پرسش‌هایی از مخالفان اعتراضات آبان ۹۸ در ایران

آیا اعتراضات آبان ۹۸ برون‌زا و بی‌نتیجه بود؟

در اعتراضات آبان ۹۸، هم گردهمایی‌های غیرخشونت‌آمیز و هم آتش زدن بانک‌ها، حوزه‌های علمیه، مراکز انتظامی و شبه نظامی، مشاهده شده است - عکس از شبکه‌های اجتماعی

پس از سه هفته از آغاز اعتراضات در ۲۳ آبان ۹۸ و دو هفته بعد از سرکوب آن، واقعیات مربوط به جرقه اعتراضات (گرانی بنزین)، نحوه گران شدن آن، واکنش‌های معترضان در سراسر کشور، و نیز سرکوب‌های مرتبط با این رویدادها، به تدریج دارد روشن‌تر می‌شود. این واقعیات را در چهار بند زیر می‌توان خلاصه کرد:

۱) گران شدن بنزین بدون اطلاع‌رسانی و توجیه عمومی انجام شده است و حتی اعضای مجلس از آن بی خبر بوده‌اند و بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی (از جمله محمدعلی جعفری، فرمانده سابق سپاه، و غلامرضا جلالی،رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور) با نحوه اجرای آن  مخالف هستند، اما علی خامنه‌ای بر آن اصرار داشت و از آن تمام قد حمایت کرد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

۲) بر خلاف وعده‌های مقامات، این امر گرانی، از جمله گرانی مواد غذاییرا تشدید می‌کند و بار بیشتری بر دوش اقشار کم درآمد می‌گذارد.

۳) توجیه دولت در بازگشت درآمد گرانی به مردم، قابل قبول نیست، زیرا اگر قرار بود پول آن به مردم بازگردد و در کیسه حکومت ریخته نشود، مردم که از قیمت بنزین شکایتی نداشتند و خواستار این گرانی نبودند.

۴) حکومت جمهوری اسلامی معترضان را بدون توجه به نحوه عمل آنها، از روز اول به رگبار بسته است، حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ تن (احتمالا بیش از هزار تن به روایت برایان هوک) از معترضان غیرمسلح را کشته است، و هشت هزار تن را بازداشت کرده است؛ بدون آن که گزارش واقعی این امور را به مردم بدهد و مسئولیت آنها را بپذیرد. 

در همین دوره زمانی، گروهی در داخل و خارج کشور مخالفت خود را با اعتراضات به طور کلی (و نه صرفا تخریب اموال) بیان کرده‌اند. بدون توجه به نکاتی که مخالفان می‌گویند، نمی‌توان این خیزش را مورد تبیین قرار داد. از این رو، در این نوشته مضمون اصلی این مخالفت‌ها را به صورتی که عرضه شده‌اند، بیان می‌کنم و آنها را با چند پرسش به چالش می‌گیرم:

توطئه خارجی

می گویند کشورهای خارجی در این گونه اعتراضات منافع دارند و برای آنها هزینه می‌کنند؛ آنها هستند که مردم را به اعتراض دعوت می‌کنند. در این مورد، هیچ شاهدی غیر از سخن یک فرد غیردولتی امریکایی (کنت تیمرمن) مبنی بر ضرورت ناآرامی داخلی (که صرفا ایده‌پردازی است)، نظر و پروژه‌ای برای این امر ارائه نشده است. ارقام مورد نیاز در مصاحبه این فرد نیز همه خیالی و حدس و گمان است. اما کسانی که می‌خواهند حرکت معترضان را به خارج نسبت دهند، همه این حدس و گمان‌ها را به عنوان واقعیت پذیرفته‌اند. در این که کشورهایی مانند اسرائیل و عربستان سعودی و دولت ترامپ (از جمله، به دلیل رفتار حکومت جمهوری اسلامی) خواهان تضعیف آن هستند، شکی نیست. اما آیا صرفا به دلیل این امر، مردم ایران باید در برابر هر گونه رفتار حاکمان سکوت پیشه کنند؟ آیا جوانی که در ماهشهر یا جوانرود بیکار است و آینده‌ای برای خود نمی‌بیند و در عین حال، شاهد فساد و اتلاف و ناکارآمدی و سرکوب هر روزه است، حق اعتراض ندارد چون جمهوری اسلامی می‌خواهد اسرائیل را از صفحه روزگار پاک کند؟ کدام دولت یا تریبون سیاسی مردم را به اعتراض دعوت کرد؟

فقدان سازماندهی و رهبری

اشکال دیگر به این اعتراضات، این است که به دلیل فقدان رهبری و سازماندهی، در برابر قدرت سازمان سرکوب جمهوری اسلامی، به جایی نمی‌رسد و مسئولیت اقتضا می‌کند که به افراد واقعیت‌ها گفته شود. در این که اطلاع‌رسانی هم حق و هم وظیفه است، شکی نیست. اما آیا ناراضیان صرفا مجبور به پیروی از دستور‌العمل‌های فعالان سیاسی اصلاح‌طلب یا غیراصلاح‌طلب‌ هستند، یا حق دارند مسیر سیاسی خود را انتخاب کنند؟ نسل جوان و بی‌آینده امروز، اگر تصمیم بگیرد که در برابر تانک‌ها و دوشکاهای سپاه (که در ماهشهر به خیابان‌ها آمده بودند) مقاومت کند، چه کسی حق دارد آنها را منع کند؟ نیز، از کجا می‌دانیم که همین جوانان بدون سلاح نتوانند رهبران خود را در خیابان بیابند و حکومت را سرنگون سازند؟ مگر حکومت‌هایی مشابه جمهوری اسلامی (قذافی، مبارک، بن علی) در همین منطقه خاورمیانه توسط جوانان سرنگون نشدند؟ 

خسارت‌زا بودن اعتراضات

انتقاد سوم به این گونه اعتراضات انفجاری، این است که در آن، به منابع و امکانات عمومی آسیب رسانده می‌شود و خسارت‌های عظیمی از آن به بار می‌آید. آیا حکومت راهی برای اعتراضات غیر‌انفجاری باقی گذاشته است که بتوان معترضان را بدان‌ها دعوت کرد؟ آیا فعالان سیاسی و اجتماعی و آموزشگران مدنی توانسته‌اند به نسل جوان، مبارزات بدون خشونت و مسالمت‌آمیز را آموزش دهند؟ آیا این گونه روش‌ها، از سوی حکومت همانند روش‌های خشونت‌آمیز براندازانه تلقی نشده و با آنها برخورد نشده است؟ در شرایط بن‌بست، از معترضانِ به‌جان آمده چه انتظاری می‌توان داشت؟ اگر یگان‌های ویژه سرکوب حکومتی خود به تخریب اموال عمومی، از جمله خودروها و خانه‌های مردم (چنان که در ویدیوها دیده می‌شود) دست بزنند، از مردم عادی چه انتظاری می‌توان داشت؟ 

بی‌نتیجه بودن

اشکال دیگری که بر این گونه اعتراضات گرفته می‌شود، آن است که صرفا به کشته و بازداشت شدن افراد می‌انجامد و نتیجه‌ای ندارد، و اگر داشته باشد، فقط برای کاسبان این گونه حرکت‌هاست: «اصرار بر ادامه اعتراضات تا زمانی که راهی برای جلوگیری از کشتار اندیشیده نشده باشد، فقط به این معنی است که گروهی از مخالفان حکومت قصد دارند با دادن آمار کشتگان کشور در پروپوزال‌های سیاسی رسانه‌ای، بودجه سال بعد خودشان را بگیرند.»

آیا نمی‌شود کسی با اعتراضات موافق باشد و منفعتی از آن نبرد؟ اگر منظور از «نتیجه»، صرفا سقوط حکومت باشد، حق با مخالفان اعتراضات است؛ گرچه به هیچ وجه معلوم نیست که یکی از این اعتراضات عمومی به سقوط حکومت نینجامد. مگر نتیجه فقط «براندازی» است؟ فراتر از آن، اگر این اعتراضات «بی‌نتیجه» است، چرا حکومت از آن‌ها واهمه دارد؟ آیا به خیابان آمدن صدها هزار نفر (بنا به آمار وزیر کشور که همیشه کمتر از میزان واقعی است) و به چالش کشیدن یک حکومت پلیسی و مافیایی که ادعا دارد مردم با آن هستند، بی‌نتیجه است؟ آیا در عرصه بین‌المللی همچنان به جمهوری اسلامی همان گونه نگاه می‌شود که قبل از اعتراضات آبان ۹۸؟ آیا بعد از سرکوب اعتراضات (که ضرورتا مد نظر معترضان نیست)، ادعای مردمی بودن و ثبات حکومت به سطل زباله نمی‌افتد؟ آیا شهروندان ایرانی حق ندارند به هموطنان و غیرهموطنان خود بگویند که این حکومت را نمی‌خواهند و آن را دشمن می‌پندارند؟ آیا گروهی حق ندارند در اعتراض به خیابان بیایند و کشته و بازداشت شوند؛ با علم به این که چنین بلایی بر سرشان می‌آید؟ آیا این اعتراضات، صف استمرارطلبان را از منتقدان و مخالفان جدا نمی‌کند؟ آیا این اعتراضات، خلاف ادعای حکومت را نشان نمی‌دهد و ثابت نمی‌کند که وضعیت در ایران غیرعادی است؟

تقدم امنیت

انتقاد پنجم، امنیت محور است؛ این که امنیت بر همه امور مقدم است و نمی‌توان آن را فدای آزادی و حقوق بشر و عدالت کرد. آیا اعتراض عمومی، ناقض امنیت عمومی است؟ اگر پلیس امنیت معترضان را تامین کند، آیا خدشه‌ای بر امنیتی عمومی وارد می‌آید؟ آیا اگر مردم خواسته‌ها و رنج‌های خود را بیان کنند یا حتی فریاد بکشند، ضریب امنیت عمومی بالاتر نمی‌رود؟ آیا نقد راهبرد براندازی، نافی مسئولیت حکومت در کشتار معترضان است؟ آیا مخالفان این اعتراضات، وظیفه اخلاقی و مدنی و انسانی ندارند که از مسئولیت ناپذیری مقامات (با انتساب اقدام به تیراندازی از پشت سر به نیروهای حکومتی: محمدرضا یزدی، فرمانده سپاه محمد رسول‌الله) انتقاد کنند؟ 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه