مشارکت خجالتی «اصلاح‌طلبان» در بازی خرداد ۱۴۰۰

«اصلاح‌طلبان» هیچ بدشان نمی‌آمد و نمی‌آید بتوانند خامنه‌ای را کنار بزنند و با برنشاندن ولی فقیه مطلوب خود، دست بالا را در جمهوری اسلامی بگیرند

محمد خاتمی رئیس‌جمهوری سابق و علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران - BEHROUZ MEHRI / AFP

مروری کوتاه بر اخبار سیاسی این روزهای درون کشور نشانگر آن است که «اصلاح‌طلبان» به سختی از سوی شورای نگهبان و شخص علی خامنه‌ای تحقیر شده‌اند و هیچ کاندیدای درخور توجهی برای شرکت در بازی «انتخابات» ۱۴۰۰ ندارند؛ ولی با این وجود کمتر گروه و شخص شناخته‌شده‌ای از این جریان حاضر شده است این «انتخابات» را به صراحت پس بزند و آن را تحریم کند. 

جریان «اصلاحات» اصرار دارد به هر قیمتی که است در صحنه باشد حتی اگر خود نیز از این حضور شرم داشته باشد؛ چنانکه «محمد خاتمی»، رهبر این جریان- در پیامی که در ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ برای همایش «کنگره سراسری حزب جوانان ایران اسلامی» صادر کرد، به صورت تلویحی بر شرکت در «انتخابات» ۱۴۰۰ تاکید کرد و گفت: «جامعه ما نیاز به نشاط و امید و اشتیاق به شرکت در عرصه سرنوشت دارد.»

این پیام محمد خاتمی از سوی ناظران به درستی به دعوت برای شرکت در «انتخابات» تعبیر شد اگرچه دعوتی شرمگنانه بود. این تفسیر از سوی نزدیک‌ترین چهره‌ها به او نیز تایید شد؛ چنانکه «محمدعلی ابطحی» - عضو مجمع روحانیون مبارز و معاون خاتمی در دوره «ریاست‌جمهوری» - در توییتی به این نکته اشاره کرد و در بخشی از آن چنین نوشت: «آقای خاتمی تا مرز شرکت در انتخابات پیش رفته ولی رسما دعوت به شرکت در انتخابات نکرده است».

ابطحی درست می‌گوید؛ خاتمی «رسما» دعوت به شرکت نکرده است ولی به صورت غیررسمی دقیقا چنین کاری کرده است. به واسطه مشاهده چنین وضعیتی است که نگارنده عنوان «مشارکت خجالتی» را برای نوع حضور «اصلاح‌طلبان» در بازی خرداد ۱۴۰۰ برگزیده است.

این مشارکت خجالتی را حتی بین چهره‌هایی از «اصلاح‌طلبان» که خود را «پیشرو» هم می‌خوانند نیز می‌توان مشاهده کرد و در این میان می‌توان به مورد «مصطفی تاجزاده» اشاره کرد. وقتی «میرحسین موسوی» در یک بیانیه‌ در خرداد ۱۴۰۰ از نوع «نظارت استصوابی» شورای نگهبان انتقاد کرد و «انتخابات» ۱۴۰۰ را «تحقیرآمیز و مهندسی‌شده» خواند، «مصطفی تاجزاده» در تفسیری از آن پیام گفت: «مهندس موسوی امروز صحیح اعلام نکردند که رای ندهید و احتمالا می‌خواستند به اختلاف نظر موجود در خصوص شرکت در انتخابات احترام بگذارند.»

البته تاجزاده در اینکه موسوی همچون محمد خاتمی نیز موضع صریح تحریم اتخاذ نکرد، راست می‌گوید ولی نکته قابل توجه، تلاش تاجزاده برای ممانعت از هر تفسیری از پیام موسوی است که احیانا بخواهد منتج به تحریم «انتخابات» شود!

البته بخش‌هایی از جریان اصلاحات خلاف خاتمی و موسوی، صراحت بیشتری به خرج می‌دهند و خجالت کمتری بروز می‌دهند؛ چنانکه «محمد هاشمی» - برادر اکبر هاشمی رفسنجانی و عضو حزب کارگزاران - رای ندادن در «انتخابات» ۱۴۰۰ را «همراهی ناخواسته با خواسته گروهک‌های معاند و کشورهای متخاصم مثل آمریکا و اسرائیل» دانست! 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به هر روی و بر بنیاد چنین پیش‌درآمدی، پرسش محوری این یادداشت این است که چرا جریان «اصلاح‌طلبی» این اندازه به بازی «انتخابات» در جمهوری اسلامی وابسته است؟ حتی اگر این در صحنه‌ماندن، حمایت از کسی مانند «عبدالناصر همتی» باشد که نه شانسی برای جلب آرای مردمی دارد، نه کارنامه مثبت مدیریتی و نه حتی جزو حلقه‌های سنتی و شناخته‌شده اصلاح‌طلبان بوده است. به راستی چرا این اندازه مساله «انتخابات» برای جریان‌های وابسته به جمهوری اسلامی حیاتی‌ است؟

به باور نگارنده یکی از دلایل محوری این مساله در این گزاره ساده خفته است که «اصلاح‌طلبان» اساسا جریانی برآمده از جمهوری اسلامی و باورمند به آن هستند. این گزاره البته کشف بزرگی نیست. نسبت و تعلق «اصلاح‌طلبان» به رژیم جمهوری اسلامی روشن است؛ اما آنچه این جمله را در این تحلیل پراهمیت می‌سازد، پیامدهای عملی این تعلق و باورمندی است که می‌تواند پرده از نتایج کمتر قابل انتظاری بردارد.

وقتی جریانی خود را محدود به یک نظم خاص تعریف می‌کند در واقع مختصات آن نظم را نیز پیشاپیش پذیرفته است. از مختصات نظم جمهوری اسلامی، برگزاری سریالی «انتخابات» مهندسی‌شده است که ناظر آن نیز بنا به قانون «شورای نگهبان» است. جریان «اصلاحات» نیز یکی از راه‌های ابراز وجود خود در این سیستم را همین «انتخابات» می‌داند و نمی‌خواهد آن را به هیچ عنوان از کف بدهد حتی اگر به نوع نظارت آن از سوی شورای نگهبان معترض باشد. 

آن سوی «انتخابات» برای اصلاح‌طلبان، هیچ است. بر بنیاد چنین درکی است که امثال خاتمی و تاجزاده و حامیان آن‌ها هیچ علاقمندی به هیچ نظم آلترناتیوی ندارند و طبیعی ا‌ست به حضور محقرانه در بازی‌های «انتخاباتی» خامنه‌ای تن دهند. آنان خوب می‌دانند این تنها راه حیات سیاسی آنان در ایران است.

از جمله دلایل دیگری که می‌‌توان برای شدت وابستگی جریان «اصلاحات» به بازی «انتخابات» در جمهوری اسلامی برشمرد، نسبت عاطفی‌ـ‌رانتی این جریان با صندوق‌های «رای» در رژیم است. نباید فراموش کرد که جریان اصلاحات به شکل رسمی خود از درون یک مهندسی انتخاباتی در خرداد ۷۶ زاده شد. با تصاحب قوه مجریه و مجلس ششم توسط این جریان، دست آنان پس از چند سال حاشیه‌نشینی سیاسی – در مدت دو دوره «ریاست‌جمهوری» رفسنجانی - باز شد و آنان خیز جدیدی برای اشغال بیشتر پست‌های مدیریتی و بهره‌برداری کلان از رانت‌های گسترده امنیتی، اقتصادی، سیاسی و اداری برداشتند. 

در ایران قدرت منبع تولید ثروت است و بدیهی است که «اصلاح‌طلبان» نیز برای دست‌اندازی هرچه بیشتر به «سفره انقلاب» از همه روزنه‌ها بهره بگیرند و برای شرکت در بازی‌های «انتخاباتی» به آب و آتش بزنند و برای جلب «رای» وعده‌های مضحک بدهند؛ چنانکه تاجزاده در همین «انتخابات ۱۴۰۰» وعده داده بود با مذاکره با شخص خامنه‌ای، رهبری را دوره‌ای خواهد کرد!

دلیل دیگر وابستگی «اصلاح‌طلبان» به «انتخابات» رقابت سیاسی آنان با باورمندان به سرنگونی جمهوری اسلامی است. همانگونه که در بالا برشمرده شد اساسا «اصلاح‌طلبان» بیرون از نظم کنونی موجود در ایران نمی‌توانند تن به بازی‌های سیاسی بدهند؛ دست‌کم به این دلیل که خوب می‌دانند اگر نظم کنونی سرنگون شود، آن‌ها نیز به عنوان کسانی که سال‌ها در جمهوری اسلامی صاحب پست و مقام و منصب بوده‌اند بایستی در دادگاه‌های ملی، پاسخگوی حجم عظیم فساد و جنایت در این رژیم باشند.

بر بنیاد چنین هراسی آنان به سختی با ایده سرنگونی رژیم مخالفت می‌ورزند و «انتخابات» و صف‌های طویل «رای»دهی برای آنان از بهترین فرصت‌هاست تا این ایده را به ناظران بفروشند که سرنگونی‌طلبان و براندازان با رژیمی سر ناسازگاری دارند که «رقابت دموکراتیک» در آن جریان دارد و لزومی به سرنگونی آن نیست.

این نیز کاملا برای جریان‌های بالادست «اصلاح‌طلبان» روشن است که حتی همین «انتخابات» مهندسی‌شده، در صورت مشارکت بالای مردمی، می‌تواند ظرفیت اعتراض‌های سرنگونی‌طلبانه را خالی کند و آن را به کانال‌های ساماندهی‌شده از سوی نهادهای امنیت جمهوری اسلامی خالی کند. این نیز در تحلیل نهایی برای «اصلاح‌طلبان» سودمند است. در جمهوری اسلامی در بدترین حالت، اصلاح‌طلبان در حاشیه سیاست و مدیریت حضور دارند ولی در نظم پساجمهوری اسلامی، بیشتر آنان احتمالا در حاشیه دادگاه و زندان‌ها حضور خواهند داشت.

در سال‌های پس از ۱۳۸۸ و پس از آنکه میرحسین موسوی و کروبی مرزهای استاندارد نزاع سیاسی در جمهوری اسلامی را رد کردند و محصور شدند، بیشتر اصلاح‌طلبان، زودتر یا دیرتر عملا از جریانات سال ۸۸ تبری جستند و دگرباره تلاش کردند خود را به هسته سخت قدرت نزدیک کنند. حتی خود موسوی و کروبی نیز به این موج پیوستند که شاهد آن، دعوت چندباره آنان به «انتخابات»‌های پسا ۸۸ بوده است. این تبری‌جویی «اصلاح‌طلبان» از زیاده‌خواهی‌ سال ۸۸ و عذرخواهی رسمی و غیررسمی از خامنه‌ای، مبتنی بر یک هراس واقعی بوده است؛ نگرانی از حذف مطلق از مناسبات درون جمهوری اسلامی. 

البته «اصلاح‌طلبان» هیچ بدشان نمی‌آمد و نمی‌آید بتوانند خامنه‌ای را کنار بزنند و با برنشاندن ولی فقیه مطلوب خود، دست بالا را در جمهوری اسلامی بگیرند. ولی ۸۸ نشان داد آنان در این مساله ناتوان هستند و قدرت خامنه‌ای در کنترل فضا، حفظ ثبات سیستم و به تبع آن، نگرانی این جریانات از بیرون ‌رانده‌شدن از مناسبات رسمی و غیررسمی رژیم، موجب بازگشت خجالتی آنان به آغوش هسته سخت قدرت در پس از ۸۸ شد؛ مشارکت خجالتی آنان در بازی «انتخاباتی» رژیم در بهار ۱۴۰۰ را نیز باید در پرتو چنین دغدغه‌ای تحلیل کرد. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه