آیا شاهد «سایکس پیکوی» دیگری به سردمداری روسیه، خواهیم بود؟

 یک قرن بعد از قرارداد سایکس‌ پیکو، شرق مجددا با تقسیم ژئوپلیتیک دیگری رو‌ به رو است

پس از پایان جنگ جهانی اول، کشورهای روسیه تزاری، بریتانیا و فرانسه، به منظور مقابله با امپراتوری عثمانی، با هم متحد شدند و مشرق عربی را مطابق با منافع کشورهای خود تقسیم کردند. آنها در تفاهم با رهبران عرب به آنها وعده دادند که استقلال و جایگاه عرب‌ها را در چارچوب دولت‌های ملی‌شان رعایت خواهند کرد و مرزهای‌شان را با کشورهای سه‌گانه، به رسمیت خواهند شناخت. اما پیش از این‌که این تفاهم سِری به مرحله اجرا گذاشته شود، انقلاب روسیه رخ داد و سیاست روس‌ها به سمت دیگری افتاد. فرانسه و بریتانیا فرصت را غنیمت شمرده اقدام به توافق‌نامه دیگری به نام قرارداد «سایکس پیکو» کرده و میراث عثمانی‌ها را میان کشورهای خود تقسیم کردند. در این قرارداد که نامش از مارک سایکس بریتانیایی و فرانسوا ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته شده است، بار دیگر حق عرب‌ها در داشتن استقلال و حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شد، اما متأسفانه دو طرف قرارداد به تعهدات خود عمل نکردند. چندی بعد، آرتور بالفور، نخست وزیر بریتانیا سرزمین فلسطین را به عنوان کشور ملی یهود به یهودیان سپرد و آرمان‌ عرب‌ها را بر باد داد. «بیانیه بالفور» زمینه ناامنی و اضطراب را در منطقه فراهم کرد که هنوز آثار و تبعات آن ادامه دارد.

اکنون پس از گذشت یک قرن از قرارداد سایکس پیکو، بار دیگر شاهد تقسیم منطقه شرق بر خلاف منافع عرب‌ها و بر اساس مناطق نفوذ بیگانگان هستیم که حاکمیت ملی دولت‌های عربی را زیر سؤال برده است، هرچند تغییر جوهری در مرزها پدید نیامده است. در این تقسیم، فرانسه و بریتانیا طرف نیستند، بلکه به استثنای آمریکا که نقش تعیین شده‌ای در کمک به اسرائیل دارد، غرب به طور کامل از آن غایب است.

در شرایط کنونی منطقه شرق، بار دیگر شاهد ترتیبات و برنامه‌ریزی‌های تازه به سود برخی از کشورهای خاورمیانه‌ای غیر عربی است که در رأس، ترکیه و ایران و به طور خاص اسرائیل قرار دارد. این یک تحول بی‌نهایت مهم و بسیار خطرناک در دراز مدت است. چون به کشورهای یاد شده حق می‌دهد تا هرکدام برای خود در عمق کشورهای مشرق عربی، خلیج فارس و شمال آفریقا، نفوذ و مداخله داشته باشند. به‌ویژه این‌که کشورهای یاد شده، هم اکنون در سرزمین‌های عربی نفوذ بالفعل دارند. مبالغه نیست اگر بگوییم کشورهای سه‌گانه، به رغم اختلافاتی که در سایر امور دارند، در تضعیف هویت غالب عربی در منطقه باهم اتفاق نظر دارند.

مسئله‌ی تازه‌‌ای که در جریانات کنونی جلب توجه می‌کند، حضور پر رنگ و نقش فعال روسیه به عنوان یک طرف اساسی بین‌المللی، در این معادله است. این نقش روسیه بر اساس اشتراک منافع خاصی است که گه‌گاهی با جهت‌های غیر غربی و غیر عربی، نظر به حوادث و تحولات، مطرح می‌‌شود.

در این راستا روس‌ها تماس‌ها و دیدارهای متعدد و فراوانی در منطقه داشته‌اند که در یک قرن گذشته بی‌سابقه بوده است. چنان‌چه رئیس جمهور پوتین و وزیر خارجه‌اش با جهت‌های مختلف از نتانیاهوی راست اسرائیلی گرفته تا اردوغان، نماینده جریان اسلام سیاسی، رهبران ایران و رؤسای کشورهای عربی و خلیج فارس دیدارهای مکرری داشتند. افزون بر آن، پوتین نشست‌های زیادی با سران کشورهای ایران و ترکیه داشته بدون این‌که کشورهای عربی در آنها حضور داشته باشند. روسیه می‌کوشد، میان طرف‌های غیر عربی دخیل در سوریه تفاهماتی ایجاد کند که بر مبنای آن میان آنها تصادم رخ ندهد و از حدود اختلافات سنتی‌شان پا بیرون نگذارند. چنان‌چه بارها شاهد عملیات‌ نظامی از جانب ایران و اسرائیل بوده‌ایم، اما با شیوه‌ای که نشان می‌دهد حدود و خط قرمزی وجود دارد که از آن نمی‌خواهند تجاوز ‌کنند. همچنین روسیه با جلوگیری از تنش و درگیری با ترکیه در جنوب حلب و شمال ادلب، سعی می‌کند تا میان ترکیه و غرب، به خصوص ایالات متحده آمریکا، جدایی افکند. از جانب دیگر، مشاور امنیت ملی روسیه با همتایان آمریکایی و اسرائیلی خود، مشغول دیدار و رایزنی است که ممکن است به نشست سران این سه کشور بیانجامد.

روسیه به خوبی می‌داند که ادامه این تفاهمات می‌تواند در سایر مسائل و تحولات خاورمیانه، از جمله رقابت‌های موجود میان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس، منازعه اعراب و اسرائیل و آشفتگی‌های یمن تأثیر گذار باشد. اما در رابطه با کشمکش‌های اعراب و اسرائیل، روسیه میزبانی جهت‌های درگیر را به سرپرستی مسکو پیش‌نهاد کرده است. روسیه در شمال آفریقا به ویژه در لیبی نیز به طور روشن فعال است که تأثیرات آن بر امنیت دریای سرخ و شرق آفریقا غیر قابل انکار است. علاوه بر آن، حضور و فعالیت روس‌ها در بیرون از خاورمیانه و در کره شمالی و ونزوئلا محسوس و قابل توجه است.

به صورت خلاصه می‌توان گفت که در حال حاضر تحرکات و فعالیت‌های دیپلماتیک روسیه، آن چنان قوی، گسترده و چشم‌گیر است که حتی در زمان جنگ سرد و در اوج قدرت اتحاد جماهیر شوروی هم به این حد نرسیده بود.

ناگفته نباید گذاشت که موضع‌گیری کنونی روسیه، در مقایسه با موضع گیری‌های بریتانیا و فرانسه پس از جنگ جهانی دوم، بیشتر امروزی و مدرن به نظر می‌رسد، زیرا قراینی وجود ندارد که روسیه طرفدار تغییرات مرزی است.

 بدین ترتیب نمی‌خواهم آنچه را که در حال اتفاق افتادن است، سایکس پیکوی روسی بنامم. اما مسلم است که نقش روسیه به تحقق منافع آن کشور می‌انجامد. منافع روسیه به طور مشخص عبارت است از: بازگشت جایگاه سیاسی آن در سطح جهانی، گسترش روابط امنیتی و سیاسی در خاورمیانه، حفظ جایگاه بارز آن در بخش انرژی و گاز در سطح بین‌المللی، به ویژه در مناطق نزدیک به دریای مدیترانه.

به هر حال اکنون ما شاهد مرحله‌ای از تحولات ژئوپلیتیک ‏تازه‌ای هستیم که روسیه امروز را در جایگاه بریتانیا و فرانسه دیروز نشانده و این توانایی را برایش فراهم کرده تا به منظور تحقق منافع و اهدافش، در معادلات و قراردادهای منطقه‌ای و بین‌المللی با دیگران دخیل باشد و نقش برازنده‌ای را ایفا کند. در این میان، کشورهای عربی خاورمیانه که در بن بست منفی گرایی و تردید گیر افتاده‌اند و برای دستیابی به تعیین سرنوشت خود هیچ اقدام و ابتکار عملی در دست ندارند، بهای سنگینی را خواهند پرداخت.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه