دستگیری حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان در مدینه به دلیل انتشار ویدیویی از او که در آن به اماکن مذهبی عربستان سعودی توهین کرده بود، جنجال گستردهای را در ایران و جهان اسلام برانگیخت. برخی مقامهای ایرانی دستگیری او را نقض آزادی بیان دانستند، در حالی که عربستان سعودی اظهارات او را توهین مستقیم به حرمین شریفین و تحریک در ایام حج دانست.
اما اگر اوضاع برعکس بود چه؟
به گمانم برای روشنتر شدن ابعاد عمل شیخ غلامرضا قاسمیان در برابر مزار پیامبر اسلام بر پایه تجربههای ۴۵ سالهمان از رژیم ولایت فقیه، بد نیست یک شهروند سعودی را در خیال به مشهد ببریم و از او مقابل حرم اما رضا ویدیویی مشابه ضبط کنیم. این ویدیو قطعا موجی از خشم رژیم، مذهبیون و اهالی ولایت فقیه را در ایران برمیانگیخت.
واکنشهای رژیم ایران میتوانست از این قرار باشد:
۱ــ واکنش امنیتی سریع و خشن: نهادهای امنیتی مانند سپاه پاسداران یا وزارت اطلاعات بلافاصله فرد مذکور را به اتهاماتی مانند توهین به اماکن مقدس، اقدام علیه امنیت ملی و تحریک افکار عمومی دستگیر میکردند.
۲ــ حمله شدید رسانههای دولتی: روزنامههایی مانند کیهان و خبرگزاریهای تسنیم و فارس، به همراه کانالهای تلویزیونی، او را بهعنوان عامل وهابی آلسعود توصیف میکردند و خواستار اشد مجازات برای او میشدند.
۳ــ اعتراضها و فتواهای مذهبی و برپایی تظاهرات مقابل کنسولگری عربستان سعودی در مشهد یا سفارت این کشور در تهران: روحانیون میتوانستند فتواهایی مبنی بر محاکمه یا حتی اعدام او صادر کنند.
۴ــ یک بحران دیپلماتیک به وجود میآمد: همانطور که در پی حمله سال ۲۰۱۶ به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد، شاهد بودیم، روابط دیپلماتیک رو به وخامت میگذاشت و دیپلماتهای سعودی اخراج میشدند.
۵ــ رژیم ایران میتوانست از این حادثه برای ایجاد احساسات ضدسعودی و بسیج مردم علیه یک دشمن خارجی استفاده کند.
در مقابل، عربستان سعودی با قاسمیان چگونه برخورد کرد؟ او بیسروصدا و بدون هیاهوی رسانهای دستگیر شد، اما وجهه روحانیون ایرانی در رسانههای رسمی آن کشور مخدوش نشد، موسم حج بدون تحریک زائران به طور عادی برگزار میشود و هماهنگیهای دیپلماتیک نیز ادامه دارد.
این مقایسه نشان میدهد که چگونه رژیم اسلامی حاکم بر خانه پدری با چنین مواردی اغلب با برخورد سیاسی، امنیتی و رسانهای تند برخورد میکند، در حالی که عربستان سعودی با حادثه قاسمیان به شیوهای قانونی و نهادی برخورد کرد.
این تفاوت، فرق اساسی بین دو رژیم را در درک آنها از مقدسات، آزادی بیان و امنیت مذهبی آشکار میکند.
همین رفتار را ما در گذشته هم از جمهوری اسلامی دیدهایم. انتقال ۵۰ کیلو ماده منفجره سی۴ به عربستان سعودی از طریق جاسازی در ساک کشاورزان بیگناه روستاهای اصفهان، سال بعد از آن، تلاش برای تسخیر حرم مکی و آویختن تصاویر چندمتری خمینی و شعارهای ناسزاگونه به پادشاه و دولت سعودی، کشتن الغامدی، دیپلمات سعودی، در تهران و تخریب سفارت و سالها پس از آن، انفجار برجهای خبر، آموزش تروریستها در ایران و اعزام آنها به سعودی و سرانجام به آتش کشیدن سفارت سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد به امر شخص خامنهای و قطع هفت ساله روابط دو کشور.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
موضع رسمی دولت البته محکوم کردن قاسمیان و اعلام برائت از او بود. البته توییت عباس عراقچی، وزیر امور خارجه خامنهای، از همه تندتر بود و در رسانههای نزدیک به سعودی هم منعکس شد. نواب، نماینده خامنهای در حج و همدل و همراه قاسمیان، هم ضمن اعلام برائت، خواستار آزادی فوری او برای اجرای مناسک حج و بازگشتش به ایران شد.
قاسمیان از جمله همانهایی بود که حمله و آتش زدن سفارت عربستان سعودی را تبریک گفتند. او در آن زمان مشاور قالیباف بود و امروز نیز با حکم او، رئیس کتابخانه مجلس و پژوهشکده آن است. گو اینکه حالا زانوی سعید جلیلی را میبوسد.
عامل اصلی حمله به سفارت سعودی یعنی حسین کردمیهن هم از چهرههای نزدیک به قالیباف و از اعضا هیئتالرضای کرج بود. او که زمانی دانشجوی مهندسی در دانشگاه رشت بود، پس از چندی اخراج شد و راه حوزه را پیش گرفت، اما نزدیک شدن او به رضا رمضانی گیلانی، راه ورود این دانشجوی اخراجی به سیاست با رویکردی تندرو را تسهیل کرد.
نقش او در حمله به سفارت عربستان سعودی، حضور در باشگاههای فرهنگیــورزشی و نزدیکی سیاسی به قالیباف و برخی اقدامها در جنگ سوریه از کردمیهن یک چهره غیرمحبوب نزد طبقه متوسط از جمله طبقه متوسط نزدیک به اصلاحطلبان ساخت. شگفتا که حجتالاسلام قاسمیان نیز همین مسیر را از دانشگاه تا حوزه طی کرده است.
به نظرها زیر اخبار بازداشت قاسمیان نگاهی انداختم. دست بالا را ارتش سایبری سپاه داشت، اما هموطنان باذوق نیز هرازگاه تحلیلهای بانمکی زیر خبرها داشتند. از جمله شخصی که زیر خبر مربوط به این رویداد نوشته بود: «این عنصر... مصداق همان شعر مشهور شیخ اجل، سعدی، است که گفت: خر عیسی گرش به مکه برند/چون بیاید، هنوز خر باشد».