کودکانی که تنها یک شماره پرونده هستند

از ۲۸ میلیون کودک پناهجو در جهان، یک میلیون و ۷۴۰ هزار کودک در ترکیه زندگی می‌کنند

در نزدیکی یک مرکز خرید در آنکارا، کودکی سیمیت فروش را می‌بینم. قبل از اینکه دوست همراه من جایی برای پارک کردن ماشین بیاید، او به سمت ما می‌آید و با لهجه‌ای که بیشتر به شبیه ترکی آذربایجانی می‌ماند تا ترکی استانبولی و با لبخندی بر صورت می‌پرسد « شما خارجی هستید؟» و در جواب می‌گویم، بله چطور مگه؟ و او ادامه می‌دهد «آخه پلاک ماشینتون مال خارجی‌هاس» و شروع به صحبت کردن با من می‌کند. سوال او من را به این فکر فرو می‌برد که آیا او به دلیل اینکه خود یک تبعه خارجی است با من احساس نزدیکی کرده، یا این شیوه‌ای است که این کودک برای رونق دادن به کاسبی کوچک خود یافته؟!

این آغاز گفتگوی من با «ارشد» -اسم مستعار است- کودک ۱۱ ساله اهل کرکوک عراق است. کودک سیمیت فروش، عضو یک خانواده هفت نفری ساکن محله‌ای نسبتاً فقیر نشین آنکاراست. ارشد در گفتگو با ایندیپندنت فارسی شرایط مالی خانواده خود را این‌گونه توصیف می‌کند « وضع مالی‌مان بد نیست، من و بابام کار می‌کنیم، منم هر روز حدود ۵۰ لیر درآمد دارم». او در جواب این سوال که از چند سالگی مشغول کار کردن شده می‌گوید: «نمی‌دانم اما خیلی وقته، در ضمن من دیگه بزرگ شدم و باید به بابام کمک کنم».

بنابر گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR)، بیش از ۲۸ میلیون کودک پناهجو در سراسر جهان وجود دارد که از این تعداد، بیش از یک میلیون و ۷۴۰ هزار کودک در ترکیه زندگی می‌کنند.

از میان گپ و گفت با ارشد متوجه می‌شوم در کنار احساس غرور از کسب درآمد و تلاش برای مخفی نگه داشتن اسرار خانواده‌اش، تابستان‌ها را هم زیاد دوست ندارد. دلیلش را در سوال بعدی هنگامی که از او درباره علت مدرسه نرفتنش می‌پرسم، متوجه می‌شوم، «الان مدرسه تعطیله در ضمن، من که همیشه کار نمی‌کنم فقط تابستون و بعضی اوقات بعد مدرسه، تازه درسمم خیلی خوبه و معلمم رو هم خیلی دوست دارم».

از ارشد درباره حلقه دوستانش در مدرسه می‌پرسم و آیا اینکه او در پیدا کردن دوستان ترک مشکلی دارد و او در جواب می‌گوید «دوستام بیشتر اهل عراق هستند و دوست سوری و ترک هم دارم ولی از اینکه بچه‌ها بهم بگن خارجی خیلی بدم میاد».

ارشد از بعضی از دوستانش می‌گوید، که خانواده‌های آنها اجازه مدرسه رفتن به کودکانشان را نمی‌دهند و برخی دیگر که به دلیل عدم سازگاری با سایر دانش‌آموزان و درگیر شدن در مدرسه ترک تحصیل کرده‌اند.

مطابق گزارش صندوق کودکان سازمان ملل متحد (UNICEF) از میان کودکان پناهجوی حاضر در ترکیه تنها ۶۴۵ هزار کودک در مدارس ثبت نام شده‌اند و بیش از ۴۰۰ هزار کودک دیگر از تحصیل محروم هستند.

اینبار ارشد است که از من می‌پرسد، «شما توی تلویزیون کار می‌کنی ؟» و با شنیدن جواب منفی می‌پرسد «یعنی آجون رو نمیشناسی؟»، (آجون ایلیجالی مشهورترین برنامه ساز و مجری برنامه‌های سرگرمی در ترکیه است)، در جواب او می‌گویم، من برای یه روزنامه کار می‌کنم و او ادامه می‌دهد «یعنی نمی‌تونین کاری کنین من مشهور بشم؟» از او می‌پرسم چرا دوست داری مشهور بشی؟ جواب او اما گویای همه چیز است «چون می‌خوام مثل آجون هواپیما بخرم، بعد دیگه هر موقع بخوام می‌تونم برم اروپا و شاید برم کرکوک».

پس از گپ و گفتی نیم ساعته از ارشد خداحافظی می‌کنم و در مسیر بازگشت به خانه، رویاها و آرزوهای این کودک پناهجو ذهنم را مشغول خود کرده است. اینکه ارشد مانند همه کودکان هم سن و سال خود آرزوی شهرت و یا خریدن هواپیما داشته باشد چیز عجیبی نیست، اما اینکه کودکی در این سن، آروزی داشتن هواپیما را برای رفتن از ترکیه بخواهد، قابل تأمل است.

کم نیستند کودکان پناهجویی که با خانواده و یا قیم خود در ترکیه زندگی می‌کنند و به دلیل شرایط مالی نامناسب و ضعف حمایت‌های دولت ترکیه و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مجبور به کار کردن می‌شوند. با گشتی در شهرهای کوچک و بزرگ ترکیه، در گوشه و کنار شهر به آسانی می‌توان به کودکان کار و یا کودکانی که به تکدی‌گری مشغول هستند، برخورد.

در کنار کودکان پناهجویی که با خانواده و یا قیم خود زندگی می‌کنند، کودکان پناهجوی زیر ۱۸ سال و بدون سرپرست در ترکیه، در کمپ‌ها، هتل‌ها و مراکز نگهداری ویژه این کودکان و توسط دولت ترکیه و زیر نظر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) نگهداری می‌شوند. با این وجود در کنار بی نتیجه ماندن پیگیری‌های ایندیپندنت فارسی برای دریافت مجوز تهیه گزارش از شرایط نگهداری این کودکان در این مراکز مسئولین این مراکز نیز از پاسخگویی در این باره امتناع کردند.

با این وجود تلاش من برای گفتگو با دو کودک، که در یکی از مسافرخانه‌های ویژه نگهداری کودکان پناهجوی بی‌سرپرست در آنکارا سکونت دارند، که توانستم آنها را بیرون از مسافرخانه ملاقات کنم نیز بی‌نتیجه ماند. این کودکان به شدت از اخراج شدن از محل اسکان خود می‌ترسیدند.

مسافرخانه‌ای که آنها در عین عدم رضایت از شرایط رسیدگی در آن، تنها پناهگاه خود می‌دانند و می‌گویند، در صورت اخراج به سرنوشت کودکانی دچار می‌شوند که با رسیدن به سن ۱۸ سال مجبور می‌شوند از کمپ جدا شوند، بدون اینکه حمایت و کمک چندانی از سوی دولت ترکیه، سازمان ملل و یا سازمان‌های ذیربط برای ادامه زندگی دریافت کنند.

داده‌های دقیقی نیز در ارتباط با تعداد کودکان پناهجوی بی سرپرست و کودکانی که در ترکیه متولد شده‌اند موجود نیست. با این حال تنها در ارتباط با کودکان سوری متولد شده در این کشور و مطابق اعلام وزارت کشور ترکیه، ۴۰۵ هزار و ۵۲۱ کودک سوری تا پیش از نوامبر سال ۲۰۱۸ در ترکیه متولد شده‌اند.

گفتنی است به‌رغم اینکه ترکیه با تصویب «قانون اتباع خارجی و محافظت بین‌المللی (YUKK)» در سال ۲۰۱۳، قانون «حفاظت از کودک» به شماره ۵۳۹۵ در سال ۲۰۰۵ و نیز پذیرش «کنوانسیون حقوق کودک» در سال ۱۹۹۰ و پروتکل الحاقی آن در سال ۲۰۰۰، گامی بلند برای تعیین وضعیت حقوقی پناهجویان، پناهندگان و کودکان برداشته است.

با این وجود نه در قوانین مصوب ترکیه و نه در کنوانسیون‌های امضاء شده از سوی این کشور، قانونی مشخص برای تعیین سرنوشت و شیوه دریافت شهروندی از سوی کودکان پناهجوی متولد شده در این کشور موجود نیست. در صورتی که ترکیه با مشارکت سایر کشورها تصمیمی جدی در ارتباط با آینده این نسل نگیرد، در کنار آسیب‌های جدی که به این کودکان خواهد رسید، این کشور را نیز درگیر بحران‌های جدیدی خواهد کرد.

شاید سخنان «علیرضا رحیمی» پناهجوی ایرانی ساکن شهر کریک کاله که کودک چهار سال و نیم‌ او در ترکیه به دنیا آمده است، گویاتر از هر آمار و ارقام و نوشته‌ای باشد. او به ایندیپندنت فارسی می‌گوید: «در تمام این پنج سال همه کمبودها و سختی‌ها را به امید اینکه دخترم آینده خوبی داشته باشه تحمل کردم، ولی الان وقتی به بچه‌ام نگاه می‌کنم دلم به درد میاد، چون با شرایطی که پیش آمده هیچ امیدی که ما را از اینجا بفرستند یک کشور دیگه نیست، دختر من داره اینجا بزرگ می‌شه و فردا روز هم که بره مدرسه قراره با سیستم آموزشی ترکیه و با فرهنگ و ارزش‌های این کشور تربیت بشه، بدون اینکه ترکیه حتی بهش شهروندی داده باشه، یعنی بدون هویت و تصویری روشن از وطن، به عنوان مهمان که همه منتظرند ببینند کی می‌ره، ما اینجا شدیم یک شماره پرونده، اگر هم یک روزی بفرستنمون کشور سوم دوباره این بچه ‌است که با عوض شدن محیطش وارد یک فرهنگ و دنیای دیگه میشه و دوباره ممکنه آسیب ببینه و من این وسط هیچ کاری از دستم برای دخترم برنمیاد».