خشمگین از مردم، ترسان از رادیکالیزه شدن جامعه

با اذعان به بن‌بست اصلاحات، حجاریان به دنبال احیای هویت از دست رفته است

عکس متعلق به بیست سال پیش است. مردم با نسخه‌ای از روزنامه «آفتاب امروز» و تیتر «سعید حجاریان ترور شد» در مقابل بیمارستان سینا، بیمارستانی که حجاریان در آن بستری بود، تجمع کرده بودند - HENGHAMEH FAHIMI / AFP

سعید حجاریان که لقب نظریه‌پرداز اصلاحات را نیز یدک می‌کشد، این روزها فعال‌تر از گذشته است.

حضور بیشتر او در رسانه‌ها حاکی از آن است که مرد ایده‌پرداز، سعی دارد با حضور بیشتر در انظار عمومی، پایگاه اجتماعی اصلاحات را امیدوار کند.

در آخرین یادداشتی که از او منتشر شد، حجاریان تحلیل‌ها و ایده‌های گوناگونی را بیان کرد. نظرات او از سوی دوست و دشمن مورد توجه قرار گرفت. اگر چه به نظر می‌رسد حتی بسیاری از امیدواران سابق نیز، امروز با ایده‌های او فاصله دارند. با این حال، حجاریان بدون توجه به مسیری که نسل امروز از سر گذرانده، به نقد و بررسی انتزاعی شرایط می‌پردازد.

حجاریان مقاله خود را با نقد بی‌توجهی به ارزش سیاست خارجی آغاز می‌کند.

او معتقد است که سیاست خارجی با سیاست داخلی پیوند عمیقی دارد و گویا ما تازه این موضوع را دریافتیم. اما این نوعی فرافکنی از واقعیت است.

حکومت جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا و پس از تسخیر سفارت آمریکا نشان داد که استفاده تبلیغاتی از ابزار سیاست خارجی را در دستور کار خود دارد. اتفاقا خلاف نظر آقای حجاریان، چه در دهه ۶۰ و چه در دهه ۷۰ که سفرای اروپایی ایران را ترک کردند، برای حاکمان ایران روشن بود که باید سیاست خارجی را جدی بگیرند.

از آقای حجاریان بعید است که پس از یک جنگ هشت ساله و بارها تقابل با کشورهای خارجی که موجب تحریم و فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر ایران شده، حالا و پس از چهار دهه به ارزش و تاثیر سیاست خارجی بر سیاست داخلی پی برده باشد. این سخنان بیشتر شبیه سلب مسؤولیت از رهبران اصلاح‌طلب در برابر شکست‌های تاکتیکی و استراتژیک آن‌ها در برابر افکار عمومی است.

حجاریان در بخشی دیگر از مقاله، اعتراضات سال ۹۶ و آبان ۹۸ را نوعی هرج و مرج می‌شمارد که قرابتی با انقلاب ندارد. این بیان با تفسیر رسمی تمامیت‌خواهان حاکم بر ایران یکسان است. او با بیان این که این جنبش‌ها رهبر نداشتند و میل به خشونت کردند، از یادآوری شعارها که خواهان تغییر رهبر بودند، چشم‌پوشی می‌کند.

در این جا به نظر می‌رسد که حجاریان همچنان اشتراک‌هایی با هسته سخت قدرت دارد. اگرچه نگارنده معتقد است که آبان ۹۸ دستکم تلاش برای انقلاب تلقی می‌شد و هرج و مرج نامیدن حرکتی که با خون بیش از هزار نفر به پایان رسید، ره به خطاست.

در بخش دیگر حجاریان که نفوذ اصلاح‌طلبان در جامعه را رو به کاهش می‌بیند، سعی دارد به جای تحلیل واقع‌بینانه، موضعی رقابتی در پیش بگیرد. به وضوح مشخص است که حجاریان اپوزیسیون خارج از کشور را رقیبی سیاسی برای خود و گروه سیاسی متبوعش می‌بیند. او از رادیکال شدن جامعه و مدیریت افکار عمومی از سوی رسانه‌های خارجی ناراحت است. حجاریان معتقد است به دلیل خفقان حاکم بر ایران، مردم به فضای مجازی و تلویزیون‌های خارجی روی آورده‌اند و چون این رسانه‌ها فیلترند و یا با پارازیت مواجه می‌شوند، پس بحران مخاطب دارند. اگرچه آمار درز کرده از نظرسنجی‌های داخلی از میزان مخاطب تلویزیون‌های خارج از کشور، خود گویای خیلی از مسائل است، اما اگر حرف آقای حجاریان درست است، چطور می‌توان روح‌الله زم را به دلیل برپایی اعتراضات ۹۶ محاکمه کرد؟

اگر یک کانال تلگرامی می‌تواند تظاهراتی مانند دی ماه ۹۶ را مدیریت کند، پس یقینا تاثیر رسانه‌های خارج از کشور بیش از چیزی است که آقای حجاریان تخمین می‌زند. مضاف بر آن نباید فراموش کنیم که بخش بزرگی از تغییرات فرهنگی و اندیشه‌های سیاسی شکل گرفته در میان طبقه متوسط، ثمره همین چند سال فعالیت رسانه‌های خارجی است. در همین انتخابات گذشته که اصلاح‌طلبان علی‌رغم تلاش برای حضور، شکست سختی از افکار عمومی خوردند، بخش بزرگی از مسؤولیت آگاهی مردم برای تحریم انتخابات، بر عهده روزنامه‌نگاران تبعیدی بوده است. همان‌هایی که روزگاری مورد تفقد آقای حجاریان بودند.

اما در بخش دیگری آقای حجاریان سعی می‌کند تا خوی مصرف‌گرایانه و سرمایه‌داری را، به نحوه زیست مردم خارج از کشور نسبت دهد. این سخن در جایی که هر روز یکی از کارگزاران سرمایه‌دار نظام محاکمه می‌شود و بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج از کشور را گروه‌های چپ تشکیل می‌دهند، سخنی به گزاف است.

واقعیت این است که سیاست اقتصادی حکومت با ابلاغ اصل ۴۴ و تغییرات پس از آن، به سمت مصرف و تفکرات نئولیبرالیستی البته با چاشنی رانتی رفت. دستکم مسؤولیت این اتهامات با شخص رهبر و دولت حاکم است. اگرچه نظریه‌پرداز اصلاحات در این جا ترجیح می‌دهد با فرار از هزینه بیان واقعیت، نوک تیز پیکان را به سمت کسانی بگیرد که با افشای فساد نظام‌مند، مسؤول اصلی پایین‌ترین میزان مشارکت انتخاباتی در طول تاریخ انقلاب‌اند!

با این حال حجاریان در بخش‌های از مقاله خود واقعیاتی را نیز بیان می‌کند. او پس از پایان حملاتش به رقبای سیاسی، سعی دارد تا اصلاحات را بازتعریف کند تا روحیه از دست رفته وفاداران باقی‌مانده را احیا کند. او اصلاحات را این چنین تعریف می‌کند: «تغییر از درون» و مسؤولیت این کار را نیز با نیروهای داخل نظام می‌داند. به عبارت دیگر حجاریان این بار نیز با حمله تلویحی به اپوزیسیون خارج از کشور که به کمک رسانه‌ها، جایی در میان افکار عمومی باز کرده‌اند، اصلاح را تنها به گروه‌های داخل حکومت محدود می‌داند. به عبارت دیگر حجاریان معتقد است یا اپوزیسیون خارج از ایران باید با اصلاح‌طلبان سازش کند و زیر پرچم آن‌ها عمل کند، یا این که کلا حذف خواهند شد. در این مواجهه همراه با خوف و رجاء، حجاریان هم به نفوذ رسانه‌ها و اپوزیسیون خارجی آگاه است، هم نمی‌خواهد به تاثیر آن‌ها بر افکار عمومی داخل اعتراف کند.

حجاریان در بخشی دیگر از مقاله خود، بدون اشاره به دلیل فرار یا تبعید چندین میلیون ایرانی به خارج از کشور، می‌گوید:

«بخش‌هایی از خارج‌نشین‌ها فارغ از عقاید سیاسی‌شان، روی مفهوم وطن و حراست از آن توافق دارند. این افراد اولا باید قادر باشند به ایران تردد کنند و سپس، همان‌طور که ارمنی‌ها بهترین لابی را در آمریکا دارند، تبدیل به سخنگویان اصلاحات در غرب شوند. اما به آن بخش از خارج‌نشین‌ها که شناسنامه و گذرنامه ایرانی خود را پاره کرده و تبعه کشور متبوع خود شده‌اند و فقط با ما اشتراک زبانی دارند، باید همچون سایر اتباع خارجی نگریست زیرا تعلق خاطری به وطن نداشته و حتی در بزنگاه‌های حساس منافع کشور غیر را نمایندگی می‌کنند.» در این جا حجاریان ایرانی‌های خارج از کشور را تنها به عنوان ابزاری برای اصلاح‌طلبان به منظور لابی خارجی می‌بیند.

یا حداکثر گردشگران متمولی که می‌توانند در سفر به ایران، ارز به ارمغان بیاورند. او توضیح نمی‌دهد که چرا میلیون‌ها ایرانی پس از انقلاب ناچار به مهاجرت شده‌اند. او نمی‌خواهد مسؤولیت فرار این چند میلیون ایرانی را بپذیرد. او کسی است که چه در دهه ۶۰ و چه پس از آن، مسؤولیت زیادی در قبال آوارگی میلیون‌ها ایرانی دارد.

بسیاری از همین ایرانی‌های تبعیدی زمانی چشم به دهان او داشتند. قرار بود تئوری‌های آقای حجاریان برای مردم مدینه فاضله بسازد اما امروز حجاریان تنها این افراد را، فارس‌زبانانی می‌داند که می‌توانند برای اصلاحات لابی کنند.

به نظر می‌رسد که در این مقاله سعید حجاریان بیش از هر چیز از دست رسانه‌ها و اپوزیسیون خارج از کشور عصبانی است.

به جز این مقاله، او در یادداشت‌های پیشین خود نیز به نقد و بررسی گروه‌های سیاسی خارج از کشور پرداخته است. با او فراری رو به جلو از مسؤولیت خود در مورد وضعیت فعلی اصلاحات سخن نمی‌گوید. حضور پررنگ ایده‌های رادیکال فعالان سیاسی خارج از کشور در میان طبقه متوسط و رویگردانی از اصلاح‌طلبان، دوستان سابق را به دشمن فعلی بدل کرده است. حجاریان به جای نقد حاکمیت تمامیت‌خواه، ترجیح می‌دهد با دموکرات‌ترین بخش جامعه مبارزه کند. او به خوبی می‌داند که پاسخ فریادهای او قلم و مقاله است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه