چرا جمهوری اسلامی از ساخت مقبره برای زکریای رازی خودداری می‌کند؟

رازی هرچند به خداوند معتقد بود، وحی و نبوت را انکار می‌کرد

مجسمه محمدبن زکریای رازی در میدان رازی تهران‌ــ آژانس عکس تهران

در میانه قرن سوم هجری در شهر باستانی ری، کودکی چشم به جهان گشود که نامش در تاریخ علم و فلسفه جهانی جاودانه ماند: محمد بن زکریا، مشهور به رازی.

او در شعبان سال ۲۵۱ هجری قمری، هم‌زمان با شهریورماه به دنیا آمد؛ روزگاری که بغداد مرکز بزرگ دانش و اندیشه بود و ری شهری زنده و پررونق در ایران. به پاس خدمات علمی او، پنجم شهریورماه در ایران به نام «روز داروساز» نام‌گذاری شده است.

محمد از همان نوجوانی روحی جستجوگر داشت، گاه عود می‌نواخت و شعر می‌سرود، اما دیری نپایید که به کارهای دیگر دل سپرد. نخست زرگری کرد و سپس مجذوب کیمیاگری شد. سال‌ها با مواد تند و سوزان سروکار داشت تا سرانجام آسیب چشمانش او را از این مسیر بازداشت و حتی سرنوشتش را دگرگون کرد. او برای درمان خود به پزشکی روی آورد و همین آغاز راهی تازه بود که او را در شمار بزرگ‌ترین پزشکان جهان قرار داد.

رازی برای فراگیری پزشکی به بغداد رفت. او در بیمارستان بغداد به شاگردی پرداخت و چنان در طبابت توانمند شد که به ریاست بیمارستان معتضدی رسید. پس از مرگ خلیفه هم به زادگاهش بازگشت و تا پایان عمر در ری به درمان بیماران پرداخت.

رازی را «همه‌چیزدان» می‌خواندند. در آزمایشگاهش نخستین بار اسید سولفوریک و نفت سفید را کشف کرد؛ موادی که بعدها بنیان بسیاری از علوم و صنایع شدند. در کنار پزشکی، در فلسفه، منطق، ریاضیات و کیهان‌شناسی نیز آثاری ارزشمند پدید آورد. به گفته نیل آلیسون کمپبل، دانشمند آمریکایی، رازی نخستین دانشمندی بود که ترکیبات شیمیایی را در پزشکی به کار برد و راهی نو در درمان گشود.

باورها و اندیشه‌های زکریای رازی

زکریای رازی در خانواده‌ای سنی‌مذهب به دنیا آمد. او در آغاز همچون بسیاری از هم‌عصرانش، به اسلام و سنت‌های مذهبی باور داشت، اما هرچه بر دانش و تجربه‌اش افزوده شد، شکاف میان او و باورهای رایج افزایش یافت و‌ به‌تدریج به این نتیجه رسید که آنچه روحانیون حقیقت مطلق می‌نامند، چیزی جز روایت‌هایی متناقض و بی‌پایه نیست. همین دگرگونی سبب شد که علمای زمان رازی را «ملحد» و «کافر» بخوانند و آزارش دهند. روایت کرده‌اند که گاه کتاب‌هایش را بر سر او می‌کوبیدند و ضربات سنگین بر چشمانش می‌زدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

رازی هرچند به خداوند معتقد بود، وحی و نبوت را انکار می‌کرد و در مقابل واعظانی که پیوسته از معجزه و دین سخن می‌گفتند، به عقل و دانش اتکا می‌کرد. در نظر او، حقیقت نه در احادیث و سنت‌ها بود و نه در کتاب‌های مقدس، بلکه تنها در پرتو خرد آشکار می‌شد.

او نقدهایش را در رسالاتی چون فی‌النبوات و مخارق‌الانبیاء، بی‌پروا آشکار کرد و موضع‌گیری‌هایی علیه پیامبران و کتاب مقدس مسلمانان داشت. 

از نگاه او، دین نه راهی به سوی نجات، که زنجیری بر پای انسان بود. در عوض، خرد را بزرگ‌ترین عطیه الهی می‌دانست؛ نوری که می‌تواند انسان را به شناخت خداوند و آزادی راستین برساند.

اندیشه‌های زکریای رازی چونان شعله‌ای در میان طوفان، هم تحسین و هم خشم را برانگیخت. چنانچه برخی او را به مرتبه بزرگ‌ترین متفکران رساندند و برخی دیگر، به جرم انکار سنت‌ها و باورهای دینی، او را به‌سختی نکوهش کردند.

قرن‌ها بعد، متفکران و فیلسوفان مشهور جهان از جمله هانری کربن، فیلسوف فرانسوی، اندیشه‌های رازی را تحسین کردند. دانشنامه بریتانیکا نیز او را «سقراط ایرانی در فلسفه» و «بقراط ایرانی در پزشکی» دانست.

رازی همچون جالینوس، باور داشت که پزشک واقعی باید فیلسوف نیز باشد. از دیدگاه او، جهان آکنده از شر و رنج است و تنها راه رهایی در پناه بردن به عقل و فلسفه نهفته است. در فلسفه اخلاقی‌اش، لذت نه امری وجودی بلکه تنها رهایی از رنج بود و در متافیزیک، به پنج اصل ازلی باور داشت: خدا، نفس کلی، ماده مطلق، مکان مطلق و زمان مطلق. همین باورها سبب شد بسیاری او را «دهری» بنامند.

هرچند در سده‌های بعدی، نفوذ فلسفی‌ رازی کمرنگ‌تر شد، پرسش‌های بنیادین و نقدهای تندش بر دین و فلسفه رسمی او را به یکی از درخشان‌ترین چهره‌های خردگرایی و تجربه‌گرایی در تاریخ ایران و اسلام تبدیل کرد؛ اندیشمندی که در میانه غوغای تعصب، مشعل عقل را برافروخت.

دستاوردهای علمی زکریای رازی

اسناد تاریخی نشان می‌دهند که رازی نه‌تنها در دانش، که در خوی و منش انسانی نیز نمونه‌ای برجسته بود. او مردی خوش‌خلق، پرکار و سخت‌کوش در تحصیل بود و همواره با بیمارانش با دقت و مهر رفتار می‌کرد. در درمان، تا رسیدن به تشخیص درست، از بیمار دست نمی‌کشید و بیش از همه دل در گرو یاری فقرا و بینوایان داشت. برخلاف بسیاری از پزشکان روزگار خود که در خدمت شاهان و بزرگان بودند، رازی بیش از هر چیز به مردم عادی توجه می‌کرد.

ابن‌ندیم در الفهرست از او چنین یاد می‌کند: «تفقد و مهربانی به همه‌کس، به‌ویژه فقرا و بیماران داشت، از حالشان جویا می‌شد و به عیادتشان می‌رفت.»

او در کتاب «صفات بیمارستان»، ویژگی‌های یک طبیب واقعی را برشمرده و تاکید کرده است که هر کسی شایسته‌ طبابت نیست. به باور او، پزشک باید دانش، تجربه، اخلاق و صبر را در کنار هم داشته باشد و تنها در این صورت است که می‌تواند پاسدار جان آدمی باشد.

او از نخستین طبیبانی بود که تجربه و آزمایش را به‌طور مستقیم وارد دانش طب کرد و همین نگاه نو باعث شد بسیاری از شیوه‌های او در درمان، به‌ویژه استفاده از مایعات و خوراکی‌ها، تا امروز نیز در پزشکی مدرن الهام‌بخش باشد. ابن‌سینا بارها رازی را ستوده و در تالیف کتاب «قانون» خود، به‌ویژه از اثر بزرگ او، «الحاوی»، بهره برده است.

دانشمندان بسیاری از شرق و غرب او را سرآمد پزشکان دانسته‌اند. ابن خلکان، مورخ عرب، و کاستیلیونی، نویسنده ایتالیایی، او را «سردسته کلینیسین‌ها» معرفی کرده‌اند. این عبارت به فردی اطلاق می‌شود که در زمینه پزشکی بالینی به اوج مهارت، تجربه و دانش رسیده است و تجربیاتش به‌عنوان مرجعی برای دیگر پزشکان شناخته می‌شود. کمااینکه آشنایی عمیق رازی با شیمی سبب شد که برای نخستین بار استحالات شیمیایی را وارد پزشکی کند؛ ابتکاری که راه‌های تازه‌ای در داروسازی گشود.

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای رازی در تشخیص بیماری‌ها، تمایز میان آبله و سرخک بود؛ کاری که پیش از او سابقه نداشت. در کتابی که به همین موضوع اختصاص داده، افزون بر شرح علائم بیماری‌ها، شیوه‌های مراقبت از بیماران را نیز بیان کرده است.

رازی در درمان بیماری‌های داخلی به میانه‌روی در دارو باور داشت و می‌گفت: «هرگاه طبیب موفق شود بیماری را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده است.» او درمان را از خوراک آغاز می‌کرد، سپس داروهای منفرد را به کار می‌گرفت و تنها در صورت نیاز، به سراغ داروهای ترکیبی می‌رفت. بسیاری از داروها را نخست روی جانوران آزمایش می‌کرد و پس از اطمینان از اثر آن‌ها، برای بیماران تجویز می‌کرد؛ روشی که امروز آزمایش بالینی نامیده می‌شود.

با آنکه شهرت رازی بیش از همه در طب داخلی سرآمد بود، در جراحی نیز دست به نوآوری زد. او کتابی درباره سنگ کلیه و مثانه نوشت و توصیه کرد که اگر درمان دارویی کارگر نیفتد، باید به جراحی پرداخت. او همچنین نخستین پزشکی بود که از سل مفصلی انگشتان سخن گفت و در درمان شکستگی‌ها و دررفتگی‌ها راه‌های تازه‌ای ارائه کرد.

توجه ویژه رازی به خوراک و تغذیه نیز برجسته است. در آثارش درباره خواص و زیان‌های غلات، آب‌ها، گوشت‌ها، ماهی‌ها و نوشیدنی‌ها نوشته و به موضوع‌هایی همچون اشتها، گوارش، ورزش، پرهیز غذایی و حتی مسمومیت‌ها پرداخته است.

از دیگر جنبه‌های برجسته کار او توجه به پزشکی کودکان بود. نخستین نوشته مستقل در این حوزه به رازی نسبت داده می‌شود و برخی پژوهشگران غربی مانند سایریل الگود او را «پدر پزشکی کودکان» لقب داده‌اند.

رازی گام نخست در مسیر دانش خود را در شیمی و کیمیاگری برداشت. سال‌ها پیش از آنکه به پزشکی روی آورد، در آزمایشگاه‌های کوچک خویش با مواد و فلزات کار می‌کرد و همین تجربه‌ها بعدها او را در شمار پیشگامان شیمی نوین نشاند. دستاوردهای او در شیمی چشمگیر است: ساخت اسید سولفوریک از کانه پیریت، تهیه اسید کلریدریک از نشادر و آهک، تولید استات مس برای شست‌وشوی زخم‌ها، تهیه اکسید آرسنیک از زرنیخ، استخراج اسید سیتریک از نارنج، ساخت نخستین داروهای آلکالوئیدی سمی برای درمان، و شرح دستورالعمل‌های ساخت صابون و گلیسیرین.

درباره الکل نیز، برخلاف آنچه گاه در منابع فارسی گفته شده، رازی کاشف آن نبود. او با استفاده از تقطیر شراب توانست اتانول را جدا کند و به کاربردهای پزشکی آن پی ببرد. بنابراین هنر او تکمیل روش‌های تقطیر و بهره‌گیری از آن در پزشکی بود؛ دانشی که پیش‌تر از طریق جابر بن حیان و حتی در تمدن‌های دیگر شناخته شده بود.

به این ترتیب، رازی نه‌تنها در روزگار خود که در سراسر تاریخ پزشکی و شیمی، جایگاهی یگانه یافت؛ دانشمندی که خرد و تجربه را در هم آمیخت و میراثی پدید آورد که سده‌ها پس از او همچنان چراغ راه پژوهشگران و پزشکان باقی ماند.

آرامگاه محمد بن زکریای رازی

واپسین سال‌های زندگی‌ رازی با رنج همراه بود. او در حالی‌ که بینایی خود را از دست داده بود، شعبان سال ۳۱۳ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی در ری درگذشت.

موضوع آرامگاه زکریای رازی همچون اندیشه‌های بی‌باک و پیشرو او، در پرده‌ای از ابهام و رازآلودی فرو مانده است. برخی باور دارند آرامگاه او در نزدیکی گورستان تاریخی ابن‌بابویه قرار داشت؛ جایی که امروز آرامگاه بسیاری از بزرگان ایران است. گروهی دیگر آرامگاه او را در حوالی حرم شاه عبدالعظیم جست‌وجو می‌کنند، اما دراین‌باره نیز هیچ سندی قطعی وجود ندارد. در سال‌های اخیر گمانه‌هایی هم درباره مدفن او در گورستان کهن ری (امامزاده شعیب کنونی) مطرح شده که به نظر می‌رسد از دیگر گمانه‌ها محکم‌تر است.

این زیارتگاه که زیر نظر اوقاف اداره می‌شود، سال ۱۳۷۹ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد، اما با اینکه بیشتر پژوهشگران احتمال داده‌اند که رازی در این محل به خاک سپرده شده باشد، هنوز مقبره و بارگاهی برایش ساخته نشده است. برخی پژوهشگران نیز با استناد به نوشته‌های حسین کریمان در دهه ۱۳۵۰ بر این باورند که این گورستان سال ۱۳۸۶ با عملیات سازمان اوقاف، تخریب و همسان‌سازی شد و بسیاری از قبرهای کهن با کتیبه‌های کوفی از جمله آرامگاه احتمالی رازی نیز که همان‌جا بود، همراه با دیگر آثار تاریخی نابود شدند.

پژوهشگران خودداری مسئولان جمهوری اسلامی از ساخت آرامگاه برای رازی را با عقاید دینی و فلسفی او بی‌ارتباط نمی‌دانند؛ چرا که این احتمال وجود دارد مقبره رازی مورداستقبال بسیار کسانی قرار بگیرد که با سیاست‌های دینی و ایدئولوژیک حاکمیت سر سازگاری ندارند و دیدگاه‌های عقل‌گرایانه رازی را به‌عنوان نماد آزادی اندیشه و نقد خرافه، گرامی می‌دارند.

بیشتر از فرهنگ و هنر