جهانی‌سازی: جشن غم‌انگیز طلایی

تجربه جهانی‌سازی به پاییز خود رسیده و شمردن جوجه‌ها شروع شده است

مسئله جهانی‌سازی از نخستین گردهمایی داوس در ژانویه ۱۹۷۱ میلادی مطرح بود-AFP

در فرهنگ اروپایی، پنجاهمین سالگرد تولد یک انسان یا یک نهاد ساخته انسان‌ها را «جشن طلایی» می‌خوانند و با شور و شوق و دنگ و فنگ ویژه، گرامی می‌دارند. بدین‌سان، شگفتی‌آور نبود که باشگاه جهانی اقتصاد، معروف به داوس، دهکده‌ای که میزبان گردهمایی سالانه آن است، از چند سال پیش خود را برای «جشن طلایی» خود در سال جاری آماده کند.
 امید برنامه‌ریزان این جشن این بود که بزرگترین گردهمایی سران کشورها را همراه با بزرگترین اجتماع مدیران، بزرگترین شرکت‌ها و بنیادهای جهانی برگزار کنند. اما افسوس! در سال ۲۰۲۰ میلادی، یک سال پیش از «جشن طلایی» یک مهمان ناخوانده خود را در مرکز ضیافت قرار داد: ویروس کرونا یا کووید-۱۹.
حضور این مهمان ناخوانده که معلوم نیست کی خواهد رفت، اعضای فرقه داوسیه، یعنی آن یک درصد «برگزیدگان» که دنیای اقتصاد و سیاست را زیر سلطه دارند، فراری داد.
 در چند روز گذشته «جشن طلایی» به فضای مجازی پناهنده شد. اما فضای مجازی با فضای واقعی داوس در آلپ‌ سوئیس فرق دارد. در فضای واقعی «گزیدگان» و تصمیم‌گیران می‌توانستند در کنار شومینه‌ای با آتش شعله‌ور بنشینند، ریزش برف را بنگرند، قهوه و کنیاک بنوشند و در گوشی دور از اغیار، درد دل کنند. نه! داوس مجازی همان‌قدر دل‌نشین است که ...خودتان حدس بزنید!
به هم خوردن «جشن طلایی» تنها غصه فرقه داوسیه نیست. پنجاهمین سالگرد این فرقه همراه است با خبرهای بد درباره جنبش عالم‌گیری یا جهانی‌سازی (گلوبالیزم و موندیالیسم) که داوسیان در شکل دادن به آن نقش پیشرو داشتند.
مسئله جهانی‌سازی از نخستین گردهمایی داوس در ژانویه ۱۹۷۱ میلادی مطرح بود. نخستین گام در این مسیر، کوشش پروفسور کلاوس شواب، بنیانگذار باشگاه، برای هماهنگی شیوه‌های مدیریت در سطح بالای جهانی بر اساس الگوی آمریکایی بود.
گام بعدی کوشش برای بازتعریف اقتصاد بین‌المللی بود بر اساس تخصص و امتیازات محلی با هدف افزایش تولید، کاهش هزینه تولید و البته سود بیشتر برای سهامداران و مدیران و به‌طور غیرمستقیم، سیاستمدارانی که به ادامه این مسیر کمک می‌کردند.
آماده‌سازی حال و هوای بین‌المللی، با کمک وسایل ارتباط‌جمعی نو، به‌ویژه تلویزیون، جزو برنامه بود. در این مسیر، گردانندگان طرح جهانی‌سازی اندک‌اندک تقریباً تمامی روشنفکران، اقتصاددانان، آکادمیک‌ها، چهره‌های سینمایی و تلویزیونی و سلبریتی‌هایی که معلوم نیست چرا مشهورند را به خود جلب کردند.
در داوس می‌شد با وارن بیتی به اسکی رفت، با پائولو کوئیلو درباره فهم او از صوفی‌گری سخن گفت و با هوگو چاوز در تعریف «بولیواریسم» به بحث نشست. از آنجا که داوس اندک‌اندک رنگ سیاسی نیز گرفته بود، می‌شد نلسون ماندلا، فردریک دکلرک و بولتزی را در یک اتاق دور هم آورد تا آینده آفریقای جنوبی را ترسیم کنند. در یک اتاق دیگر، شیمون پرز و یاسر عرفات، مانند دو برادر که پس از سال‌ها جدایی به هم رسیده‌اند، از خاورمیانه جدید سخن می‌گفتند. در گوشه‌ای دیگر حجت‌الاسلام محمد خاتمی اردکانی با جورج سوروس، سرمایه‌گذار مجار-آمریکایی، سیمای تغییر «استحاله‌ای» در جمهوری اسلامی در ایران را ترسیم می‌کردند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)


کمتر از دو دهه پس از نخستین گردهمایی در داوس، این مراسم سالانه به‌صورت یک «حتماً باید بود» موردقبول رهبران کشورهای نیرومند قرار گرفت. روسای جمهوری ایالات‌متحده، روسیه و فرانسه، نخست وزیران بریتانیا، صدراعظم‌های آلمان فدرال و پس ‌از آن آلمان متحد در مسلک مهمانان یا روضه‌خوانان دائمی داوس درآمدند.
