سقوط مزارشریف؛ آخرین نبرد مسلحانه یک زن با طالبان

سلیمه مزاری: آخرین فرمانده لشکر ۲۰۹ شاهین مسئول تسلیم تجهیزات جنگی دولت به طالبان بود

سلیمه مزاری متولد تهران است و در دانشگاه تهران تحصیل کرد-FARSHAD USYAN / AFP

در آخرین روزهای نبرد با طالبان در شمال افغانستان، در کنار ده‌ها سنگری که ظاهرا رهبران سیاسی و سرمایه‌داران شمال تشکیل داده بودند تا در برابر طالبان مقاومت کنند، یک سنگر هم در شهرستان چارکنت در دل کوه البرز وجود داشت که یک زن فرمانده آن بود. این سنگر تا آخرین روز سقوط مزارشریف، با وجود کمبود شدید امکانات و تجهیزات جنگی، در برابر طالبان ایستادگی کرد تا اینکه تسلیم لشکر ۲۰۹ شاهین (ارتش) به طالبان و فرار مقام‌های دولت محلی بلخ سبب شد مبارزان این سنگر هم از پا درآیند.

سلیمه مزاری، فرماندار شهرستان چارکنت در استان بلخ در شمال افغانستان، یکی از سه فرماندار زن در دوره ریاست‌جمهوری اشرف غنی در افغانستان بود. می‌توان گفت که سلیمه مزاری اولین و آخرین زنی بود که یک جبهه جنگ مسلحانه علیه طالبان را رهبری کرد. او تا آخرین لحظات سقوط مزارشریف در این شهر حضور داشت و تا شب قبل، در سنگر نبرد با طالبان در شهرستان چارکنت بود.

سلیمه در گفت‌وگو با ایندیپندنت فارسی، عامل اصلی سقوط مزارشریف را تصمیم دولت مرکزی و نهادهای امنیتی آن زمان برای تحویل ساختارهای نظامی و سیاسی به طالبان عنوان می‌کند.

روز سقوط مزارشریف، هیچ کس در دفتر فرماندهی ارتش حضور نداشت

مزاری در مورد آخرین روزها‌ و شب‌های سقوط شمال افغانستان به دست طالبان گفت: «جنگ در شهرستان چارکنت تشدید شده بود و ما از سه طرف با حمله شدید طالبان مواجه بودیم؛ اما با وجود درخواست‌های مکرر از ارگان‌های امنیتی، وزارت دفاع یا داخله (کشور) هیچ امکانات و تجهیزات به ما نمی‌داد.»

سلیمه در مورد آخرین روز حضورش در سنگر نبرد در چارکنت گفت: «شب جنگ شدیدی داشتیم و تعدادی تلفات داده بودیم. صبح (چهاردهم اوت) فرمانده پلیس شهرستان نزد من آمد و گفت که نه گلوله داریم و نه تجهیزات جنگی؛ اگر امشب هم درگیری شود، قتل‌عام می‌شویم.»

سلیمه افزود: «من چاره دیگری نداشتم؛ سوار خودرو شدم و به دفتر فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین در مزارشریف رفتم تا با داد و فریاد از آنان تجهیزات جنگی طلب کنم. اما هیچ یک از مسئولان آنجا نبود و پس ساعت‌ها تلاش، موفق نشدم کسی را پیدا کنم که این اختیار را داشته باشد به ما تجهیزات جنگی یا حداقل گلوله کلاشنیکف دهد.»

سلیمه ساعاتی بعد، به دفتر استاندار بلخ رفت. آنجا بود که از تسلیم فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین به طالبان باخبر شد و پس از آن بود که مزارشریف سقوط کرد. داستان فرار سلیمه مزاری از مزارشریف، پیش از این نیز در رسانه‌های بین‌المللی از جمله مجله تایمز، منتشر شده است.

