حکایت طالبان؛ تقیه یا هویت دوگانه

پیوند عمیق تاریخی و میراث مشترک طالبان و القاعده و دیگر گروه‌های انقلابی اسلام‌گرا آشکار است

طالبان بر خلاف توافقی که با آمریکا کرده بود، هرگز از حمایت القاعده دست نکشید - عکس از مشرق نیوز

به نوشته پایگاه خبری العربیه، مجله «الصمود» که از سوی مرکز تبلیغاتی امارت اسلامی طالبان، در افغانستان به زبان عربی منتشر می‌شود، چندین بار است که به مناسبت‌های مختلف و متعدد، میزبان عبدالله المحیسنی، قاضی شرعی تنظیم القاعده در سوریه است. در حالی که جنبش طالبان، براساس توافق‌نامه صلحی ‌که با ایالات متحده آمریکا امضا کرده، تعهد سپرده است که رابطه خود را با سازمان القاعده قطع خواهد کرد و به هیچ گروه تندروی مسلح اجازه نخواهد داد تا از خاک افغانستان به عنوان پایگاهی برای برنامه‌ریزی به منظور حمله به منافع ایالات متحده آمریکا و متحدانش، استفاده کند. این دوگانگی در سیاست طالبان، ممکن است تعجب برخی از تحلیل‌گران و ناظران امور افغانستان را برانگیزد. 

العربیه در گزارش ویژه ای نوشت: اما هر کس که مجله الصمود را از نخستین شماره آن در سال ۲۰۰۶ تاکنون مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، به پیوند عمیق تاریخی و میراث مشترک طالبان و القاعده و سایر گروه‌ها و جنبش‌های انقلابی اسلام‌گرا (در قندهار و بیرون از آن) پی می‌برد و به این حقیقت آشنا می‌شود که اهداف سیاسی و آرمان‌های فرامرزی جنبش طالبان با اهداف و آرمان‌های سازمان القاعده و سایر سازمان‌های مسلح، چنان گره خورده است که جدایی و قطع ارتباط میان آن‌ها را غیر ممکن کرده است. 

چنان‌چه نخستین شماره مجله الصمود که در آغاز سال ۲۰۰۶ منتشر شد، با اعلامیه ملاعمر رهبر طالبان درباره کشته شدن ابومصعب زرقاوی، شروع می‌شود. ملاعمر در این پیام می‌گوید: «ما برادر مجاهد ابومصعب زرقاوی را قهرمانی از قهرمانان امت اسلامی و دلیرمردی از مجاهدان امارت اسلامی می‌دانیم.» 

همچنین این مجله از همان شماره اول، مجموعه مقاله‌هایی را تحت عنوان «حقایقی که در سلول‌های زندان جریان دارد» در چندین بخش به نشر سپرد که به قلم ابویحیی لیبی از رهبران القاعده نوشته می‌شد و در آن‌ها خاطرات خود از زندان بگرام را بیان می‌کرد. همچنین الصمود مقاله‌های یوسف العییری، نظریه‌پرداز مذهبی القاعده و سایر رهبران و فرماندهان القاعده را به گونه‌ای منظم و مسلسل منتشر می‌کرد. 

به همین ترتیب امروز مجله الصمود به منبری برای اسلام‌گرایان تندرو تبدیل شده است؛ چنان‌چه تمام نویسندگان متعلق به «سلفیت جهادی» و رهبران سازمان‌ها و گروه‌های تندرو مسلح در سوریه، لیبی، عراق، سومالی و شخصیت‌های تندروی از مصر، الجزایر، موریتانی و کشورهای حوزه خلیج فارس در آن مطلب می‌نویسند و اندیشه‌های خود را در آن منتشر می‌کنند. افرادی همچون ابوبصیر طرطوسی، نظریه‌پرداز مشهور جهادی از سوریه، سعد الفقیه، اسلام‌گرای متعلق به «جنبش سُرُوری» از عربستان سعودی، حاکم المطیری، بنیادگرایی از کشور کویت و ابومحمد مقدسی نظریه‌پرداز سلفیت جهادی از اردن، از این جمله‌اند. 

البته سعد الله البلوشی که در گذشته در صف جنبش طالبان جنگیده است و به عنوان مترجم برای جنگجویان عرب موسوم به «افغان‌های عرب» در اردوگاه‌های «القاعده» و «الجهاد» در قندهار کار کرده است، سردبیر مجله الصمود است. وی که نویسنده سابقه‌داری در این مجله محسوب می‌شود، در سال ۲۰۱۶ از سوی شورای اداری مجله که زیر نظارت مستقیم شورای رهبری طالبان قرار دارد، به عنوان سردبیر مجله برگزیده شد. 

شبکه خبری العربیه (متعلق به کانال تلویزیونی العربیه)، برای این که شناخت دقیقی از هویت جنبش طالبان و اهداف و پروژه‌های آن در دسترس قرار دهد و چگونگی تحول آن را از یک سازمان میهنی و ملی به یک سازمان فراملی و انقلابی روشن کند، تمام شماره‌های مجله الصمود را از شماره نخست تاکنون، مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار داده و در پرتو آن گزارش تحقیقی زیر را تهیه کرده است. 

البته از طریق پست الکترونیکی به اداره مجله الصمود تماس گرفته شد تا اگر واکنش یا پاسخی در مورد این گزارش داشته باشد، ابراز کند، اما تا زمان نشر آن هیچ پاسخی از جانب اداره مجله دریافت نشد. 

 تاریخچه مجله الصمود

 زمانی که مجله الصمود در آغاز سال ۲۰۰۶ تأسیس شد، حمیدالله امین به عنوان رئیس هیات مدیره مجله منصوب شد و سردبیری آن به احمد مختار سپرده شد؛ کسی ‌که عکسش در جمله اعضای هیات مذاکره‌کننده طالبان در قطر نیز به چشم می‌خورد. اما اعضای هیات تحریریه مجله که از زمان تأسیس تاکنون در مجله قلم می‌زنند، عبارت‌اند از اکرام میوندی، صلاح‌الدین مومند و عرفان بلخی. البته قابل یادآوری است که نام‌های یاد شده، حقیقی نیست، بلکه نام‌های مستعار مبارزاتی - تشکیلاتی است که برای کتمان هویت اصلی بر خود گذاشته‌اند. 

رئیس هیات مدیره مجله الصمود از سال ۲۰۰۶ که شماره نخست آن منتشر شد، تا سال ۲۰۱۳ در سمت خود باقی ماند، اما در هیات تحریریه و در بخش فنی مجله تغییراتی به وجود آمد که بر مبنای آن افراد جدیدی وارد هیات تحریریه شدند و فدا محمد قندهاری به عنوان مسؤول بخش فنی مجله تعیین شد. در سال ۲۰۱۶ احمد شاه حلیم، به عنوان سردبیر و سعدالله البلوشی یکی از افراد عمده هیات تحریریه به عنوان مدیر مجله، منصوب شدند و مسؤولیت بخش فنی مجله به شخصی به نام جهاد ریان سپرده شد. 

این در حالی است که سرپرستی مجله الصمود و سایر نشریه‌های جنبش طالبان به زبان‌های مختلف را امیر خان متقی برعهده دارد، فردی که نامش در فهرست تروریسم سازمان ملل متحد است و در رژیم سرنگون‌شده طالبان به عنوان وزیر آموزش و پرورش کار می‌کرد و هم‌زمان نمایندگی طالبان را در مذاکراتی که پیش از سرنگون شدن رژیم طالبان تحت نظارت سازمان ملل متحد، اجرا می‌شد، نیز برعهده داشت. متقی همچنین در رژیم طالبان در سمت وزیر فرهنگ و اطلاعات نیز کار کرد و تا سال ۲۰۰۷ عضو شورای منطقه‌ای و عضو شورای عالی جنبش طالبان بود. وی اکنون یکی از اعضای دفتر سیاسی طالبان در دوحه و عضو هیات مذاکره‌کننده طالبان با دولت افغانستان است. 

قابل ذکر است که هر چه در مجله الصمود، منتشر می‌شود، قبلا به اطلاع امیر جنبش طالبان رسانده می‌شود. وی پس از مطالعه و تأیید، دستور نشر آن را صادر می‌کند. 

در مجله الصمود که خود را «مجله مجاهد و دعوت‌گر» معرفی می‌کند، اعلامیه‌های رهبر جنبش طالبان، اخبار و گزارش‌های متعلق به عملیات جنگی و اردوگاه‌های آموزش نظامی، عکس‌ها و تصویرهای جنگ، مصاحبه‌های فرماندهان و جنگجویان جنبش طالبان و سازمان القاعده و مقاله‌هایی که بیانگر خط فکری و سیاسی و برداشت مذهبی و دینی طالبان است، به نشر می‌رسد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اهداف مجله الصمود

برخی از اهداف الصمود را قدرت‌الله جمیل، وزیر فرهنگ و اطلاعات رژیم طالبان و بنیانگذار بخش تبلیغاتی طالبان پس از سرنگونی امارت طالبانی و مسؤول نظامی طالبان در استان ننگرهار، بیان کرده است. وی در مصاحبه‌ای که با احمد مختار سردبیر مجله انجام داده و در شماره ۲۳ سال ۲۰۰۸ منتشر شده، می‌گوید: «یکی از اهداف عمده مجله الصمود، ایفای نقش در کارزار تبلیغاتی است که میان اسلام و کفر جریان دارد. هدف دیگر آن جلوگیری از بدنام کردن جهاد و ممانعت از زدودن اندیشه جهاد و ایثارگری از اذهان مسلمانان است: زیرا دشمنان اسلام فریضه جهاد را به نام‌های شیطانی مانند تروریسم و امثال آن یاد می‌کنند.» 

همچنین در شماره ۸۵ ماه مه ۲۰۱۳ (سال هشتم انتشار) الصمود آمده است که: «برخی دیگر از اهداف این مجله، دفاع از حقیقت و دفاع از مظلومین و بیچارگان است. این مجله افزون بر این‌که همواره از ملت افغانستان دفاع کرده است و در تمام دردها و رنج‌ها در کنارش بوده، پیوسته از حقوق ملت‌های فلسطین و سوریه، مسلمانان بورمه (میانمار) و سایر مسلمانان جهان نیز دفاع می‌کند.» 

سعدالله البلوشی، سردبیر مجله الصمود

در حال حاضر سردبیر مجله الصمود، سعدالله البلوشی است. وی یکی از جنگجویان جنبش طالبان است که در گذشته به عنوان مترجم در میان مهاجرین عرب مقیم افغانستان کار کرده است. البلوشی دو کتاب به زبان عربی نیز تألیف کرده است. یکی از آن‌ها، «صراخ المجد» یعنی فریاد عزت نام دارد که عبارت است از مجموعه مقالات البلوشی که در مجله الصمود به نشر رسیده است. براساس تقاضای شخصی البلوشی، این کتاب را ابوالولید المصری (مصطفی حامد) به خوانندگان معرفی کرده که در همین مجله منتشر شده است. المصری که سال‌ها است در الصمود می‌نویسد، از دوستان نزدیک اسامه بن لادن و سراج‌‌الدین حقانی و داماد سیف العدل است و اکنون با سیف العدل هر دو در تهران زندگی می‌کنند. 

ابوالولید المصری در مقدمه‌ای که بر کتاب صراخ المجد نوشت، از این‌که نتوانسته به دعوت البلوشی مؤلف کتاب، پاسخ مثبت دهد و برای همکاری در مجله الصمود به افغانستان برود، پوزش خواست و چنین نگاشته است: «من از این‌که به دلیل پاره‌ای از مشغولیت‌های زندگی و به علت بیماری، نمی‌توانم دعوت شما را بپذیرم و به افغانستان بیایم، معذرت می‌خواهم. من اکنون در این کرانه (منظورش ایران است) نشسته‌ام و با اندک نوشته‌های خود به مجله یاری می‌رسانم، اما خوشا به حال شما که در یک دست تفنگ دارید و می‌رزمید و در دست دیگر قلم دارید و می‌نویسید.» 

اما کتاب دوم سعدالله البلوشی، «من نجوم الاسلام فی بلاد الافغان» به معنی «ستاره‌های اسلام در سرزمین افغانستان»، نام دارد. این کتاب نیز حاوی مجموعه از مقالات البلوشی است که تحت عنوان «کاروان شهدا» به صورت ماهانه در مجله الصمود منتشر شده است. وی در این کتاب بیوگرافی و کارنامه شماری از جنگجویانی را که در جنگ‌ها و در عملیات انتحاری شرکت داشته‌اند، به رشته تحریر درآورده است. برخی از این افراد از کشورهای عربی و خلیجی و از اعضای سازمان القاعده و سازمان الجهاد هستند. 

یکی از آن‌ها ابوعزام مکی است که در سال ۱۴۳۲ هجری قمری به قتل رسید و در مجله «طلائع خراسان» پایگاه اطلاع‌رسانی القاعده، نیز از او یاد شده است. یکی دیگر از آن‌ها ابودجانه مکی است که در سال ۱۴۳۷ قمری به اردوگاه «برافشه» متعلق به القاعده پیوسته است. البلوشی درباره وی می‌نویسد: «با گروهی از برادران عرب به ما پیوست. ما از آمدن آن‌ها خوشحال شدیم و به گرمی از ایشان پذیرایی کردیم و چون دانستیم که آن‌ها از برادران عرب ما هستند، خوشی ما چند برابر شد.» (مجله الصمود، شماره ۸۸ سال ۲۰۱۳) 

هانی السباعی یکی از نظریه‌پردازان سلفیت جهادی، در مقدمه این کتاب نوشت: «این کتاب درباره زندگانی و کارنامه شماری از مجاهدین شایسته است که در سرزمین افغانستان شهید شده یا فوت کرده‌اند.» 

البلوشی کتاب خود را با بیوگرافی ملاعمر رهبر طالبان آغاز کرده است و پس از آن به زندگی‌نامه اسامه بن لادن بنیانگذار سازمان القاعده پرداخته است. احمد مختار مدیر مجله در مقدمه این کتاب نوشته است که وی پیش از ۱۱ سپتامبر با اسامه بن لادن دیداری داشت و با وی درباره انجام یک مصاحبه برای نشر در مجله الصمود، گفت‌وگو کرده است. 

مجله الصمود، رسانه مقاومتی

البلوشی سردبیر مجله الصمود، این مجله را رسانه مقاومتی عنوان می‌کند و می‌نویسد: «هدف ما این است که روحیه مقاومت را در میان مسلمانان تقویت کنیم و آنان را برای شرکت در مقاومت جهادی تشویق کنیم، حتی اگر در کشورهایی که اشغال شده است و شرایط جهاد مهیا نیست، زمانی ‌که ما خبرهای مجاهدین را در کشور خود و در سایر کشورهای جهان، به زبان‌های عربی، انگلیسی و دیگر زبان‌ها پخش می‌کنیم، در واقع ما به جهاد تبلیغاتی پرداخته‌ایم و آیینه واقعیت‌نمای جهاد در روی زمین شده‌ایم. به همین ترتیب وقتی که در برابر تشکیک در فلسفه وجودی مقاومت جهادی می‌ایستیم و استدلال می‌کنیم، در حقیقت به مجاهدین یاری می‌رسانیم و آن گاه که ما مقاومت مسالمت‌آمیز در سایه اشغال را به رسمیت نمی‌شناسیم، بهترین شرایط سیاسی و تبلیغاتی را برای تداوم مقاومت جهادی و تحقق اهداف و مقاصد جهاد خلق می‌کنیم.» 

(رسانه مقاومتی اصطلاحی است که از ادبیات انقلاب اسلامی ایران به عاریت گرفته شده است. حزب‌الله لبنان، جنبش حماس و گروه انصارالله -حوثی‌ها- نیز همین واژه را به کار می‌برند.) 

 البلوشی در ادامه می‌نویسد: «هیچ راهی برای ایجاد وحدت میان امت اسلامی در جهان وجود ندارد، مگر از طریق جهاد تبلیغاتی و مبارزه مسلحانه؛ زیرا این جهاد فی سبیل‌الله است که راه را برای تبلیغات اسلامی هموار می‌کند و اتخاذ چنین اقدامی ممکن نیست مگر در جامعه اسلامی و در سرزمینی که اسلام در آن حاکمیت داشته باشد.» 

وی در مقاله دیگری تحت عنوان «دروازه جهاد به روی کسانی ‌که آن را می‌کوبند، باز است» تأکید می‌کند که: «جهاد در دسترس قرار دارد و راه‌های آن به روی هر کسی ‌که خواستار آن باشد، باز است. اما به شرطی‌که بهانه‌های واهی و برداشت‌های موهوم را پشت سر بگذارد و رهسپار جهاد فی سبیل‌الله شود.». وی می‌افزاید: «هر که خواستار جهاد است، با مجاهدین از طریق اینترنت تماس برقرار کند. کسانی‌ که از امکانات مالی برخوردارند، می‌توانند به مجاهدین کمک مالی کنند و از این طریق در جهاد سهم بگیرند. کسانی ‌که حرفه‌ای دارند، از طریق همان حرفه می‌توانند به جهاد بپردازند. کسانی‌که نویسنده‌اند، در دفاع از جهاد و مجاهدین، مقاله یا کتاب بنویسند. خلاصه با استفاده از هر وسیله مناسب، مسلمان می‌توانند در جهاد شرکت کنند و خود را از صفت منافق بودن، پاک کنند.»  

طالبان؛ جنبش میهنی یا سازمان فراملی؟ 

پس از سرنگونی حکومت طالبان و بعد از این ‌که رهبران طالبان و القاعده در ایران و پاکستان و در مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان، جای امنی برای خود پیدا کردند و از ضربات نیروهای ائتلاف مصون ماندند، در سال ۲۰۰۶، مجله «الصمود» پایگاه اطلاع‌رسانی طالبان و مجله «طلائع خراسان» پایگاه اطلاع‌رسانی سازمان القاعده، به صورت هم‌زمان راه‌اندازی شد. سپس، اسامه بن‌لادن در همان سال، پس از غیبت طولانی‌مدت از رسانه‌ها، پیامی صوتی منتشر کرد و در آن اظهار داشت که او، ایمن ظواهری و ملاعمر زنده هستند و در صحنه حضور دارند. وی از جنگ دشمنان بر ضد اسلام سخن گفت و یادآور شد که نبرد میان غرب و جهان اسلام در چچن، سومالی، فلسطین، افغانستان و عراق، جریان دارد و ادامه خواهد یافت. 

 پیام صوتی بن‌لادن، آغاز یک مرحله تازه در روابط القاعده و طالبان بود که پس از آن هر دو سازمان گفتمان فکری و سیاسی واحدی را به نام «وحدت جهانی اسلامی» مطرح کردند. به همین دلیل، ملاعمر نیز تا زمان وفاتش در شماره‌های نخستین مجله الصمود، فراخوان عمومی می‌داد و مسلمانان را به جهاد در افغانستان علیه ارتش‌های صلیبی دعوت می‌کرد. وی در سال ۲۰۱۰ گفت: «آیا مشکلاتی‌ که امروز شهروندان افغانستان، عراق و فلسطین از آن رنج می‌برند، تنها مخصوص و منحصر به آن‌ها است؟ ای برادران مسلمان! همچنان ‌که ما و شما در دین، عقیده، ارزش‌ها، فرهنگ و منافع با هم شریک هستیم، پس در دردها، غم‌ها، آرزوها، خوشی‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها نیز باید با هم شریک باشیم؛ پس بشتابید و با جان و مال‌تان در کاهش مشکلات و رنج‌های برادران مسلمان خود سهم بگیرید.» 

همچنین ملا برادر، معاون امارت طالبان، ابراز داشت که جهاد در افغانستان تنها مسؤولیت طالبان نیست بلکه یک فریضه دینی است و بر همه مسلمانان روی زمین واجب است. وی در مصاحبه‌ای که با مجله الصمود در سال ۲۰۰۷ انجام داد افزود: «امارت اسلامی افغانستان پناهگاه همه مسلمانان جهان است. امارت اسلامی افغانستان سنگری است برای همه مجاهدین از هر جا و هر کشوری که باشند و حفظ این سنگر، امانتی است بر دوش همه مسلمانان.» 

پروژه فراملی مشترک طالبان و القاعده، «جهانی شدن جهاد» بود. پروژه‌ای که ابوعبدالرحمن سلطان خیر (نام مستعار) در مقاله‌ای در شماره ۷۷ ماه سپتامبر ۲۰۱۲ الصمود، از آن به عنوان «جهانی شدن اسلام در برابر طرح جهانی شدن غرب» یاد می‌کند. از این‌رو، می‌توان گفت که مجله عربی‌زبان الصمود، در تشویق جنگجویان عرب برای عزیمت به افغانستان و اشتراک در این برنامه جهانی، نقش مهمی بازی کرده است. 

این پروژه، طالبان را از یک جنبش مقاومت میهنی و ملی، به یک سازمان جهادی جهانی تبدیل کرد. تا این‌که امارت اسلامی طالبان چتری برای همه سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی و مسلح اسلام سیاسی تندرو در جهان شد. طالبان برای تقویت این فکر، مساله فلسطین را در فهرست اولویت‌های خود قرار داد و از لزوم آزادسازی قدس از راه افغانستان سخن گفت. چنان‌چه الصمود در شماره ۱۴۳ ماه ژانویه ۲۰۱۸ این مطلب را در مقاله‌ای با عنوان «از افغانستان تا قدس» انعکاس داد. 

همچنین الصمود در شماره دیگر (شماره ۴۷ مه ۲۰۱۰ سال چهارم انتشار) مقاله‌ای منتشر کرد با این عنوان: «به طور قطع و یقین، جهاد در راه آزادسازی مسجد مبارک اقصی، یک فریضه دینی و یک مسؤولیت وجدانی و فطری است». در این مقاله که به قلم اکرام‌الدین میوندی نوشته شده بود چنین آمده: «کشتی اسلام به کرانه نجات نخواهد رسید، مگر با جهاد مقدس، هیچ گروهی جهاد را ترک نمی‌کند مگر این‌که خداوند او را خوار و ذلیل کند. شکی نیست که موعظه‌ها و خطبه‌های علمای واقعی اسلام درباره آزادسازی قدس و اقصی و سایر سرزمین‌های اسلامی، تأثیر و نفوذ خاصی در دل‌های مسلمانان دارد، اما زمامداران مسلمان – خداوند هدایت‌شان کند – از فریضه جهاد غافل مانده‌اند و به زندگی مادی و دنیوی چسبیده‌اند و تنها به برگزاری کنفرانس‌ها و صدور اعلامیه‌ها دل خوش کرده‌اند؛ از این‌رو تنها امیدی که برای مسلمانان باقی مانده، مجاهدین حقیقی هستند که از جمله گروه ره‌یافته و پیروزمند به شمار می‌روند.» 

بدین ترتیب گفتمان امارت اسلامی طالبان، همواره میان ملت‌ها و دولت‌ها تفکیک قائل شده، ملت‌های عرب و مسلمان را به گونه مستقیم مخاطب قرار می‌دهد. 

وجه مشترک لباس قندهاری و کلاه چه‌گوارایی

هرچند بیش از ۱۵ سال از عمر مجله الصمود می‌گذرد، این مجله تا به حال در همان خط فکری و گفتمان سیاسی و دینی خود، روان است. در حالی که دفتر سیاسی طالبان به گفتمان سیاسی عمل‌گرایانه و به گزینه مذاکرات به عنوان راه حل، تظاهر می‌کند، مجله الصمود هر گروه تندرو مسلحی را در هر منطقه‌ای از جهان که به نام جهاد مقدس فعالیت می‌کند، مورد تأیید و ستایش قرار می‌دهد. همچنان‌که امارت اسلامی طالبان، جنگجویان را از سراسر جهان بدون شناسنامه و گذرنامه می‌پذیرد و از آن‌ها میزبانی می‌کند. 

چرا اکثریت اعضای گروه‌های مسلح بنیادگرا در سراسر جهان و متعلق به ملیت‌ها و زبان‌های مختلف، لباس قندهاری می‌پوشند؟ این لباس در واقع نماد وحدت گروه‌های بنیادگرا و تندرو است که پروژه جهانی امارت اسلامی و سایر گروه‌های تندرو و در رأس آن سازمان القاعده را از یمن تا سومالی و از سومالی تا مالی، الجزائر، سوریه، میانمار، کشمیر و سایر مناطق جهان، به نمایش می‌گذارد. 

اکنون قندهار، به پایگاه انقلابی جهانی برای تندرو‌های اسلام‌گرای عرب مبدل شده است که لباس قندهاری بر تن می‌کنند، همچنان ‌که «هاوانا» به پایگاهی برای شبه‌نظامیان چپ و مارکسیست‌های انقلابی، از آفریقا، آسیا و آمریکا، مبدل شده بود که کلاه چه‌گوارایی بر سر می‌نهادند. 

امارت اسلامی طالبان با پروژه جهانی خود بنیادگرایان و تندروان مسلمان و عرب را در آغوش گرفته، اما از منافع اصلی مردم خود غافل مانده است و تنها به این خوش است که می‌بیند سرزمینش پایگاهی برای تغییر شده است و هواداران خلافت در آن گرد هم آمده‌اند. 

این حقیقت را تیسیر محمد تربان، پژوهشگر امور مذهبی و سیاسی در مقاله‌ای با عنوان «از این‌رو، طالبان سمبل وحدت اسلامی است» در مجله الصمود (شماره ۱۴۲ ژانویه ۲۰۱۸) منعکس کرده است. وی می‌نویسد: «طالبان جنگ سخت و خونینی را در برابر آمریکا و متحدانش، تجربه می‌کند. آمریکا و متحدانش بر افغانستان یورش بردند تا شعله جهادی را که از این سرزمین ساطع شده است و به سایر نقاط جهان اسلام و در میان همه امت اسلامی پرتو افکنده، خاموش کنند. آن‌ها درک کرده‌اند که افغانستان به رهبری طالبان، به پایگاه جهاد فی سبیل‌الله و کانون تلاقی مجاهدین در جهان تبدیل شده است. افغانستان امروز پناهگاه امنی برای مسلمانان جهان است؛ بدین ترتیب می‌بینیم که بسیاری از گردهمایی‌ها چه عمومی و چه خصوصی درباره راه حل دردها و رنج‌های مسلمانان و گسترش دایره جهاد برای دفاع از امت اسلامی، در افغانستان دایر می‌شود. افغانستان امروز در واقع دارالارقم مسلمانان جهان است.»

این مطلب در مقاله شهاب الدین غزنوی به عنوان «جنبش طالبان، مبتنی است بر نظریه اسلامیِ دارای ریشه‌های عمیق» نیز در الصمود (شماره ۳۳ مارس ۲۰۰۹) بازتاب یافته است. وی می‌نویسد: «بسیاری‌ فکر می‌کردند که طالبان یک جنبش محلی است و با تغییر اوضاع و شرایط از اهداف خود صرف نظر خواهد کرد و از قله‌ای که به آن عروج کرده پایین خواهد آمد. اما پس از گذشت ده سال کامل از تأسیس آن، مانند خورشید صبحگاهی، روشن شد که این جنبش محلی نیست بلکه جنبشی است جهانی که شعاع آن در همه آفاق پراکنده شده است و تأثیرات آن به خطه ماوراءالنهر (آسیای میانه) و کوه‌های سر به فلک کشیده قفقاز و سرزمین شبه‌جزیره عربستان، نیز رسیده است.  

جنبش طالبان اکنون رهبری مسلمانان جهان را برعهده دارد و همه مجاهدین اسلام با این جنبش رابطه تنگاتنگ و جداناپذیر برقرار کرده‌اند. این نیروی مقدس روحی و معنوی که به دور از زرق و برق فریبنده عصر در گوشه‌ای از جهان مأوا گزیده، جنبش‌های اسلامی را در گستره گیتی رهبری می‌کند. این نیروی روحی بر فلسفه نظری‌ عمیقی استوار است که آرمان‌ها و آرزوهای ملت‌های مظلوم و مستضعف جهان را در خود دارد و انگیزه اساسی و موتور محرکه این نیرو به شمار می‌رود. جنبش طالبان اکنون با تمام توان از ملت‌های مظلوم و دربند اسارت، دفاع می‌کند. این ملت‌ها نیز به جنبش طالبان چشم امید بسته‌اند و راه و روش و فلسفه نظریِ آن را تنها وسیله‌ای برای احیای عزت، امنیت و ثبات در کشورهای خود می‌دانند.» 

جنبش طالبان برای تحقق دیدگاه‌ها و هدف‌های فراملی خود، بر فلسفه جهاد به عنوان یکی از پایه‌های اساسی اندیشه خود و آمادگی برای آن همواره تأکید ورزیده است. عبدالوهاب کابلی در مقاله‌ای در الصمود (شماره ۴۹ ماه ژوئیه ۲۰۱۰) از سازمان‌های اسلامی به دلیل موضع منفی آن‌ها در برابر جهاد انتقاد کرد و نوشت: «بسیاری از گروه‌های اسلامی وجود دارند که مدعی مبارزه و کار برای اسلام هستند، اما در برابر جهاد و جنگ در راه خدا موضع منفی اتخاذ می‌کنند. آن‌ها اسلام را در مجموعه‌ای از آیین‌های عبادی و یا نیایش‌های زبانی خلاصه کرده‌اند. آن‌ها یا به اسلام دلبستگی و اخلاص کامل ندارند و یا این‌که فهم و برداشت‌شان از اسلام ناشایست و نادرست است.» 

نویسنده افزوده است: «برخی دیگر از سازمان‌های اسلامی با آن‌که که دم از جهاد فی سبیل‌الله می‌زنند، اما ادعای آنان در محدوده شعار باقی مانده است. آن‌ها از رفتن به میدان جهاد و قربانی دادن در راه خدا هراس دارند و هرگاه که دولت‌ها جهاد را نپذیرفتند یا مجاهدان را سرکوب کردند، این سازمان‌ها فورا از ذکر نام جهاد منصرف می‌شوند و دوستی و تعهد خود را به حکومت‌های دموکراتیک یا نظام‌های شاهی سکولار در کشورهای خود تجدید می‌کنند.» 

 نویسنده مقاله در مورد دیدگاه طالبان درباره جهاد می‌نویسد: «جهاد از دیدگاه طالبان، تنها یک مبارزه سیاسی یا فعالیت نظامی برای تحقق اهداف قومی و میهنی و منافع مادی و دنیوی نیست. همچنین جهاد از منظر طالبان برای این نیست که خاک وطن را از اشغال بیگانگان آزاد کنند، اما به دست طواغیت وطنی بسپارند تا مطابق با قانون غیراسلامی بر آن حکومت کنند. جهاد از دیدگاه طالبان تنها یک جنگ بی‌هدف نیست، بلکه یک عبادت است که آدمی را به درگاه خداوند نزدیک می‌‌کند. جهاد مسلحانه در این زمان نه تنها فرض عین بلکه یک ضروت طبیعی و فطری است که ستمدیدگان با آن ستم و شر را از خود دفع می‌کنند. بنابراین، جهاد ضد کافران محارب و تجاوزگر تنها فریضه دینی نیست، بلکه راه حل طبیعی برای زدودن ظلم و ستم از مسلمانان نیز به شمار می‌رود.» 

این در حالی است که جنبش طالبان برای تحقق پروژه جهانی و آرمان‌های فراملی خود، سلطه و قیمومت خود را بر همه سازمان‌ها و گروه‌های انقلابی عربی و اسلامی مقیم افغانستان تحمیل کرده‌اند. این سازمان‌ها هم در برابر پناهگاهی که طالبان در افغانستان در اختیار آن‌ها گذاشته است، با امارت اسلامی بیعت کرده‌اند. 

جنبش طالبان از این طریق به دو هدف اساسی نائل شده است. اول: تمام این سازمان‌ها را مطیع و فرمان‌بردار اوامر و دستورهای امارت اسلامی خود در داخل افغانستان کرده‌اند و از آن‌ها در جنگ‌های محلی استفاده می‌کند. دوم، خود را در جایگاه پدر روحی برای جریان جهانی جهاد مقدس، قرار داده است که برمبنای آن افراد این جریان در هر جایی که باشند، چه در هند و چه در چین، یمن، سوریه، عراق و سومالی، همه سرباز امارت اسلامی طالبان به شمار می‌روند. 

پس از این‌که کار «تنظیم دولت اسلامی» (داعش) در افغانستان بالا گرفت، شورای رهبری امارت اسلامی طالبان، نامه‌ای به شیخ ابوبکر بغدادی و برادران مجاهدش فرستاد که در مجله الصمود (شماره ۱۱۱ ژوئیه ۲۰۱۵) منتشر شد. در این نامه سیاست فراملی جنبش طالبان به روشنی بیان شده است. ملااختر محمد منصور، معاون امارت اسلامی و سرپرست شورای رهبری طالبان، در این نامه به بغدادی گوشزد می‌کند که به پیروان خود اجازه ندهد تا در قلمرو امارت اسلامی در افغانستان اقدام به جهاد کنند. وی این عمل را «فتنه فرمان جهاد» می‌نامد و خاطرنشان می‌کند: «تشکیل هر گروه یا صفی در برابر صف امارت اسلامی، عملی است مخالف منافع اسلام، جهاد و مجاهدین.» 

ملا اختر در این نامه بر مشروعیت امارت اسلامی، تأکید کرده است و به بغدادی چنین تذکر می‌دهد: «رهبری امارت اسلامی با انتخاب شرعی و با بیعت ۱۵۰۰ نفر علمای دینی (موسوم به شورای اهل حل و عقد) تعیین شده است. گذشته از آن مشروعیت این امارت را تعدادی از علما و فقهای جهان اسلام و رهبران جهادی مانند مرحوم شیخ حمود بن‌عقلاء الشعیبی و مرحوم شیخ اسامه بن لادن، نیز مورد تأیید قرار داده‌اند و با آن بیعت کرده‌اند. امارت اسلامی براساس انگیزه اخوت دینی، برای شما آرزوی خیر می‌کند و نمی‌خواهد در امور شما مداخله کند و در مقابل از شما نیز توقع دارد که بر مبنای اصل معامله به‌مثل با آن رفتار کنید.» 

ملا اختر می‌افزاید: «قهرمانان جهاد در تاریخ معاصر، همچون شیخ عبدالله عزام، امام مجاهدین، شیخ اسامه بن‌لادن، فرمانده مجاهدین، ابومصعب زرقاوی، مغلوب‌کننده صلیبی‌ها، خطاب شکست‌دهنده خداناباوران، همه آن‌ها به شاگردی در مدرسه جهاد افغانستان، افتخار می‌کردند.»

بهار عربی از منظر امارت طالبان

پس از ظهور انقلاب‌های موسوم به بهار عربی، مجله الصمود در هماهنگی با رهبر القاعده، با قوت از این انقلاب‌ها دفاع کرد و برای پشتیبانی از آن‌ها مقاله‌ها و گزارش‌های فراوانی منتشر کرد. همچنین شماری از جنگجویان القاعده و سایر سازمان‌های جهادی نیز برای کمک به این انقلاب‌ها رهسپار کشورهای عربی شدند. 

محمد یاسین الحسنی (نام مستعار) در مجله الصمود (شماره ۸۸ سپتامبر ۲۰۱۳) مقاله‌ای با عنوان «جنایات مدعیان دموکراسی در مصر» نوشت و در آن سازمان‌های اسلامی را به احیای جهاد در مصر فراخواند. وی در واکنش به سرنگونی حکومت اخوان‌المسلمین در مصر، نوشت: «جهاد ما در افغانستان می‌تواند برای مسلمانان الگو باشد، ملت ما جهاد را با همه انواعش زنده کرده است. تنها جهاد است که شعارهای توخالی و دروغین را می‌زداید. آن‌چه در مصر می‌گذرد، بزرگ‌ترین حمله به اسلام است؛ این آخرین ضربه‌ای است که جاهلیت بر اسلام وارد کرده است تا ریشه اسلام‌گرایان را از مصر برکند. مصر جز با احیای جهاد فی سبیل‌الله هرگز از این تنگنا بیرون نخواهد آمد.» 

همچنین درباره لیبی، مجله الصمود مقاله‌ای به قلم سیف‌الله هروی به عنوان «لیبی از عمرمختار تا انقلاب ۱۷ فوریه ۲۰۱۱» منتشر کرد (الصمود، شماره ۶۷ دیسامبر ۲۰۱۱). به همین ترتیب الصمود در دفاع از انقلاب‌های سوریه و فلسطین، نیز مقاله‌ای به نشر سپرد که به قلم سیف‌الله هروی نوشته شده بود (شماره ۱۱۶ نوامبر ۲۰۱۵). 

درباره ترکیه نیز الصمود مقاله‌ای به نشر سپرد به قلم همان سیف‌الله هروی، به عنوان «دسیسه‌ای که با نعره‌های تکبیر ناکام شد». هروی در آن مقاله شکست کودتا علیه رجب طیب اردوغان را «نصرت الهی» نامیده بود (شماره۱۵۶ سال ۲۰۱۶). به همین گونه، الصمود طی مقاله‌ای به عنوان «سومالی هدف آینده طاغوت جهانی آمریکا»، منتشر کرد و در آن از «حرکت شباب المجاهدین» سومالی که وابسته به القاعده است، تأیید و ستایش به عمل آورد. 

مجله الصمود در مقاله دیگری از عملیات داعش در فرانسه نیز پشتیبانی کرد. در این مقاله که به قلم عبدالله المنیب (نام مستعار) تحت عنوان «عجیب دنیایی است»، تحریر شد، چنین آمده است: «این جوانی که دشمن را در درون خانه‌اش در اروپا هدف قرار داد، مجاهدی شجاع و شیری از جمله شیران اسلام است و هر کسی که خلاف آن را تصور کند، خوار و سرافکنده باد.» (شماره ۱۱۷ دسامبر ۲۰۱۵) 

این بود نمونه‌هایی از دیدگاه‌ها و موضع‌گیری‌های مجله عربی‌زبان الصمود، پایگاه اطلاع‌رسانی جنبش طالبان که اندیشه فراملی، آرمان‌های جهانی و روابط تنگاتنگ این جنبش را با القاعده و سایر سازمان‌های افراطی و تندرو در جهان، منعکس می‌کند. ما این نمونه‌ها را از حدود ۲۰۰ شماره از این مجله که تاکنون منتشر شده، برگزیده‌ایم. 

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا طالبان، با ویژگی‌های که در بالا ذکر شد واقعا توانایی این را دارد که با کشورهای همسایه و جهان روابط سالم و عادی برقرار کند و نگذارد که افغانستان به پایگاه و جولانگاه جنگ علیه دیگران مبدل شود؟