به‌هم خوردن بعضی قراردادهای بعد از جنگ جهانی دوم، به‌ویژه تفاهم مالی برتون وودز و آهسته شدن روند مذاکرات بازرگانی و گمرکی (گات) بر اهمیت داوس به‌عنوان موتور اصلی جهانی‌سازی افزود. در طی ۳۰ سال سیمای اقتصادی-سیاسی جهان دگرگون شد.
در دو گردهمایی اول در ۱۹۷۱ و ۱۹۷۳ فقط ۱۵ تا ۳۰ کشور، غالباً در سطح مدیران شرکت‌های اروپایی حاضر بودند. ایران یکی از ۱۵ کشوری بود که از آغاز با شرکت هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، و مدیران چند شرکت و بانک حضور داشتند.
 در نخستین گردهمایی‌ها، جهان شکل دیگری داشت. قدرت‌های اقتصادی نوظهور مانند جمهوری خلق چین، کره جنوبی، اندونزی، هند و برزیل غایب بودند. «جهان عرب» نیز نماینده‌ای نداشت و کل قاره آفریقا فقط با حضور دو سه شخصیت تبعیدی در اروپا نمایندگی می‌شد.
 آمریکاییان نیز در آغاز، با سوءظن به داوس می‌نگریستند و فرقه داوسیه را نوعی «اسب تروآ» برای اروپاییان می‌دانستند. نظر آمریکاییان با ریاست جمهوری کلینتون عوض شد و داوس اندک‌اندک، در نقش یک کمک‌دهنده (نوعی جیمی برای تارزان) ایالت متحده قرار گرفت.
می‌توان گفت که داوس در گرایش‌گذاری در سطح جهانی و تشویق و هماهنگی در برنامه‌ریزی سیاسی و اقتصادی، دست‌کم در سطح ح ۳۰ یا ۴۰ کشوری که بیش از ۸۰ درصد از تولید ناخالص جهانی را دربرمی‌گیرند، نقش مهمی داشت. پشتیبانی بیش از ۱۰۰۰ شرکت بزرگ چندملیتی از برنامه جهانی‌سازی نیز، در سطح عملی، به پیشبرد مرام و مسلک داوسیان کمک می‌کرد.
روند جهانی‌سازی به بیرون آوردن نزدیک به یک میلیارد انسان از فقر مطلق، به‌ویژه در چین، شبه‌قاره هند، آفریقا و آمریکای جنوبی کمک کرد اما در همان حال، در بسیار کشورهای دیگر، به‌ویژه اروپایی باختری و آمریکای شمالی فقر نسبی را افزایش داد.
وقوع انقلاب اطلاعاتی در نیمه دوم سده بیستم، جهانی‌سازی را با سرعتی بیشتر به پیش راند؛ به‌طوری که در آخرین دهه قرن، سخن از محو ملت-کشورها و شکل‌گیری حکومت جهانی، البته به‌طور غیر رسمی شدت گرفت. به نظر می‌رسید که جهانی‌سازی، همه هویت‌های ملی، قومی، دینی و فرهنگی را کم‌رنگ خواهد کرد و راه را برای ظهور یک هویت جهانی هموار خواهد کرد؛ انسانی هیچ‌کجایی که هر جا که شب آید سرای اوست. از این دید، شهرها و سپس روستاها با نسخه‌برداری از الگوی هالیوودی همه یک شکل و یک حال و هوا خواهند شد. در چنین جهانی مهم نیست که کجا هستید، در اصفهان یا اولان باتور یا درسدن یا سات‌لیک سیتی. هر جا بروید همان مغازه‌ها را خواهید دید که همان «برند»های جهانی را عرضه می‌کنند. همان مک دونالدها را خواهید بلعید و همان سریال‌های تلویزیونی را خواهید دید. همان کفش‌های تنیس را خواهید پوشید و با همان بلو جین‌های پاره پوره عکس خواهید گرفت. 
در چنین دنیای جهانی‌شده یا گلوبال، شگفتی‌آور نیست که یک بیماری واگیردار نیز جهانی شود.
آیا کووید-۱۹ نقطه پایان جهانی‌سازی است؟ پاسخ به این پرسش هنوز دشوار است. اما تردیدی نیست که پاندمی جاری روند جهانی‌سازی را اگر متوقف نکرده باشد، لااقل آهسته کرده است. آونگی که به شدت و با سرعت به یک سو رفته بود، اکنون در جهت مقابل حرکت می‌کند.
در ۲۰۲۰، سال تولد کووید-۱۹، سطح سرمایه‌گذاری خارجی مستقیم، یعنی موتور اصلی اقتصاد جهانی‌شده، ۴۲ درصد کاهش یافت. در همین سال، حجم ارزش افزوده تولید شده از شرکت‌های چندملیتی، ستون فقرات گلوبالیسم، از ۲۷ درصد به ۱۸ درصد کاهش یافت. دیگر فعالیت‌های تشویق‌شده در جهانی‌سازی، مانند سفرهای هوایی، انتقال کالاها با کشتی از قاره‌ای به قاره دیگر و از همه مهمتر جهانگردی که به گلوبالیسم جنبه انسانی می‌دهد، نیز در سیر نزولیِ گاه شدید قرار گرفت. 
از یک دید دیگر، بعضی داده‌های جهانی‌سازی، به ویژه تکیه بر دستمزدهای پایین در کشورهایی مانند چین، بنگلادش و هند مورد تردید قرار گرفته‌اند. کارگران چینی دیگر حاضر نیستند در سخت‌ترین شرایط و با پایین‌ترین دستمزدها، کالاهای مورد نیاز ملل ثروتمند را عرضه کنند. چین، یکی از موتورهای اصلی جهانی‌سازی، به تدریج امتیاز کارگر ارزان را از دست خواهد داد. سیر نزولی جمعیت در ایالات متحده، با میلیون‌ها مهاجر جبران می‌شود. اما چین نمی‌تواند مهاجران را جذب کند، زیرا هم فاقد جذابیت فرهنگی است و هم یک نظام استبدادی با حزب واحد را ارائه می‌دهد. 
بسیار کشورهای اروپایی با شوک کووید-۱۹ متوجه شده‌اند که تعطیلی بخش‌های مهمی از صنایع به امید بهره‌گیری از کار ارزان در چین، سرانجام بی‌هزینه نیست.
چهار یا پنج سال پیش، فکر حفظ ملت-کشور و احیای بعضی اختیاراتش در برابر جهان داوسی، از سوی گروه‌های سیاسی کوچک در اروپا و آمریکا مطرح می‌شد. اما به تدریج، ملی‌گرایان رنگارنگ از ولادیمیر پوتین و «اول روسیه» او گرفته تا ویکتور اوربان در مجارستان و رهبران مشابه در جمهوری چک، لهستان، اسلواکی، یونان و ایتالیا جای خود را باز کردند. در ایالات متحده دونالد ترامپ با عرضه یک برنامه غیر گلوبالیستی، اگر نخواهیم بگوییم ضد گلوبالیست، به کاخ سفید راه یافت. در بریتانیا، ملی‌گرایی با شعار «خروج از اروپا» (برگزیت) به پیروزی رسید.
امروز حتی جو بایدن، رئیس جمهور جدید آمریکا که زیر شعار «نه به ترامپ» فعالیت کرد، از «اول آمریکا» و «آمریکا باز گشته است» و «رهبری و اتحاد» اما نه «چندجانبه‌گرایی» داوسی سخن می‌گوید. به عبارت دیگر، غولی که از بطری گلوبالیسم بیرون آمده است، به آسانی به بطری باز نخواهد گشت.
دور از جهان غرب، رهبران جدید برزیل، هند فیلیپین، آرژانتین، غنا، ساحل عاج و آفریقای جنوبی نیز از هویت ملی خود سخن می‌گویند و جهانی‌سازی را، به حق یا ناحق، مسئول کمبودهای خود می‌دانند. انتقاد آنها از «امپریالیسم واکسنی» با این ادعا که قدرت‌های غربی مصرف واکسن ضد کووید-۱۹ را به شهروندان خود منحصر کرده‌اند، در واقع، حمله به جهانی‌سازی است.
در تازه‌ترین اجلاس داوس، پرفسور شواب می‌گوید: مردم همه جا، در جستجوی هویت‌اند و طرز فکر داوسی را بالاخص و سرمایه‌داری را به‌طور کلی مسئول می‌دانند. 
در این اجلاس، بسیار سخنرانان، هم در سطح سیاسی و هم در سطح دانشگاهی، از ضرورت بازتعریف سرمایه‌گذاری، به‌عنوان یک سیستم سخن گفتند.
به خوبی می‌توان دید که هیچ‌یک از این سخنرانان، جوابی برای سوال‌هایی که خود مطرح می‌کنند، ندارند. اگر جهانی‌سازی یک بیماری باشد، می‌تواند گفت که مانند کووید-۱۹ هنوز درمانی ندارد و اگر واکسنی هم داشته باشد، کارآیی آن هنوز روشن نیست. 
با این حال، یک مطلب روشن است: تجربه جهانی‌سازی به پاییز خود رسیده و شمردن جوجه‌ها شروع شده است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه