بحران اقلیمی، مرزهای سیاسی را محترم نمی‌شمارد

ایران با ۸۳ میلیون نفر جمعیت دو درصد از دی اکسید کربن جهان را تولید می کند

آلودگی هوای تهران، ۵ فوریه ۲۰۱۸- ATTA KENARE / AFP

هم‌زمان  با روی کار آمدن سکان‌داران جدید نهادهای اروپایی، "اقدام جدی برای مقابله با بحران گرمایش زمین" گویی جایگاه تازه‌ای در برنامه‌های سیاسی و نیز گفتارِ این سیاستمداران یافته است. خانم اورسولا وان‌در لِین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، با انتشار سندی ، "قرارداد سبز" را بخشی از برنامه نهاد تحت نظرش اعلام کرد و بخش‌هایی از چشم انداز تحولات پیشِ رو در بخش رژیم انرژی و زیرساخت‌های قاره اروپا را به اطلاع عموم رساند.

در این زمینه، از اقدامات دیگری نیز می‌توان نام برد. کریستین لاگارد، سکان‌دار جدید بانک مرکزی اروپا، بحران گرمایش زمین را یکی از نقاط تمرکز این نهاد قاره‌ای اعلام کرده است؛ صندوق بین‌المللی پول گزارش‌هایی مبنی بر نتایج محک زدن استقامت نهادهای مالی جهانی در برابر شوک‌های ناگهانی منتشر کرده است؛ و نهادهای بین‌المللی دیگری نیز چند سالی‌ست گزارش‌ها و تحقیقاتی را در این زمینه منتشر می‌کنند. اما اگر اقدام جدی را، به صورت داوطلبانه، به عهده کشورها بگذاریم و از نظارت‌های بین‌المللی صرف نظر کنیم، آیا دستیابی به هدف اساساً ممکن خواهد بود؟

تصویر زیر، سهم و مقدار انتشار گاز دی‌اکسید کربن را، به تفکیک قاره و کشور نشان می‌دهد: سهم اروپا ۱۷ درصد، و آسیا ۵۳ درصد از کل. سهم ایران (کشوری با ۸۳ میلیون نفر جمعیت) چیزی نزدیک به دو درصد از کل تولید جهانی‌ست، که با توجه به نسبت جمعیت کشور ایران به کل جهان، تولید سرانه کشور بسیار بالاتر از میانگین قرار می‌گیرد. اکنون باید پرسید نقطه شروع برای اقدام جدی را چگونه می‌توان انتخاب کرد؟ و درهم‌ تنیدگی سیاست خارجی، منافع ملی، و بحران‌های محیط زیستی، چه موانعی را بر سر راه تصمیم‌گیران ارشد خواهد گذاشت؟

نقطه آغاز روشن نیست

جامعه جهانی می‌تواند از طریق وارد کردن فشار سیاسی به کشوری که تولید کننده بیشترین مقدار گازهای گلخانه‌ای‌ست (جمهوری خلق چین) حرکت به سمت کاهش اعتیاد تمدن به سوخت‌های فسیلی را آغاز کند. اما پاسخ چین، اعتراض به بی‌عدالتی نهفته در این اقدام است؛ چرا که این کشور تامین کننده نیاز انرژی بیش از یک میلیارد انسان است. آیا بهتر نیست اقدام لازم را از کشوری آغاز کنیم که بیشترین تولید سرانه را دارد؟ سیصد و سی میلیون شهروند آمریکایی، بیش از دیگران انرژی مصرف می‌کنند. اقدام در راستای صرفه جویی در مصرف را می‌توان از کشورهایی آغاز کرد که تولید سرانه‌ای فراتر از میانگین جهانی دارند: آمریکا، کانادا، عربستان سعودی، استرالیا و  کشورهای دیگر.

 

تصویر بالا میزان تولید سرانه گازهای گلخانه‌ای را در جهان نشان می‌دهد، و ایران با رتبه هشتم (تخمین‌های متفاوتی برای رتبه ایران وجود دارد) در این فهرست جا دارد. مصرف بیش از حد خودروهای فرسوده و ساعت‌ها اتلاف وقت در ترافیک، روزانه مقدار زیادی بنزین را هدر می‌دهد و این واقعیت تلخ نه تنها حرکت به سمت شرایط بحرانی را سریع‌تر می‌کنند، بلکه سبب بسیاری بیماری‌های تنفسی نیز می‌شود. اما از صنعت حمل و نقل فرسوده کشور که بگذریم، تولید برق نیز در کشور ایران سهم قابل توجهی در انتشار گازهای گلخانه‌ای دارد.

 

آمار ارائه شده توسط سازمان اطلاعات انرژی آمریکا، با استناد به یک نهاد تحقیقاتی بین‌المللی (BMI) نشان می‌دهد که نزدیک به ۹۳ درصد برق ایران، به واسطه سوخت‌های فسیلی تولید می‌شود (هفتاد درصد گاز، ۲۳ درصد نفت). آیا متقاعد کردن مسئولین حکومتیِ ایران به لزوم حرکت به سمت انرژی‌های تجدید پذیر ممکن خواهد بود؟

تناقض در رفتار غرب: پیچیدگی مباحث امنیت ملی، محیط زیست، و سیاست خارجی

حرکت به سمت انرژی‌های تجدید پذیر، اجتناب ناپذیر است. اما برای ایران، کشوری که منابع غنی نفت و گاز طبیعی دارد، انگیزه کافی برای اقدام جدی وجود ندارد. جدا از بی‌میلی مدیران نهادهای ملی در ایران، مانع دیگری نیز بر سر راه وجود دارد: سیاست خارجی اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، اقدام عملی را برای کشور ایران غیر ممکن کرده است.

برای نشان دادن تناقض در سیاست خارجی غرب در قبال ایران، می‌توان سناریوی فرضی ایمان آوردن مردم ایران به مسئولیت اخلاقی آنها در قبال میلیون‌ها شهروند آفریقایی، هندی، بنگلادشی و … را تصور کرد، که موجب بروز مطالبه آنها از حکومت، برای پایان دادنِ وابستگی صنعت برق ایران به سوخت‌های فسیلی می‌شود.

گزینه‌های پیش روی ایران، انرژی هسته‌ای و انرژی‌های تجدیدپذیر (صفحه‌های خورشیدی و توربین‌های بادی) هستند: اولی، دلیل اصلی تحریم‌های موجود علیه ایران است و دومی، نیازمند فن‌آوری‌هایی است که دستیابی به آنها در سایه تحریم غیر ممکن می‌نماید. در چنین شرایطی، اتحادیه اروپا نیازمند بازنگری در اولویت‌های سیاست خارجی‌ست. سیاست خارجی ایران و اتحادیه اروپا به مرحله‌ای از تقابل و بی اعتمادی رسیده که تصورِ پیدا شدن گشایشی چشمگیر در آینده نزدیک را دشوار می‌کند؛ و نیز ادامه مسیر فعلی به ضرر هر دو طرف دعواست.

طبیعت مرزهای سیاسی ما را محترم نمی‌شمارد

رابطه‌ای غیر مستقیم (به واسطه زمان) بین هر واحد از گازهای گلخانه‌ای و زندگی شخصی که هنوز به دنیا نیامده، اما به دلیل بحران اقلیمی عمری کوتاه خواهد داشت، وجود دارد. تلفات جانی بحران اقلیمی در سال‌های گذشته رسانه‌ای شدند و می‌توان انتظار داشت که طی سال‌های آتی سالیانه روند صعودی داشته باشد. تجمع گازهای گلخانه‌ای (آنچه ما با هر سفر درون شهری یا برون مرزی تولید می‌کنیم) عامل مرگ انسان‌ها در آینده خواهد بود، و تا زمانی که قربانیان اصلی این بحران در کشورهای دور (از جمله ایران) محصور باشند، انگیزه کافی برای کشورهای آلاینده (آمریکا، کانادا، و...) برای تغییر رفتار وجود ندارد.

حقیقت غیر قابل چشم‌پوشی، متفاوت بودن ارزش انسان‌ها (در سطح جهانی) و مطابقت آن با میزان تولید ناخالص کشوری‌ست که آنها تابعیتش را دارند (آخرین جلوه این واقعیت تلخ، رفتار متفاوت دو کشور ایران و کانادا در برابر قربانیان پرواز ۷۵۲ بود). وضع و اِعمال مرزهای سیاسی، تا پیش از بروز بحران‌های محیط زیستی، کار عاقلانه‌ای به نظر می‌رسید. اما بحران اقلیمی اینک  روشن کرده که طبیعت مرزهای سیاسی ما را محترم نمی‌شمارد. حرکت به سمت "عدالت" (ترجیحاً در سطح جهانی) لزوماً نیازمند بازنگری در هزینه و فایده وجود مرزهای سیاسی است؛ مرزهایی تخیلی که طی قرن گذشته بارها جابه‌جا شدند و اکنون جلوه‌دهنده درک ناقص بشر، در زمان ترسیم این مرزها، از واقعیت‌هایی هستند که انسان در آن زندگی می‌کرده و زندگی خواهد کرد.

شاید آرمانی که جان لِنون در ترانه "تصور کن"  به آن اشاره کرد، شایسته تامل بیشتر باشد؛ چرا که وجه مشترک خواسته‌های ملل گوناگون به مراتب وسیع‌تر از نکاتی‌ست که آنها را از هم متمایز می‌کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه