جریان پر فراز و نشیب مذاکرات ایران با غرب

تهران هنوز اصل مذاکره با آمریکا را رد نکرده است

هدی روؤف

قرار است در صورت تصمیم‌گیری رئیس جمهوری آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران، پنتاگون ۱۲۰ هزار نیروی جنگی به خاورمیانه بفرستد. پس از آن که جان بولتون، مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، خواستار بازنگری طرح پیشین نظامی شد، پنتاگون پیشنهاد کرد که در صورت اقدام به حمله نظامی زمینی، لازم است شمار سربازان آمریکایی به ۱۲۰ هزار تن افزایش یابد. این در حالیست که تنش‌ها میان ایران و ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری تشدید یافته و ایالات متحده ناو جنگی ابراهام لینکلن و سربازان آن کشور را برای مقابله با تهدید‌های احتمالی ایران، به خاورمیانه اعزام کرده است.

از سوی دیگر و در واکنش به چنین اقداماتی از جانب آمریکا، جمهوری اسلامی ایران نیز طرف‌های اروپایی توافق هسته‌ای را مطلع ساخته است که چنانچه اقدامی برای حمایت از بخش‌های نفتی و بانکی در اقتصاد ایران صورت نگیرد، دولت آن کشور ظرف مدت ۶۰ روز، غنی‌سازی اورانیوم را در سطح بالا از سر خواهد گرفت.

البته تمامی این تلاش‌ها به ‌منظور متقاعد کردن تهران برای نشستن بر سر میز مذاکره است تا توافق فراگیر جدیدی که شامل پرونده هسته‌ای، سامانه موشک‌های بالستیک و سیاست‌های ایران در امور منطقه باشد، به تصویب برسد. اگرچه در حال حاضر ایران نمی‌خواهد مسائل دیگر نیز شامل پرونده مذاکرات شوند و دامنه گفت‌و‌گوها به عرصه‌های دیگر کشانده شود، مقامات تهران مذاکرات جامع و فراگیر را نیز به ‌کلی رد نکرده‌اند.

در ماه مه ۲۰۰۳، ایران از طریق سفارت سوییس در تهران، طرح گفت‌وگوهای فراگیر و همه جانبه‌ای را که از آن با عنوان «معامله بزرگ» یاد می‌شد، به مقامات آمریکایی پیشنهاد کرد که شامل پرونده هسته‌ای و مسائل منطقه‌ای بود، اما آن پیشنهاد از سوی جورج دبلیو بوش پذیرفته نشد.

ایالات متحده برای مدت دو سال، از ماه مه ۲۰۰۳ تا ماه مه ۲۰۰۶ با ایران رابطه‌ای نداشت، اما سپس خواستار حضور در مذاکرات هسته‌ای شد که میان ایران و کشورهای فرانسه، انگلیس و آلمان در جریان بود. در آغاز حضور در مذاکرات، ایالات متحده تأکید بر محدود بودن گفت‌وگوها در مورد پرونده هسته‌ای داشت و حاضر به مذاکره با ایران در موارد دیگر، همچون مسئله عراق نبود. پس از اصرار ایران به آغاز مذاکره مستقیم با ایالات متحده، سرانجام پس از ۱۴ ماه از پیشنهاد ایران، آن شیوه از مذاکرات بین دو کشور در عمل پیاده شد و دو طرف، گرد میز مذاکره نشستند.

در شروع مذاکرات میان ایران و ایالات متحده، گفت‌وگوها اغلب منحصر به پرونده هسته‌ای ایران بود و توجهی به مسائل دیگر نمی‌شد. اما در سال ۲۰۰۷ موضوع عراق و سپس نقش ایران در منطقه و افغانستان به بحث و بررسی گذارده شد. ایالات متحده می‌دانست که ثبات اوضاع در عراق و فراهم شدن زمینه خروج نیروهای آمریکایی از آن کشور، نیازمند همکاری ایران است. دولت ایران نیز که اوضاع را مناسب یافته بود، بی‌درنگ دست به‌کار شد و به گسترش نفوذ خود در عراق پرداخت.

با روی کار آمدن باراک اوباما، گرایش‌های نظامی و سیاسی ایالات متحده به‌ویژه جنگ علیه تروریسم در خاورمیانه، کاهش یافت و توجه مقامات آمریکایی به سوی قاره آسیا و توسعه روابط اقتصادی و جغرافی متمرکز شد.

ایالات متحده به‌ منظور رسیدن به توافق نهایی در مورد پرونده هسته‌ای، گفت‌وگوها را با ایران ادامه داد، اما این بار ایران از گفت‌وگو در مسائل دیگر، به استثنای پرونده هسته‌ای، خودداری کرد و در نتیجه، توافق فراگیری که شامل موضوعات مورد نظر باشد، در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما صورت نگرفت.

گفته می‌شود که در جریان مذاکرات، ایالات متحده خواستار گسترش گفت‌وگوها در زمینه‌های دیگری همچون مسائل منطقه‌ای شد، اما تیم مذاکره کننده ایران، از جمله محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، اعلام کرد که مأموریت آن‌ تیم محدود به پرونده هسته‌ای است و مسائل دیگر، در حوزه اختیارات آنان نیست. با توجه به این امر، می‌توان گفت که تصمیم‌گیری در مورد سیاست خارجی ایران تنها در اختیار شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و رئیس جمهوری نمی‌تواند بدون موافقت رهبر، تصمیم خاصی اتخاذ کند.

پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، ایالات متحده برای رسیدن به یک توافق همه‌جانبه و فراگیر، از توافقنامه هسته‌ای خارج شد. دولت ایران که نمی‌خواست مسائل دیگر در گفت‌و‌گوها وارد شود، به رد و تقبیح اقدام آمریکا پرداخت، اما در عین حال، خواستار آغاز گفت‌وگو در مورد زندانیان ایرانی‌تبار آمریکایی شد که در زندان‌های ایران به‌سر می‌بردند.

فراز و نشیب سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد مذاکره با آمریکا به‌ منظور رسیدن به یک توافق بزرگ و فراگیر، ریشه در اوضاع سیاسی منطقه و جهان دارد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و اقدام رئیس جمهوری وقت آمریکا به تغییر برخی نظام‌های سیاسی با استفاده از نیروی نظامی، چنان که در افغانستان و عراق صورت گرفت، رژیم ایران که به عنوان یک ضلع مثلثِ «محور شرارت» طبقه‌بندی شده بود و در معرض تغییر حکومت از طریق مداخله نظامی قرار داشت، اقدام به تحکیم روابط با آمریکا کرد. دولت ایران به منظور حفظ بقای خود در صدد گسترش روابط با ایالات متحده برآمد و خواهان گفت‌وگو با آن کشور در اغلب مسائل، مانند معادلات منطقه‌ای، همکاری در افغانستان و عراق، و مبارزه علیه تروریسم شد.

پس از تحولاتی که  منجر به گسترش نفوذ ایران در عراق شد، سرزمین عراق به محور تحرکات سیاسی ایران در منطقه تبدیل شد. علاوه بر آن، اوج‌گیری اعتراضات مردمی در بخش‌های گسترده‌ای از جهان عرب در سال ۲۰۱۱ که منجر به فروپاشی بسیاری از نظام‌های سیاسی و ساختارهای نظامی در کشورهای عربی شد، بار دیگر روند اوضاع سیاسی را به نفع ایران تغییر داد و زمینه بهره برداری تهران را از بحران‌های منطقه، بیش از پیش فراهم کرد.

از این رو، دولت جمهوری اسلامی ایران که تازه چنان موفقیت‌هایی کسب کرده بود، پیشنهاد اوباما را برای مذاکرات گسترده که شامل تمامی موارد باشد، نپذیرفت و رژیم حاکم بر ایران چنان می‌پنداشت که در آن زمان با خطر رویارویی نظامی با آمریکا رودررو نیست، پس لزومی هم ندارد که از دستاوردهای سیاسی و نظامی خود در منطقه، دست بشوید.

اکنون که دولت جمهوری اسلامی ایران با سیاست‌های نابهنگام و سخت‌گیرانه دونالد ترامپ روبه‌رو شده است، برای گریز از محدودیت‌های بیشتر که منجر به کاهش نفوذ تهران در کشورهای سوریه، لبنان، یمن، عراق و حتی بحرین می‌شود، خواهان اجرای مذاکرات همه‌جانبه با ایالات متحده شده است. در واقع، تهران مذاکره را رد نمی‌کند، اما می‌خواهد تنها بر اساس منافع خود به مذاکره بپردازد.

شاید بهترین گزینه برای متقاعد کردن تهران به انجام مذاکره، افزایش فشارها بر این کشور باشد تا دولت جمهوری اسلامی ایران چاره‌ای جز نشستن بر سر میز مذاکره نداشته باشد. اما پیامدهای ناگوار هرگونه درگیری در خاورمیانه که سراسر منطقه را دچار ناآرامی و آشوب خواهد ساخت، ایجاب می‌کند که گزینه نظامی علیه ایران به‌کار نرود. لازم است برای متقاعد کردن ایران تنها به تحریم‌های اقتصادی بسنده نشود، بلکه هر گزینه دیگری که رژیم ایران را با چالش روبه‌رو  کند، به‌کار گرفته شود.

همان‌گونه که در جنگ ایران و عراق، خمینی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را همچون نوشیدن «جام زهر» توصیف کرد، افزایش فشارها می‌تواند خامنه‌ای را نیز وادار به پذیرش شروط مذاکرات کند. اما با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ یک از طرفین درگیر، حاضر به پذیرش شروط جانب دیگر نیستند، قافله گفت‌وگوهای ایران و آمریکا به سوی ناکجاآباد در حرکت خواهد بود و فرجام «برجام»، همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی خواهد ماند.