رخوت تشکل‌های دانشجویی خارج از کشور پس از انقلاب ۵۷

تسلط گفتمان فردگرایی و منافع شخصی در تقابل با آرمان‌خواهی و عدالت در دانشجویان

پس از یک دهه خاموشی با خیزش ۱۸ تیر جنبش دانشجویی  دوباره فعال شد-BEHROUZ MEHRI / AFP

در کشورهای استبدادزده به دلیل نبود احزاب سیاسی، جنبش‌های دانشجویی بار احزاب سیاسی را به دوش می‌کشند. در ایران همواره به همین دلیل حرکت‌های دانشجویی به نوعی دماسنج جنبش‌های اجتماعی بوده است. پس از انقلاب ۵۷ دانشجویان یکی از مراکز ثقل مقاومت در برابر تمامیت‌خواهی حکومت اسلامی بودند. شکستن مقاومت دانشجویان به وسیله انقلاب فرهنگی و تصفیه سیاسی دانشجویان و استادان راه تثبیت حکومت را هموار کرد. بخش بزرگی از نیروهای چپ و سکولار خارج از دانشگاه رانده شدند. در پس یک دهه خاموشی با خیزش ۱۸ تیر جنبش دانشجویی نفسی تازه کرد که با سرکوب و قلع و قمع روبه‌رو شد. در تمام این چهار دهه، بخشی از دانشجویان یا خودخواسته یا با فشار حکومت به خارج رانده شدند. تشکل‌های دانشجویی خارج از کشور هرگز نتوانستند موفقیت کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی را تکرار کنند یا حداقل به آن نزدیک شوند.

پرسش‌های کلیدی آن است که چرا پس از انقلاب ۵۷ تشکل‌های دانشجویی ورای مرزها نتوانست خود را سامان‌دهی کند، با این که همواره جنبش دانشجویی داخل زنده بود، هرچند با افت‌وخیزها و با بگیروببند‌های حکومتی. بافت جمعیتی دانشجویان خارج از کشور پس از انقلاب چگونه بود؟ علل سیاسی و جامعه‌شناسی رخوت تشکل‌های دانشجویی خارج از کشور چیست؟

آمارها و موضوع کالایی شدن آموزش عالی

جمعیت دانشجویی داخل کشور در آستانه انقلاب ۵۷ حدود ۱۷۰ هزار نفر با حدود ۴۰ دانشگاه و مراکز آموزش عالی بود. تخمین زده می‌شود که شمار دانشجویان در همین مقطع در ورای مرزها، حدود صد هزار نفر باشد که اندکی بیش از نیمی از آن‌ها در آمریکا مشغول تحصیل بودند.

سایت «نهاد نمایندگی در امور دانشجویان ایرانی خارج از کشور» شمار دانشجویان خارج از کشور را ۱۲۵ هزار نفر در سال ۹۸ اعلام کرد که دو درصد دانشجویان داخل کشور است. همین سایت اعلام کرد که تعداد دانشجویان در سال ۱۳۹۶ اندکی بیش از ۵۰ هزار نفر بوده است. یعنی در عرض دو سال شمار دانشجویان ورای مرزها تقریبا دوبرابر شده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

یونسکو آماری از مقاصد دانشجویان ایرانی درسال ۲۰۱۶ منتشر کرد که به پنج کشور اول آمریکا، ترکیه، کانادا و آلمان اشاره کرده است.

در دوران پساانقلاب فرهنگی با افزایش جمعیت دانشجویان و تاسیس دانشگاه‌های آزاد عملا آموزش عالی تبدیل به کالایی شد که باید خریداری می‌شد. در طول بیش از چهار دهه عمر جمهوری اسلامی، شمار دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی به ۲۴۱۶ افزایش یافت. براساس آمار سایت بنیاد ملی نخبگان در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی، روند خروج دانشجو از کشور سیر نزولی به خود گرفت. در دهه ۸۰ با افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها و افزایش تعداد دانشگاه‌ها روند خروج دانشجو افزایش یافت. بر پایه آمار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی امروز حدود چهار میلیون دانشجو در داخل مشغول به تحصیل هستند. حدود ۱۲۵ هزار دانشجو براساس گزارش یونسکو در سال ۹۸ در خارج مشغول تحصیل هستند. شمار دانشجویان دختر  پیش از انقلاب از شش درصد به بیش از نیمی از دانشجویان ارتقاء یافت.

انقلاب فرهنگی و تصفیه سیاسی استادان و دانشجویان

ابتدای انقلاب به دلیل تسلط گفتمان دانشجویان چپ و مجاهد، حکومت خود را در دانشگاه‌ها در اقلیت کامل یافت. انقلاب فرهنگی که به تعطیلی دانشگاه‌ها از سال ۵۹ تا ۶۲ انجامید، بزرگ‌ترین تصفیه سیاسی استادان و دانشگاه‌ها درطول تاریخ معاصر ایران است. این تصفیه که به همراه سرکوب گروه‌های سیاسی انجام شد، عملا کمر جنبش دانشجویی دگراندیش را خم کرد. همسویی انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها و همگامی آنان با حکومت برای شناسایی، اخراج و دستگیری آن‌ها صف‌بندی دانشجویان را پررنگ و موفقیت جمهوری اسلامی را برای این تصفیه خونین تضمین کرد. بسیاری از دانشجویان فعال دستگیر و اعدام شدند.

