بیوتروریسم علیه مخالفان؛ از حلبچه و سوریه تا مدارس دخترانه ایران

عوامل حملات در جمهوری اسلامی عموما برای اجرای عملیات‌ خود از روحانیون نزدیک به حاکمیت تغذیه می‌شوند

جمهوری اسلامی آخرین برگ‌ درس‌های سرکوب و قتل و ترور را که از محضر دیکتاتورهای جهان آموخت، امتحان می‌کند- ایندیپندنت فارسی

حمله‌های شیمیایی به مدارس عمدتا دخترانه در ایران طی سه ماه گذشته روزبه‌روز افزایش یافته است و پس از سکوتی طولانی، اکنون مسمومیت سریالی دانش‌آموزان به یکی از مهم‌ترین عناوین رسانه‌‎‌ها تبدیل شده است. این در حالی است که با توجه به سوابق رویدادهای اینچنینی در ایران، احتمال دست داشتن بخش‌هایی از حاکمیت در این حملات دور از ذهن نیست و شماری از تحلیلگران بر این فرضیه تاکید دارند.

با وجود آنکه جمهوری اسلامی باز هم مانند همیشه دست‌هایی از خارج را عامل این حملات معرفی کرده، پیگیری نکردن مناسب این پرونده و ادامه و گسترش حملات شیمیایی باعث شده است این بار هم انگشت اتهام به سمت خود جمهوری اسلامی نشانه رود.

بیوتروریسم یکی از روش‌های پرمناقشه‌ای است که معمولا در جنگ‌ها استفاده می‌شود. اما نکته مهم اینجا است که بیشتر دیکتاتورهای شناخته‌شده خاورمیانه در استفاده از حملات شیمیایی علیه مخالفان داخلی خود سابقه دارند. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که حملات شیمیایی بشار اسد در غوطه علیه مخالفان داخلی او و با حمایت سپاه پاسداران و روسیه انجام شد، هرچند که جمهوری اسلامی این گزارش‌ها را تکذیب می‌کند. صدام حسین نیز علیه مخالفانش در مناطق کردنشین از بمب‌ شیمیایی استفاده کرد.

استفاده از سلاح شیمیایی جنایتی جنگی محسوب می‌شود. اما چرا جمهوری اسلامی احتمالا می‌‎تواند در حملات شیمیایی به مدارس نقش داشته باشد؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ماشین را کوک کن و بگو «سرخود» بود

قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به کوی دانشگاه، اسیدپاشی در اصفهان و قتل‌های محفلی در کرمان تنها برخی از اقدام‌های تروریستی‌اند که حامیان جمهوری اسلامی انجام داده‌اند. حوادثی که بعدها مسئولان نظام عوامل آن را در ابتدا «دشمن» معرفی می‌کردند و پس از گذشت زمان و در صورتی که عوامل این حوادث پیدا می‌شدند، نوبت به استفاده از کلیدواژه «خودسر» می‌رسید؛ یعنی عواملی از داخل حاکمیت و حامیانش که تاریخ مصرفشان تمام شده بود، حالا یا حذف می‌شدند یا دادگاه و احکامی نمایشی برای سر هم کردن پرونده‌شان مهیا می‌شد.

عاملان این حوادث تروریستی برای عملیات‌ خود از طریق روحانیون نزدیک به حاکمیت تغذیه می‌شدند. پس از آنکه این روحانیون ماشین ترور آن‌ها را کوک می‌کردند، آنان را برای عملیات می‌فرستادند و با لو رفتنشان، از لفظ «نیروهای خودسر» برای آن‌ها استفاده می‌کردند.

بسیاری از کاربران رسانه‎‌های اجتماعی حادثه اسیدپاشی اصفهان را یادآوری کردند. پاییز سال ۱۳۹۳ پس از سخنرانی‌های امام جمعه اصفهان در مورد حجاب، از منابعی نامشخص، پیامکی برای برخی ساکنان اصفهان ارسال شد که مضمون تمامی آن‌ها این بود: «روی صورت بدحجابان اسید پاشیده می‌شود». کمتر از دو هفته بعد در مهرماه همان سال، خبرهایی از اسیدپاشی سریالی به زنان بدون چادر در اصفهان منتشر شد. در جریان این اسیدپاشی‌ها، حداقل چهار دختر جوان هدف این حمله تروریستی قرار گرفتند که یکی از آنان جانش را از دست داد.

این حملات موجی از ترس و وحشت میان دختران در شهرهای مختلف به وجود آورد و تردد دختران در شهر با اضطراب همراه شد. در حالی که مسئولان جمهوری اسلامی این حملات را توطئه دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل می‌دانستند، سایت دیگربان خبر داد که دو روحانی بلندپایه در اصفهان تایید کرده‌اند که این اقدام‌ها در راستای امر به معروف و نهی از منکر بوده‌اند. با رفتن اتهامات به سمت امام جمعه اصفهان او ظاهرا از موضع خود عقب‌نشینی کرد و گفت: «من نگفتم که تذکر فراتر از لسانی باشد.»

قتل‌های محفلی کرمان نیز یکی دیگر از این موارد است. جمعی از اعضای بسیج یک مسجد در سال ۸۱ پنج نفر را کشتند که بعدها مشخص شد که تحت تاثیر صحبت‌های محمدتقی مصباح یزدی بوده‌اند. مصباح که نماد روحانیون تندرو در ایران و مورد حمایت بخش قابل توجهی از حاکمیت و علی خامنه‌ای بود، در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «اگر کسی خلاف شرعی مرتکب شود مومنان وظیفه دارند به او تذکر دهند، در مرحله بعد وظیفه دارند که به پلیس معرفی‌اش کنند، و اگر بعد از چند بار به این نتیجه رسیدند که پلیس و دستگاه قضایی نیز این افراد را مجازات نمی‌کنند، خودشان می‌توانند دست به کار شوند و خاطیان را به سزای اعمال خود برسانند.»

نام مصباح یزدی در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای نیز شنیده شد. قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران ایرانی از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ ادامه داشت. در ماجرای آن قتل‌ها نیز عنوان شد که عوامل این ترورها که از اعضای وزارت اطلاعات بودند، فتوای قتل را از روحانیون نزدیک به علی خامنه‌ای یعنی مصباح یزدی، خوشوقت و مجتبی تهرانی دریافت کرده‌اند. اکنون نیز در سناریویی تکراری جمهوری اسلامی «منافقین» و «دشمن» را عامل حملات شیمیایی به مدارس می‌داند.

حملات شیمیایی بشار اسد در غوطه

بشار اسد در حالی که در جنگ داخلی درگیر بود و با کمک سپاه پاسداران، حزب‌الله لبنان و روسیه در می‌کوشید حکومتش را حفظ کند، تصمیم گرفت علیه مخالفانش در شهر غوطه واقع در ۱۰ کیلومتری دمشق از بمب‌ شیمیایی استفاده کند؛ جایی که حدود ۴۰۰ هزار غیرنظامی که نیمی از آن‌ها کودک بودند، زندگی می‌کردند. در ۲۱ اوت ۲۰۱۳ بشار اسد مجموعه حملات شیمیایی را با استفاده از راکت‌های حاوی گاز سارین به این شهر انجام داد. دیده‌بان حقوق بشر تلفات این حملات را دست‌کم ۱۳۰۰ نفر عنوان کرد و برخی منابع آن را تا نزدیکی ۱۸۰۰ نفر نیز تخمین زده‌اند.

دولت آلمان با شنود گفت‌وگوهای نماینده حزب‌الله با جمهوری اسلامی مشخص کرد که نیروهای حزب‌الله در پیامی به جمهوری اسلامی از استفاده اسد از سلاح شیمیایی ابراز نارضایتی کرده‌اند و معتقد بوده‌اند این کار اشتباه بزرگی بوده است. پس از غوطه، گزارش‌هایی از استفاده رژیم اسد از گازهای شیمیایی در مناطق دیگر علیه مخالفان داخلی او منتشر شده است.

صدام و حلبچه

در آخرین روزهای جنگ ایران و عراق، نیروهای حزب بعث عراق برای سرکوب مخالفان داخلی خود با استفاده از موقعیت جنگ ایران و عراق تلاش کردند تا با بمباران شیمیایی حلبچه یک قتل‌عام و نسل‌کشی انجام دهند. صدام حسین با بمباران حلبچه واقع در کردستان عراق در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر از شهروندان عراق را قتل‌عام کرد. این حمله شیمیایی در جریان مجموعه عملیات انفال شکل گرفت که در آن بخش‌های کردنشین عراق هدف حمله قرار گرفتند. در حاشیه این حملات، شهرهای حلبچه، طویلا، بخش خورمال، سید صادق، پنجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماوت به تمامی ویران و از سکنه خالی شدند. صدام حسین پس از دستگیری، بابت ارتکاب جنایت جنگی در این مناطق محاکمه شد.

 این حملات زمانی رخ دادند که حکومت با رهبری یک فرد یا جریان دیکتاتور در بحرانی بزرگ به سر می‌برد. وقتی دیکتاتور راه نفسش تنگ می‌شود و بیم آن می‌رود که حلقه مخالفانش تنگ‌تر شود و حکومت از دستش برود، با استفاده از ترور شیمیایی تلاش می‌کند روزهای حکومتش طولانی‌تر کند. با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در ترور گسترده مخالفان و مواردی مشابه از برخورد خشن با زنان و همچنین دست داشتن در حملات شیمیایی بشار اسد (که جمهوری اسلامی آن را تکذیب می‌کند)، این احتمال افزایش پیدا می‌کند که جمهوری اسلامی نیز برای تداوم حاکمیت خود به یک ترس عمومی و ترور شیمیایی احساس نیاز کرده باشد.

جمهوری اسلامی آخرین برگ‌ درس‌های سرکوب و قتل و ترور را که از محضر دیکتاتورهای جهان آموخته است، یکی‌یکی امتحان می‌کند تا شاید خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی» همان گام آخر برای پایان جمهوری اسلامی نباشد.