۲۰۲۵؛ سالی که محور مقاومت را در سراشیبی سقوط قرار داد

انزوای محور مقاومت در همان جغرافیایی که در آن حضور دارد و نپذیرفتن نقش و جایگاه آن به‌عنوان «دولتی در دل دولت» با سلاحی موازی، از روشن‌ترین نشانه‌های پایان نفوذ راهبردی و ایدئولوژیکی این محور است

جمهوری اسلامی و متحدانش در «محور مقاومت» هرگز تصور نمی‌کردند سال ۲۰۲۵ با چنین شکست‌ها و خسارات‌ سنگینی همراه شود. از آغاز جنگ غزه، راهبرد تهران بر فعال‌سازی مجموعه‌ای از بازیگران نیابتی در منطقه از جمله حماس، حزب‌الله لبنان، رژیم بشار اسد، شبه‌نظامیان همسو در سوریه، حوثی‌های یمن و گروه‌های مسلح عراقی استوار بود؛ بازیگرانی که قرار بود با اعمال فشار هم‌زمان بر آمریکا، اسرائیل و کشور‌های عربی، موقعیت چانه‌زنی جمهوری اسلامی را تقویت کنند، اما فروپاشی شتابان و زنجیره‌ای گروه‌های مزبور نه‌تنها کارآمدی این ابزارها را زیر سوال برد، بلکه موقعیت تهران را هم در هرگونه مذاکره برای رسیدن به توافقی فراگیر، ضعیف‌تر کرد.

در نتیجه، جمهوری اسلامی بازوهای مسلحی را که نقش سپر راهبردی نظامی و امنیتی برای تهران ایفا می‌کردند، از دست داد و ساختاری که نزدیک به ۴۵ سال با حمایت گسترده رژیم ایران بر روایت «مقاومت» استوار بود، به‌ دلیل ناتوانی در متوقف کردن شکست‌های منطقه‌ای، با شتابی فزاینده به سمت فروپاشی لغزید.

زخم‌های جمهوری اسلامی و محور هم‌پیمانش پس از جنگ ۱۲روزه با اسرائیل در ژوئن گذشته، عمیق‌تر از همیشه شد. این جنگ به‌روشنی نشان داد که توان نظامی و اطلاعاتی رژيم ایران ضعف‌های جدی دارد، نفوذ به درون ساختارهایش گسترده است و نظام سیاسی آن از به میزان قابل‌توجهی شکننده است.

حملات کوبنده اسرائیل به تخریب پایگاه‌های نظامی و مواضع حساس جمهوری اسلامی ایران انجامید و حمله به محل نشست شورای عالی امنیت ملی به مجروح شدن مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران، منجر شد. علاوه بر آن، تاسیسات هسته‌ای، مراکز تولید و انبارهای موشک‌های بالیستیک، فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای نیز در فهرست اهداف قرار گرفتند و در نهایت، به راس فرماندهی نظامی، از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران، ضربه‌ای شدیدی وارد شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این جنگ در واقع اعلام آشکار شکست سنگین قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی و نیروهای هم‌پیمان باقی‌مانده‌اش بود. این نیروها که نگران پیامدهای فروپاشی رژیم ایران بودند، از ورود به هرگونه جنگی برای حمایت از تهران خودداری کردند و در نهایت، نقش آن‌ها به صدور بیانیه‌ها و اتخاذ موضع‌گیری‌هایی محدود شد که فقط «توهم قدرت» را القا می‌کرد.

زیان‌های ناشی از جنگ تنها به برنامه هسته‌ای تهران که به‌عنوان ابزار بازدارندگی منطقه‌ای و پشتوانه‌ای برای محور مقاومت عمل می‌کرد، محدود نماند، بلکه جمهوری اسلامی را با انواع چالش‌ها و موانع هم مواجه کرد. به همین دلیل، تهران اکنون برای بازگشت به میز مذاکره با واشنگتن، ناچار است از گسترش برنامه موشکی و توسعه فناوری‌های نظامی خود صرف‌نظر کند.

پیامدهای این رویکرد متحدان منطقه‌ای جمهوری اسلامی را هم در تنگنا قرار داد. حزب‌الله لبنان با فشار روزافزون برای خلع سلاح روبرو است؛ به‌ویژه اینکه دولت لبنان، ایالات متحده و جامعه جهانی بر لزوم خلع سلاح این گروه تاکید دارند. همین تصمیم درباره گروه‌های مسلح عراقی نیز به‌تدریج در حال اجرا است. هرچند شماری از گروه‌های مسلح یادشده با محدود شدن سلاح به دست دولت موافقت کرده‌اند، دولت ترامپ فضای مانور آن‌ها را به حداقل رسانده است. علاوه بر آن، مارک ساوایا، فرستاده ویژه رئیس‌جمهوری آمریکا در امور عراق، اعلام کرد که «بیان نیت به‌تنهایی کافی نیست. خلع سلاح باید جامع، برگشت‌ناپذیر و در یک چارچوب ملی روشن و الزام‌آور اجرا شود و شامل انحلال کامل تمامی گروه‌های مسلح باشد».

انزوای «محور مقاومت» در همان جغرافیایی که در آن حضور دارد و نپذیرفتن نقش و جایگاه آن به‌عنوان «دولتی در دل دولت» با سلاحی موازی، از روشن‌ترین نشانه‌های پایان نفوذ عقیدتی و ایدئولوژیکی این محور است که سال‌ها برای انحصار نمایندگی جوامع و فرقه‌ها از آن استفاده می‌شد. امروز مردم لبنان و عراق به‌ جای تکیه بر تفنگ‌ و پهپاد، بیش از هر زمان دیگری به حمایت دولت اتکا دارند و هرگونه وابستگی یا قرار گرفتن در مدار نفوذ جمهوری اسلامی را رد می‌کنند؛ تحولی که شکست قدرت نمادین محور مقاومت را آشکار کرده است.

محور مقاومت همچنان در تلاش است تا از طریق رسانه‌ها نوعی پایداری نشان دهد و با این ترفند، مسیر دستیابی جمهوری اسلامی به توافقی را هموار کند که احتمالا به قیمت تضعیف یا حذف گروه‌های نیابتی حاصل می‌شود، اما چشم‌انداز چنین توافقی مبهم است، به‌خصوص که نشانه‌های ازسرگیری جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، با حمایت کامل آمریکا، روبه‌افزایش است. جنگی که این‌ بار می‌تواند گسترده باشد و گروه‌های باقی‌مانده محور مقاومت را هدف قرار دهد، به‌گونه‌ای که تحول موردنظر برای «خاورمیانه جدید» بر پایه «دکترین ترامپ» محقق شود. از این‌ رو، می‌توان گفت چه گزینه نظامی در دستور کار باشد و چه مسیر گفتگو، سال ۲۰۲۵ عملا نقطه پایان «محور مقاومت» به شمار می‌آید.

برگرفته از النهارالعربی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه