از آمارسازی تا جشن و تجمعات فرمایشی؛ مهندسی افکار زیر سایه دروغ

یکی از مهم‌ترین کارزارهای خبری دروغین طی ماه‌های گذشته، خبرسازی در خصوص عوامل رشد نرخ ارز در ایران و تلاش برای پنهان کردن وضع وخیم ناترازی انرژی در کشور بوده است. 

دیدار رهبر جمهوری اسلامی با مقام های نظام- عکس سایت ریاست جمهوری

فراخوان تجمعات به‌ظاهر مردمی در روز جمعه ۲۸ دی‌ماه، تحت عنوان «جشن شکست اسرائیل» در واکنش به آتش‌بس اسرائیل و حماس، تازه‌ترین نمونه از کارزارهای دروغین و فرمایشی دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی است.

این کارزارها به‌وضوح می‌کوشند سیاست‌های شکست‌خورده منطقه‌ای و تشدید بحران‌های اقتصادی را بپوشانند و انکار کنند. طی سال‌های اخیر، این رویکرد به یکی از ابزارهای اصلی حکومت برای مدیریت افکار عمومی در شرایط بحرانی تبدیل شده است.

در دو سال گذشته، به‌ویژه با تشدید بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، که به سقوط بی‌سابقه اعتماد عمومی منجر شده است، حکومت ایران برای انحراف افکار عمومی انواع روش‌ها را به کار گرفته است. این تلاش‌ها شامل تولید محتواهای هدفمند و عملیات روانی در رسانه‌های داخلی و شبکه‌های اجتماعی است.

حکومت، از طریق راه‌اندازی کارزارهای دروغین، تلاش می‌کند شرایط سیاسی و اقتصادی کشور را عادی جلوه دهد. همچنین، با تولید خبرهای غیرواقعی علیه مخالفان و منتقدان، در پی بازگرداندن حداقل اعتماد عمومی به جامعه است.

یکی از نمونه‌های بارز این سیاست‌ها خبرسازی درباره عوامل رشد نرخ ارز در ایران است. در کنار آن، تلاش برای پنهان کردن وضعیت بحرانی ناترازی انرژی در کشور نیز از دیگر موضوعاتی است که در این راستا مطرح می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نقش رسانه‌ها و روایت‌سازی جعلی

بخشی از کارزارهای خبری دروغین در ایران شامل بهره‌برداری از چهره‌های رسانه‌ای و صداوسیما برای کوچک‌نمایی نقش سیاست‌های کلان نظام در بحران‌های اقتصادی و اجتماعی است. برای نمونه، بحران آلودگی هوا، به‌جای بررسی نقش سیاست‌های کلان و سوءمدیریت، به عواملی سطحی نسبت داده می‌شود.

با شروع حمله روسیه به اوکراین، دولت سیزدهم، که از همان ابتدا با بحران ناترازی انرژی مواجه بود، موجی رسانه‌ای تحت عنوان «زمستان سخت اروپا» به راه انداخت.

این کارزار، با خبرسازی‌هایی مانند اهدای هیزم به کشورهای اروپایی، کوشید شرایط داخلی را کم‌اهمیت جلوه دهد. این در حالی است که در دو زمستان گذشته ایران خود با قطعی گسترده گاز و برق مواجه بوده است. این تناقض آشکار، خبرسازی جعلی برای پنهان ماندن ناتوانی حکومت در مدیریت بحران‌های انرژی را برجسته می‌کند.

از دیگر ابعاد این سیاست‌ها می‌توان به پنهان کردن نقش قاچاق سیستماتیک سوخت، فرسودگی نیروگاه‌ها و شبکه انتقال انرژی، و نبود منابع مالی برای نوسازی زیرساخت‌ها اشاره کرد. در این زمینه، رسانه‌های حکومتی با دعوت مردم به کاهش دو درجه از دمای منازل و استفاده از چهره‌های سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ای، می‌کوشند این ناکارآمدی‌ها را به میزان مصرف شهروندان نسبت دهند.

این در حالی است که طبق نظر کارشناسان عامل اصلی ناترازی انرژی در ایران نبود منابع مالی کافی برای بهبود شرایط فرسوده در بخش تولید و انتقال و توسعه تولید در بخش نیروگاهی و پالایش گاز، اختصاص انرژی یارانه‌ای به صنایع زیان‌ده با مصرف غیر بهینه، مصارف رانتی مانند ماینرهای تولید رمزارز و قاچاق سازمان‌یافته سوخت در کشور است.

نرخ ارز و سیاست‌های تبلیغاتی

موضوع نوسانات نرخ ارز یکی دیگر از محورهای کارزارهای جعلی خبری است. در هر جهش قیمت دلار، حکومت، به جای پذیرش نقش سیاست‌های کلان، انگشت اتهام را به سمت «دلالان ارزی» و بخش‌هایی از جامعه می‌گیرد.

انتشار اخبار دستگیری چند دلال ارزی در واقع تلاشی برای پنهان کردن اثرات ساختاری سیاست‌های کلان در سقوط ارزش پول ملی است.

در این راستا، اخبار مربوط به حجم بالای ارز خانگی نیز بهانه‌ای برای تصویب قوانین محدودکننده و رصد حساب‌های مردم شده است. این در حالی است که معاملات خرد بازار نمی‌توانند نقشی تعیین‌کننده در قیمت ارز داشته باشند.

سیاست رایج دیگری که در دل کارزارسازی‌های جعلی و مهندسی اخبار در جمهوری اسلامی ریشه‌ای طولانی دارد، انتشار اخبار موازی هنگام شکل‌گیری موج‌های ابتدایی نارضایتی‌های اقتصادی و سیاسی است. این روش، که با هدف تغییر جهت افکار عمومی و کاهش فشار بر حکومت به کار می‌رود، یکی از ابزارهای اصلی مدیریت بحران در جمهوری اسلامی است.

اخبار موازی و تضعیف شفافیت

حکومت در زمان افزایش نارضایتی‌های اقتصادی بارها از اهرم «خطر جنگ» بهره برده است. نمونه بارز آن انتشار موج خبری انجام عملیات «وعده صادق» دقیقا همزمان با تجمعات بازاریان در اعتراض به رشد ناگهانی قیمت دلار بود.

تکرار این الگو در طول زمان، ذهنیت توطئه‌محور را در میان بخش‌هایی از جامعه تقویت کرده است، به گونه‌ای که حوادثی چون سانحه آتش‌سوزی پلاسکو و سایر رویدادهای مشابه به چشم سوانحی هدفمند برای انحراف توجه عمومی از مسائل دیگر نگریسته می‌شود.

این نگاه نتیجه مستقیم سیاست برجسته‌سازی هدفمند اخبار جعلی و الگوهای تکراری موازی‌سازی رسانه‌ای است. برای نمونه، انتشار اخبار دروغین تغییر جنسیت چهره‌های سینمایی یا شایعات دروغین مرگ شخصیت‌های فرهنگی و ورزشی در مقاطعی که حکومت قصد انجام اعدام‌های گسترده یا سرکوب شدید مخالفان را دارد نشان‌دهنده بخشی از این سیاست‌ها است.

در مسائل اقتصادی، آمارسازی‌های دروغین از ابزارهای کلیدی این کارزارها هستند. این آمارها اغلب در زمان انتخابات یا ایجاد رقابت‌های درون‌حاکمیتی منتشر می‌شوند تا فضایی برای تخریب رقبای داخلی ایجاد شود.

برای نمونه، افشای خالی بودن خزانه در زمان تحویل دولت به دولت چهاردهم، یکی از نمونه‌های بارز این آمارسازی است. در این مورد مشخص شد ادعاهای دولت سیزدهم مبنی بر رشد اقتصادی و تقویت ذخایر مالی کاملا کذب بوده است.

همچنین، ادعای رشد فروش نفت در دولت سیزدهم، که با شعارهایی مانند پایان تاثیر تحریم‌ها همراه بود، در مناظره‌های انتخاباتی کاملا رد شد. افشای این موضوع که پول حاصل از فروش نفت به دلیل تحریم‌ها به کشور بازنگشته است، نمونه دیگری از شکست این سیاست‌های تبلیغاتی است.

ارتش سایبری و مهندسی افکار

به‌رغم شکست‌های متعدد این کارزارهای جعلی و سلب اعتماد عمومی از رسانه‌های نظام، حکومت همچنان بر سیاست کنترل فضای خبری در شبکه‌های اجتماعی تکیه دارد. ایجاد حساب‌های کاربری سایبری یکی از ابزارهای کلیدی در این راستا است. این حساب‌ها وظایفی همچون انتشار اخبار دروغین علیه منتقدان، ایجاد اختلاف میان مخالفان حکومت و حتی ارائه اطلاعات نادرست به مسئولان را برعهده دارند.

برای مثال، روح‌الله مومن‌نسب، معاون سابق فناوری اطلاعات مرکز فضای مجازی بسیج، در سال ۱۴۰۱ اذعان کرد: «برای چهره‌های سیاسی و تاثیرگذار مخالف حکومت، اکانت‌های مشابه ولی جعلی می‌ساختیم و با آنها شروع به فعالیت می‌کردیم.»

این اکانت‌ها گاهی برای تشدید اختلافات میان مخالفان و گاهی برای ایجاد بولتن‌های اطلاعاتی به قصد ارائه اطلاعات به مسئولان حکومتی به کار گرفته می‌شوند.

در حوزه مسائل اجتماعی، این سیاست‌ها اغلب با موج‌سازی‌های خبری دروغین همراه‌اند. تجمعات ساختگی چندنفره با عنوان مخالفت با آزادی پوشش یا رفع فیلترینگ نمونه‌هایی از این موج‌سازی‌ها هستند.

تجمعات کوچک به شکلی در رسانه‌های جمهوری اسلامی بزرگ‌نمایی می‌شوند تا حمایت گسترده از سیاست‌های حکومتی به نظر آیند. در نهایت، این موج‌سازی‌ها به نظرسنجی‌های مهندسی‌شده ختم می‌شوند که براساس آنها حکومت ادعا می‌کند اکثریت جامعه خواستار سخت‌گیری بیشتر در موضوعاتی همچون حجاب اجباری یا افزایش فیلترینگ است.

تکیه حکومت بر تجمعات فرمایشی، از ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی مشهود بوده است. در بسیاری از موارد، این تجمعات نماد همراهی جامعه با سیاست‌های کلان حکومتی معرفی شده‌اند. تجمعاتی که در یک سال گذشته، با عناوینی چون درخواست مداخله رسمی ایران در جنگ حماس و اسرائیل یا جشن‌های نمایشی مانند «جشن شکست اسرائیل»، به وضوح شکست این سیاست‌ها را نشان داده‌اند.

اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه این کارزارهای دروغین، حتی در مواجهه با شکست‌های متعدد قابل‌تامل است. برای مثال، جشن فرمایشی شکست اسرائیل یادآور تجمعات پس از عملیات هفتم اکتبر است، عملیاتی که حکومت ایران مدعی بود نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی پیروز قطعی آن خواهند شد. این در حالی است که طی یک سال گذشته رهبران و نیروهای کلیدی این گروه‌ها به‌تدریج حذف شده‌اند.

الگوی مشابهی نیز در کارزارهایی مانند جشن شکست داعش در سوریه مشاهده می‌شود. جمهوری اسلامی زمانی ادعا می‌کرد ماندن بشار اسد برسر قدرت نتیجه توان نظامی ایران است. اما با سقوط حکومت اسد کارزارهای جدیدی با موضوع «سیاست مداخله نکردن در امور سوریه» شکل گرفتند تا شکست سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی را پنهان کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه