منازعه تاریخی پشتون‌ها با دولت پاکستان

از جنبش خدای خدمتگار تا جنبش حفاظت از پشتون‌ها

جنبش حفاظت از پشتون‌ها در پی قتل نقیب الله محسود، بازرگان و هنر پیشه جوان در ۱۳ ژانویه سال ۲۰۱۸ توسط پلیس در شهر کراچی، تکان تازه‌ای به خواست‌های سرکوب شده­ی ملیون‌ها پشتون ساکن مناطق قبایلی(خیبر پختونخواه) و بلوچستان داد. به همین‌جهت اعتراض تاریخی پشتون‌های محروم و جوامع نا امن و عقب مانده آن‌ها در قالب نو، جان تازه‌ای گرفته است. ریشه اعتراض پشتون‌ها به عنوان اقلیت قومی در هند بریتانیا و پس از تجزیه شبه قاره را باید در اِعمال سیاست‌های استعماری بریتانیا و مناسبات پس از تشکیل دولت-ملت جدیدی به نام پاکستان در سال ۱۹۴۷ جستجو کرد. نخبگان سیاسی و نظامی پاکستان که عمدتاً پنجابی‌ها هستند، همواره به جوامع پشتون به چشم شهروندان دست دوم، نا متعهد به پاکستان و حتی خائن به اهداف کشور پاکستان نگاه کرده‌اند.  

نگاه تاریخی به اعتراض پشتون‌ها در پاکستان

خان عبدالغفار خان، مشهور به پاشاه خان ،بنیان‌گذار جنبش «خدایی خدمتگار» در دهه سی قرن بیستم، اساس اعتراض پشتونی در برابر سیاست‌های استعمارگران و بی‌توجهی به حقوق انسانی اقلیت پشتون را رقم زد، اما اهمیت تاریخی این حرکت و میراث به جامانده از مبارزه بدون خشونت او، که متأثر از هم­نشینی خان با مهاتما گاندی رهبر حزب کنگره بود، برای انسجام ملیون‌ها مسلمان پشتون درخور تأمل است. خان با مطرح کردن گذشته تاریخی قوم پتان(افغان) و مناسبات فرهنگی-تمدنی آن‌ها در منطقه، موجب آگاهی سیاسی میلیون‌ها پشتون ساکن این مناطق شد و برای تغییرات اجتماعی و گذار از جامعه سنتی تلاش کرد. او  نظام آموزش مدرن را در این مناطق پایه گذاری کرد و صدها مکتب را بنیاد گذاشت و برای ترویج نقش زنان و مشارکت آنان در اجتماع، یگانه فرزند دختر خود را به مکتب فرستاد. جنبش خدایی خدمتگار، به رهبری خان عبدالغفار خان هم پیام آور آشتی، پذیرش دیگری و مدارا بود و هم بر حضور زنان در تمام عرصه‌های زندگی سیاسی و اجتماعی تأکید داشت.

به‌رغم شکنجه، زندان و گرفتاری تعداد زیادی از مبارزان و همراهان پادشاه خان، توسط حکومت وقت پاکستان، تلاش او برای دگرگونی جوامع پشتون مناطق قبایلی پاکستان تا تجاوز شوروی به افغانستان ادامه یافت. به سرعت، در اوایل دهه هشتاد میلادی، مناطق قبایلی به خط مقدم نبرد در برابر ارتش سرخ بدل شد و جوامع پشتون پاکستان در نتیجه اعلام "جهاد" و گسترش افراط‌گری برای مهار کمونیسم، عقبگرد سریع و دردناکی داشت. مدارس جای مکتب‌ها را گرفت و فرهنگ مدارا و تحمل با فرهنگ تفنگ عوض شد. صلح و مبارزه بدون خشونت جای خود را به ستیزه جویی داد و  پادشاه خان آرزوی بلند و انسانی تغییر سرنوشت‌ پشتون‌ها و احتمالاً ایجاد کشوری مستقل به نام پشتونستان را با خود به گور برد.

جنبش حفاظت از پشتون‌ها

با ختم "جهاد"، ستیزه جویان که ابزار استراتژیک دخالت دستگاه نظامی پاکستان در کشمیر و هند شمرده می‌شوند، نیروهای مسلط در این مناطق بودند، روایت تندروانه از اسلام بر تمامی مناسبات اجتماعی حاکم شد. آغاز جنگ داخلی افغانستان و سپس ظهور جنبش طالبان در افغانستان روند افراطی‌تر شدن جوامع پشتون در دو سوی خط دیورند را تقویت کرد. حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱  و فرار سران القاعده و طالبان از افغانستان به مناطق قبایلی و کویته (مرکز ایالت بلوچستان) موج تازه­ای از  ستیزه جویی را رقم زد. ژنرال پرویز مشرف، دیکتاتور نظامی پاکستان، تحت فشار سیاسی و نظامی ایالات متحده، برای همکاری در "جنگ با تروریسم" و برای انحراف اذهان عمومی از سیاست حمایت از طالبان، دست به سرکوب بی‌رحمانه مناطق پشتون نشین قبیله‌ای زد تا ظاهراً همسویی خود را با واشنگتن در "جنگ با تروریسم" نشان بدهد. جوامع پشتون یک‌بار دیگر پس از دهه هشتاد و نود میلادی قربانیان اصلی نیرنگ و فریب ارتش پاکستان شدند. صدها تن غیرنظامی کشته و هزاران تن بی‌خانمان شدند. آواره‌گان پشتون در حالی از سرناگزیری و ناچاری تن به ترک خانه و دیارشان دادند که در مناطق دیگری چون کراچی و لاهور در معرض تعصب، سوءظن و رفتار توهین آمیز قرار داشتند.

سرزمینی که امروز پشتون‌های پاکستان در آن زندگی می کنند، دست‌کم در تاریخ معاصر محل منازعه قدرت‌های بزرگ بوده است. این تقابل و رویارویی قدرت‌ها از عوامل اصلی عقب ماندگی، فقر فراگیر و تقویت ساختارهای سنتی و افراطی بوده است. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۷ شاخص توسعه انسانی در مقایسه با سایر ایالت‌های پاکستان، در «خیبرپختونخواه» و بلوچستان در پائین‌ترین سطح خود بوده است. به همین شکل در بخش توسعه آموزش و بهداشت این دو  ایالت کمترین رشد را در مقایسه با سایر ایالت‌ها دارد. علاوه بر آن، مردمان این مناطق همواره از عملکرد دوگانه ارتش پاکستان در برابر ستیزه‌جویان خوب وبد( خوب آنهایی که هدف جهاد در افغانستان دارند و بد آنها که پاکستان را هدف قرار می‌دهند)، کاشت مین‌ها، قتل، ناپید شدن زندانی‌ها، مجازات دسته جمعی اهالی یک روستا در صورت بروز یک حادثه و توهین پشتون‌ها در پاسگاه‌های بازرسی ارتش و پلیس، ناراضی بوده‌اند. از این رو تظاهرات گسترده پشتون‌ها در پی قتل نقیب الله محسود یک تصادف محض و یا شورشی از سر ناآگاهی نبود. اثر زخم‌ها و عقده‌های استبداد، نظامی‌گری و نابرابری بر شانه‌های جوامع پشتون سنگینی کرده بود و می‌بایست تخلیه می‌شد.

نویسنده باور دارد که با توجه به سرنوشت تلخ تاریخی و سرکوب هدفمند مردم این مناطق، الگوی مبارزه برای جنبش حفاظت از پشتون‌ها، کارنامه سیاسی خان عبدالغفار خان و میراث به جامانده از جنبش خدایی خدمتگار است. ماهیت غیر دینی مبارزه، حضور گسترده زنان در میان هواداران جنبش حفاظت از پشتون‌ها، تأکید بر مبارزه بدون خشونت، دادخواهی برای حقوق و آزادی‌های مدنی و سیاسی و بیزاری از عملکرد دستگاه نظامی، میراث و رویکردی است که این جنبش جوان پشتون‌ها از خان گرفته است. جالب این است که منظور پشتین، رهبر کاریزماتیک جنبش حفاظت از پشتون‌ها و تمامی آن‌هایی که امروز برای دستیابی به امنیت و حقوق شهروندان پشتون در پاکستان مبارزه می‌کنند با همان اتهامات، سوءظن و توطئه‌هایی روبرو هستند که سران جنبش خدایی خدمتگار پیش از آن‌ها تجربه کرده‌اند.

با توجه به میراث به جامانده از دیکتاتورهای نظامی چون ضیاالحق(۱۹۷۸-۱۹۸۸)، نگاه هژمونیک دستگاه نظامی پاکستان در روابط با همسایگان، فرهنگ مسلط عدم تساهل در برابر اقلیت‌های قومی و مذهبی در جامعه پاکستان، بیگانه پنداشتن صدای اعتراض و برچسب‌های عوامل نفوذ بیگانه در برابر جنبش حفاظت از پشتون‌ها، به دشواری می‌توان به موفقیت کوتاه مدت مبارزه این جنبش امید داشت. اما این جنبش صدای نارضایتی و اعتراض ملیون‌ها پشتون در برابر سیاست‌های حذف گرایانه نظامیان باقی خواهد ماند. جنبشی که با الهام از پادشاه خان برای روشنگری، نوسازی جامعه پشتون‌های پاکستان و نفی افراط‌گرایی، ستیزه جویی و زن ستیزی، نه تنها صلح و آرامش را به پاکستان به ارمغان خواهد آورد، بلکه تأثیرات مثبتی بر شرایط اجتماعی قبایل هر دوسوی مرز دیورند خواهد داشت.