نگاهی به فیلم «فینچ»/ کارگردان: میگل ساپوچنیک، بازیگران: تام هنکس، کلب لندری جونز. ۱۱۵ دقیقه
حتی چهره همیشه مهربان تام هنکس هم نمیتواند این واقعیت را پنهان کند که ما پیشتر جنبههای بسیاری از «فینچ» را دیدهایم. سوپرمارکتهای غارت شده، اراذل بیقانون، جادهها و آسمانخراشهای پوشیده از ماسه زرد...؛ این ها تصورات پسافاجعه و جهنمی است که در سالهای اخیر در صحنههای آخرالزمانی و جهنمی بیشتر فیلمهای هالیوودی دیدهایم.
این فیلم علمی-تخیلی که هنکس، یک سگ، و یک روبات بازیگران اصلی آن هستند، در آمریکا و در آیندهای نه چندان دور رخ میدهد که بخش اعظم تمدن بشر بر اثر برخورد یک شراره خورشیدی عظیم به زمین و از بین رفتن لایه اوزون، از میان رفته است. به اشتباهات مرگبار کسانی اشاره میشود که میتوانستند جلو فاجعه را بگیرند و نگرفتند، وحشیانی که حاصل این واقعه هستند، و افراد عادی که آماج وخیمترین عواقب آن میشوند. سناریویی آشنا نیست؟ این که فیلم «فینچ» از نظر تصویری و داستانی تا این حد شبیه و مدیون فیلمهایی، از «وال-ای» (WALL-E) و «مون» (Moon) گرفته تا فیلم شخص هنکس، «دورافتاده» (Cast Away) است، کمکی به موقعیت این فیلم نمی کند. البته نیمه انسان/نیمه روباتی به نام «جف» جای توپ والیبالی را که (تام هنکس در فیلم «دورافتاده») روی آن صورت کشیده بود، گرفته است.
جف (که صدا و حرکات کامپیوتری شده اندامهای آن با بازی «کلب لندری جونز» جان گرفته است) یک «دوست» است که کاراکتر فینچِ هنکس، کارشناس فناوریِ تنها در لبه پرتگاه مرگ، برای خود طراحی میکند و میسازد. فینچ به کسی نیاز دارد که پس از مرگ از سگش نگهداری کند.
به همین دلیل جف را از پایه میسازد و به تدریج، از مرحلهای که فقط مشتی پیچ و مهره است تا تکههای بزرگتر، حرکات و رفتارها و سپس صدا (که بسیار شبیه به صدای «بوُرَت» است) و سخن گفتن به او آموزش میدهد. جف تا جایی که از یک روبات برمیآید، دارای احساسات و عواطف بشری است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
واقعیت این است که فینچ، زیر آواری از تصاویر فاجعهبار (که طبق تیتراژ پایانی، گویا ساخت شرکت سرگرمیهای اَمبلین استیون اسپیلبرگ است) بیش از آنچه در ابتدا بهنظر میرسد، معرف یک کاراکتر سنتی احساساتی است. این داستان، روایت بازمانده خانوادهای در آخرالزمان و نقش پدرانه فینچ در جریان آموزش دادن احساسات (بشری) به جف است.
صحنه تکگویی فینچ که در آن، او بدترین رفتارهای انسانی را به یاد میآورد و این که در مورد آن کاری نکرده است، واقعا تکان دهنده است، اما اغلب حس میکنیم که انگار عناصری سیاهتر و خشنتر سخت منتظرند تا از زیر سطح ملایم و لطیف فیلم بیرون بزنند.
میگل ساپوچنیک، کارگردان فیلم، در مصاحبههای خود در مورد «فینچ» که در سال ۲۰۱۹ فیلمبرداری شده است، تایید میکند که این فیلم پس از همهگیری کرونا به منظور امیدوارانهتر کردن آن، زیر تیغ ویرایش بیشتری رفته است. نشانههای آن را می توان در نبود بازیگران اولیه فیلم ،از جمله سمیرا وایلی، اسکیت اولریچ، و لورا هریر دید که در هیچیک از صحنههای فیلم ویرایش شده دیده نمیشوند. نتیجه آن این که فیلم از نظر تکنیکی جالب، اما از نظر دراماتیک آشفته است.
...و بعد تام هنکس همیشه مهربان است که با صدایی آرام حرف میزند تا جایی که لحنش به ادای کلماتی کشیده و آهسته تبدیل می شود. اما او به نوعی در چارچوب یک بازیگر متوسط در میانه راه گیر کرده است تا همین امر به گونهای نگرانکننده نقطه قوت کارش شود. گذشته از فیلم بلندپروازانه «روزی زیبا در محله» (A Beautiful Day in the Neighborhood) به کارگردانی ماریل هلر که در آن هنکس نقش «فِرد راجرز» (مجری برنامه کودکان تلویزیون) را با نمایش ذات مهربان آن کاراکتر از راههایی مرموز و جالب ارائه کرد، تمایل او اخیرا ظاهر شدن در نقشهایی بوده است که به محض دیدن فیلم، از خاطر میرود. فیلم فینچ هم به رغم تلاش برای تاثیرگذاری، دچارهمین سرنوشت است.
© The Independent