بافت جمعیتی دانشجویان خارج از کشور

دانشجویان در زمان پهلوی عمدتا در مقطع کارشناسی تحصیل می‌کردند، در حالی که دانشجویان پس از انقلاب و اکنون در مقطع کارشناسی ارشد مشغول تحصیل هستند. اکثر این نخبگان به سبب جایگاه طبقاتی خود که از طبقات متوسط و بالای جامعه‌اند، علاقه‌ای به فعالیت سیاسی ندارند و اساسا از فعالیت‌های سیاسی پرهیز می‌کنند. برخی از این دانشجویان تلاش می‌کنند که بین خارج و داخل کشور در رفت‌وآمد باشند و با سیاست‌گریزی با وزارت اطلاعات درگیر نشوند. عامل دیگری که به این انفعال دامن زده است، تسلط گفتمان منافع فردی و شخصی این طبقه است که به شدت نسل جوان آن را خودخواه بار آورده که تمایلی برای آرمان‌خواهی و فداکاری ندارد و تنها به این که کارت سبز یا اقامت کشورهای غربی را بگیرند و آن جا زندگی کنند و برای تعطیلات سری هم به ایران بزنند، بسنده می‌کنند. جمهوری اسلامی با ارسال دانشجویان بورسیه به خارج که از هواداران حکومت هستند، در مدیریت فضای سیاسی به نفع خود در خارج از کشور فعال است. افرادی که به عنوان پناهجو و مخالف سیاسی با مشکلات بی‌شمار به آمریکا و اروپا می‌آیند، بدون حمایت مالی دولتی چند سالی طول می‌کشید که خود را به فضاهای دانشجویی منتقل کنند. به دلیل نداشتن یک سازمان دانشجویی حامی، قوی و مستقل مجبورند با کار کردن و درس خواندن هم‌زمان گلیم خود را در وهله اول از آب بیرون بکشند.

تلاش‌های شکست‌خورده پس از انقلاب

در طول بیش از چهار دهه اخیر همه تلاش‌ها برای بنیان‌گذاری یک سازمان دانشجویی در خارج از کشور ناکام ماند. معمولا این حرکت‌ها پس از جنبش‌های اجتماعی در ایران اوج می‌گیرد. از نمونه‌های بارز آن تلاش‌هایی بود که پس از خیرش سبز، شمار بسیاری از طبقه متوسطه را به خیابان‌های خارج از کشور کشاند. برای نمونه در سایت جرس گروهی از دانشجویان فعال جنبش سبز مقیم خارج از کشور در سال ۱۳۸۹برای برگزاری مراسم مشترک ۱۶ آذر فراخوان دادند. بیست تشکل دانشجویی در شهرهای مختلف دنیا فراخوان را امضا کردند. از جمله خواست‌های آنان آزادی ۷۰ دانشجوی زندانی و یا پایان بخشیدن به مداخله ایدئولوژیک حکومت در آموزش بود. وب‌سایت جرس منتشرکننده این بیانیه در سال ۹۳ شمسی داوطلبانه به کار خود پایان داد. اما پرسش کلیدی آن است که چرا چنین فعالیت‌هایی پایدار نماندند؟ علت آن چند وجه دارد؛ اولین دلیل در این واقعیت نهفته بود که جنبش سبز در سال ۸۸ از نوعی اصلاح‌طلبی در داخل حکومت سخن می‌گفت. بنابراین تشکل وابسته به آن در خارج نیز از چنین سیاست‌هایی پشتیبانی می‌کرد. انشقاق در صفوف اصلاح‌طبان به ویژه صدای مستقلی که یک دهه بعد از داخل میله‌های دانشگاه تهران مبنی بر «اصول‌گرا، اصلاح‌طلب دیگه تمومه ماجرا» به گوش می‌رسید، در واقع ناقوس مرگ چنین تشکلات دانشجویی بود. به ویژه آن که سازوکار جمهوری اسلامی هم پیچیده شده بود و از همه تجربیات خود در سیاست‌گریزی برای دانشجویان استفاده کرد، برای مثال بورسیه کردن دانشجویان وابسته به حکومت و روانه خارج کردنشان، آنان را تبدیل به کبریت بی‌خطر در ورای مرزها می‌ساخت. بخشی از دانشجویان نیز نخبگانی هستند که از زاویه پایگاه طبقاتی تنها دغدغه‌شان اتمام تحصیل، اشتغال در خارج، گرفتن اقامت و بازگشتی نه برای زندگی بلکه برای تعطیلات به مام وطن است.

نباید فراموش کرد که فعالیت‌های مختلف با گفتمان‌های متفاوت سیاسی اپوزیسیون به این سردرگمی دامن زده است. به همه این عوامل داخلی باید یک عامل خارجی را نیز افزود. دنیای امروز ما دنیای یک قطبی شده است. دنیایی که هیچ گونه جایگزین عدالت‌خواه و آزادی‌خواهی را در برابر چشمان خود نمی‌بیند. دنیایی که در حال گذار است. در چنین دنیایی آرمان‌خواهی که یکی از ویژگی‌های دانشجویی است که با پتانسیل پویایی و جوانی پیوند خورده عملا به عقب رانده می‌شود. تبلیغ گفتمان منافع شخصی و فردی در تقابل با منافع جمعی، عدالت‌خواهی و آرمان‌خواهی است. آن چه که در چند دهه اخیر تبلیغ می‌شود، در تقابل با تاسیس و فعالیت تشکیلات دانشجویی است که درصدد تغییر وضع موجود باشند و از فعالیت‌های دانشجویان داخل حمایت کنند، آن چه که از عوامل حیات پویای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در دو دهه پیش از انقلاب بود. البته در مقایسه، نخوتی را که تشکیلات دانشجویی امروز ورای مرزها در برگرفته نیاز به ریشه‌یابی و مجالی دیگر دارد.

بیشتر از