فعالیت دارد، جشن بگیرند. نوید مسئولیت برگزاری و پرداخت هزینه مراسم تولد لیلا را بر عهده می‌گیرد و حاضر می‌شود که از دوستان او نیز در آن برنامه پذیرایی کند.

در آن روز، هنگامی که نوید، لیلا، و چهار تن از دخترانی که دوستان نزدیک لیلا معرفی شده بودند، در رستوران نشسته‌اند و لیلا می‌خواهد شمع‌های کیک تولدش را فوت کند، گروهی از افراد طالبان سر می‌رسند و همه را بازداشت می‌کنند و به آنان می‌گویند که به جرم فحشا و روابط نامشروع، به فرماندهی پلیس طالبان منتقل می‌شوند تا پروندهشان به نهادهای عدلی سپرده شود. 

نوید می‌گوید: «هیچ کس جرات اعتراض نداشت، چون موضع طالبان در چنین مواردی مشخص است و ما تصور می‌کردیم نهایت این راه، مرگ یا حبس درازمدت است.»

نوید از لیلا و دوستانش جدا می‌شود و خورو طالبان به سمت دفتر فرماندهی پلیس طالبان راه می‌افتد. وقتی به او دستور داده می‌شود که پیاده شود، متوجه می‌شود که در محوطه یک باغ شخصی است، نه در دفتر رسمی فرمانده طالبان. 

نوید می‌گوید: «آن‌جا ظاهراً یکی از مکان‌های غصب شده توسط یکی از فرماندهان طالبان بود که مسئولیت پیگیری رویدادهای جنایی در بلخ را به عهده دارد، و افراد تحت امرش ما را بازداشت کرده بودند. به جای دفتر فرماندهی پلیس طالبان، مرا به خانه شخصی خود برده بودند.»

افرادی که نوید را بازداشت کرده بودند، به او هشدار می‌دهند که اگر به نهادهای قضایی سپرده شود، ممکن است برایش سال‌ها حکم زندان صادر شود، اما اگر حاضر شود مبلغی بپردازد، در ‌جا آزاد خواهد شد. 

نوید می‌گوید: «مبلغ پیشنهادی طالبان خیلی هنگفت بود، اما در نهایت روی ۵۰ هزار دلار توافق کردیم. به دشواری این پول را از دوستانم جمع‌آوری کردم و به افراد مربوط به فرمانده طالبان که مسئول رسیدگی به رویدادهای جنایی در بلخ است، سپردم و آزاد شدم.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

وقتی نوید از زندان شخصی فرمانده طالبان آزاد می‌شود، نگران لیلا است. شماره‌های تماس‌ لیلا و دوستانش خاموش شده بودند و نوید می‌پندارد که احتمالاً آن‌ها زندانی شده‌اند. چند روز بعد، مرتضی (نام مستعار)، یکی از دوستان نوید که بازرگان فرش است، نیز به سرنوشت مشابهی دچار می‌شود و او نیز با پرداخت مبلغ هنگفتی آزاد می‌شود.  مرتضی در جریان صحبت با نوید از آنچه بر او گذشته است، به زنانی اشاره می‌کند که نام‌های آنان برای نوید آشنا است. نام زنی که مرتضی و نوید هنگام ملاقات با او بازداشت شده بودند، لیلا است. لیلا ظاهرا هم با نوید و هم با مرتضی بازداشت شده بود، اما در مسیر راه آزاد شده بود و اکنون، به یکی از حرفه‌ای‌ترین ماموران طالبان برای به دام انداختن ثروتمندان تبدیل شده است.

بامداد پنجشنبه، ۱۲ اسفند، پیکرهای تیرباران شده دو دختر جوان از حومه دشت شادیان در جنوب شهر مزارشریف پیدا شد. با گذشت بیش از یک هفته، هنوز طالبان در آن زمینه توضیحی نداده‌اند. خبرنگار ایندیپیندنت فارسی در جریان جست‌وجو برای یافتن سرنخی از چگونگی آن رویداد، به یک نام آشنا برخورد: لیلا.

جسدهای تیرباران شده متعلق به چه کسانی بود؟

صبح روز شنبه، ۷ اسفند، دختر جوانی به نام یلدا، با فاطمه ۱۸ساله و شریفه ۱۶ساله تماس می‌گیرد و از آنان برای شرکت در محفلی که گویا برای جشن سالگرد تولد یک دوست او برگزار شده است، دعوت می‌کند. همان روز، تماس فاطمه، شریفه، و یلدا، با سه دختر دیگر که هنوز نام‌های آنان برملا نشده است، با خانواده‌هاشان قطع می‌شود و ناپدید می‌شوند. پیکرهای تیرباران شده فاطمه و شریفه، روز پنجشنبه، ۱۲ اسفند، در حومه شهر مزارشریف پیدا شد، اما یلدا و سه دختر دیگر همچنان ناپدید هستند.

یک عضو خانواده فاطمه به ایندیپندنت فارسی گفت که در جریان روزهایی که خبری از فاطمه نبود، خانمی به نام لیلا با او تماس گرفت و گفت که می‌تواند در یافتن دختران گم شده کمک کند. پس از آن‌که مادر یکی از دختران، خبر ناپدید شدن آنان را به نزدیک‌ترین پاسگاه طالبان اطلاع داد، طالبان به عنوان سرنخ، سراغ لیلا رفتند. پلیس طالبان از گوشی همراه لیلا عکس‌ها و شماره‌های تماس‌ وپیام‌هایی با دخترانی که پیش‌تر گم شده بودند، پیدا کرد. 

مادر یکی از دختران در مورد نقش لیلا در آن پرونده می‌گوید: «طالبان همه نشانی‌ها را از موبایل لیلا در مورد گم شدن دختران یافتند، اما او پس از تماس با یک فرمانده طالبان، آزاد شد و دیگر تماسی با ما برقرار نکرد.» 

با استناد به اطلاعات مادر آن دختر قربانی، چنین به‌نظر می‌رسد که لیلا، با برنامه‌ریزی از طریق یلدا که از آشنایان او است، بقیه دختران را زیر عنوان دعوت به سالگرد تولد، به دام طالبان و شبکه‌ای از تبهکاران انداخته است. 

یک منبع آگاه دیگر که لیلا و شبکه‌ای از زنان همکار با او را می‌شناسد، می‌گوید که او هر بار که توسط افراد طالبان بازداشت می‌شود، با مداخله یک فرمانده ارشد طالبان که مسئول راه‌اندازی تله‌های عسلی، پرونده‌سازی و اخاذی است، آزاد می‌شود.

این منبع، از عبدالحی عابد، فرمانده ارشد طالبان در بلخ، به عنوان یکی از سرکردگان شبکه پرونده‌سازی و اخاذی یاد می‌کند، و می‌گوید که لیلا و زنان دخیل در حلقه‌ او، به دستور عبدالحی عابد کار می‌کنند.

با این حال، چگونگی به قتل رسیدن فاطمه و شریفه هنوز روشن نیست، و نیز یلدا و سه دختر دیگر که از سوی لیلا به دام افتادند، هنوز ناپدید هستند. این دختران معمولاً برای سوء‌استفاده جنسی، به دام افرادی مرتبط با شبکه اخاذی طالبان می‌افتند.

چرا «تله عسلی»؟

در حالی که طالبان بر سراسر افغانستان مسلطند و در استفاده از خشن‌ترین روش‌ها در برابر مخالفان خود دریغ نمی‌کنند، چه نیازی به استفاده از تله عسلی برای به دام انداختن افراد دارند؟

نوید که ۵۰ هزار دلار برای رهایی از تله عسلی طالبان پرداخته است، معتقد است که طالبان بدون استفاده از این دام، نمی‌توانند برای بازرگانانی که در گذشته هیچ‌گونه فعالیت سیاسی و نظامی نداشته‌اند، پرونده‌سازی کنند. به گفته او، از کسانی که به این دام می‌افتند، عکس و ویدیو گرفته می‌شود و اگر عکس و ویدیو نتواند مسئله‌ای را ثابت کند، اعتراف اجباری گرفته می‌شود.  قربانیان این دام، برای آن که اعتراف‌های اجباری‌شان پخش نشود و به دادگاه طالبان سپرده نشود، حاضرند بیشترین مبالغ را بپردازند و آزاد شوند.

به گفته نوید، رستوران‌های مجلل شهر مزارشریف نیز با پرداخت پول ماهیانه به فرماندهان ارشد طالبان، اجازه دارند فعالیت کنند و از برخی از این رستوران‌ها نیز برای به دام انداختن افراد مورد نظر طالبان، با تله‌های عسلی، استفاده می‌شود.