به گفته سلیمه مزاری، در روزهای آخر نبرد سنگین با طالبان، فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین که بزرگ‌ترین فرماندهی ارتش در شمال افغانستان با کلی امکانات و تجهیزات نظامی بود، از دادن هرگونه امکانات نظامی به جبهه‌ها و سنگرهای ضدطالبان خودداری می‌کرد. او گفت: «من دریافتم که مسئولیت ذبیح‌الله مهمند، آخرین فرمانده لشکر ۲۰۹ شاهین که در روزهای اخیر به این سمت گماشته شده بود، رهبری جنگ علیه طالبان نبود؛ بلکه قرار بود تجهیزات جنگی را حفظ و نگهداری کند و به طالبان تحویل دهد.»

او افزود: «من شاهد بودم که فرماندهان امنیتی به سربازان ارتش در فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین گفتند هر زمان که ما اشاره کردیم، لباس‌های فرم نظام را در بیاورید و لباس عادی تن کنید و پی کارتان بروید.» برخی از ساکنان مزارشریف نیز به ایندیپندنت فارسی گفته بودند که در روز سقوط این شهر به دست طالبان، سربازان ارتش را دیده‌اند که با لباس‌های محلی در حال فرار از مقر فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین بودند.

«نیروهای مردمی با اسلحه خالی به جنگ طالبان می‌رفتند»

در آخرین ماه‌های عمر دولت جمهوری در افغانستان و با تشدید جنگ در شمال و سقوط  شهرهای شمالی یکی پس از دیگری، عطا محمد نور، استاندار پیشین بلخ، عباس ابراهیم‌زاده، نماینده مجلس و از تاجران نامدار بلخ، و برخی دیگر از شخصیت‌های سیاسی و مردمی در بلخ مدعی شدند که جبهه‌ها و سنگرهایی برای دفاع از مزارشریف تشکیل داده‌اند و ویدیوهایی هم از توزیع اسلحه میان مردم منتشر کردند؛ اما یک سال پس از سقوط، سلیمه مزاری که تا آخرین لحظات فروپاشی نظام و دولت افغانستان، شاهد مستقیم همه ماجراها در بلخ بود، می‌گوید که این ادعای عطا محمد نور، عباس ابراهیم‌زاده و دیگران، نمایشی بیش نبود.

او گفت: «آن‌ها میان مردم اسلحه توزیع کردند، اما گلوله و تجهیزات نظامی وجود نداشت و هیچ‌گاه سنگر واقعی ایجاد نشد. مردم اسلحه را به این امید گرفتند که فردا دست‌کم می‌توانند آن را بفروشند و پولی به جیب بزنند.»

مزاری مدعی شد که در آن روزها با وجود جنگ شدید، سنگرهای واقعی که علیه طالبان می‌جنگیدند، از جمله سنگر شهرستان چارکنت، هرگز تجهیز نشدند؛ در حالی که مدعیان دفاع از بلخ می‌توانستند «به جای توزیع اسلحه خالی میان مردم، سنگرهای موجود را تقویت کنند».

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در واپسین روزهای نبرد و پس از سقوط شبرغان، لشکری صدها نفری از نیروهای مردمی هوادار مارشال دوستم و نیروهای امنیتی و دفاعی دولت پیشین، از میان کوه‌ها و دره‌های این استان که در کنترل طالبان بود، به سمت مزارشریف حرکت کردند اما در میانه راه در روستای میرقاسم جان استان بلخ با کمین طالبان مواجه شدند و پس از چندین ساعت نبرد، کمتر از ۱۰۰ نفر از میان آن لشکر جان سالم به در بردند و به مزارشریف رسیدند.

یک فرمانده نیروهای مردمی به نام فرمانده علی سرور هم در میان کشته‌شدگان این کمین بود. سلیمه مزاری از علی سرور به عنوان یکی از فرماندهانی یاد می‌کند که می‌توانست سرنوشت جنگ در شمال را دست‌کم تا مدتی، عوض کند اما او در میانه راه کشته شد و به مزارشریف نرسید.

سلیمه مزاری ادعا می‌کند که «مرگ او نه به دست طالبان نه بلکه به دستور فرماندهی لشکر ۲۰۹ شاهین رقم خورد تا برنامه تسلیم شمال افغانستان به طالبان زودتر عملی شود».

روزهای سفید و سیاه زن فرماندار؛ از شادی تحقق رویاها تا لمس گهواره خونین

سلیمه مزاری از یک سال اول کارش در شهرستان چارکنت به عنوان روزهای خوش پر از کار و تلاش با امید به تحقق رویای دیرینه خدمت به کشور و تغییر اوضاع مردم به‌ویژه زنان افغانستان، یاد می‌کند. او می‌گوید: «یک سال اول مشغول کارهای عمرانی، زمینه‌چینی برای حضور زنان در ساختارهای دولت محلی و برقراری آرامش و اعتماد در میان مردم و دولت کوچک محلی بودیم.»

سلیمه می‌افزاید: «هنوز جنگ شدت نگرفته بود و زنان در چارکنت کم‌کم پایشان به ادارات دولتی باز می‌شد؛ زیرا با اعتماد به اینکه یک زن فرماندار است و از حقوق آن‌ها دفاع می کند، جرات می‌کردند صدایشان را بلند کنند.»

اما یک سال پس از انتصاب این فرماندار زن در شهرستان چارکنت، جنگ در شمال افغانستان شدت گرفت و شهرستان چارکنت نیز از تعرض طالبان مصون نماند. سلیمه در این مورد گفت: «اندک‌اندک متوجه شدیم که طالبان به روستاهای اطراف چارکنت نفوذ کرده‌اند و مردم را به اشکال مختلف تحت ظلم و ستم قرار می‌دهند. طالبان حتی در ازای کمکی که آن‌ها از دولت یا سازمان‌های امدادرسان می‌گرفتند، عشر و زکات طلب می‌کردند.»

سلیمه افزود: «حملات طالبان به شهرستان ما هر روز بیشتر می‌شد. مردم دیگر به ستوه آمده بودند و ضرورت نبرد و عقب راندن طالبان احساس می‌شد اما در زمینه نظامی، این شهرستان آه در بساط نداشت.»

سلیمه گفت که ایجاد نیروی نظامی در شهرستان چارکنت را از صفر شروع کرده و با زحمت و تلاش فراوان، سرانجام طی یک سال توانسته است امکانات، تجهیزات برای نیروی نظامی مردمی ایجاد کند تا برای دفاع از شهرستان آماده شوند. به گفته سلیمه مزاری، او خود مدیریت جنگ در جبهه‌های شهرستان چارکنت را به عهده داشت: «من چیزی از جنگ و جبهه نمی‌دانستم ولی تشکیل یک جبهه و تهیه امکانات برای آنان چیزهای زیادی به من آموخت.»

او افزود: «من حتی تهیه کوردینات (موقعیت‌یابی) برای نیروهای هوایی را یاد گرفتم و این کار را در جبهه خودم انجام می‌دادم زیرا به اندکی دانش و سواد نیاز داشت و نیروهای ما اغلب بی‌سواد بودند.»

سلیمه مزاری در جریان نبرد با طالبان بارها با کمین این گروه مواجه شد اما او می‌گوید که هرگز نترسیده است و دلیل آن را در برخی موارد ناآشنایی با جنگ و صفیر گلوله عنوان می‌کند. او می گوید: «من در جریان جنگ چیزهایی دیدم که اکنون بیشتر از حمله به خودم برایم به کابوس تبدیل شده‌اند.»

سلیمه از حمله طالبان به یک خانه مسکونی در یکی از روستاهای چارکنت به عنوان یکی از تاریک‌ترین لحظات زندگی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: «طالبان شب‌هنگام به یک خانه یورش برده و همه اعضای خانه را تیرباران کرده بودند. در این میان، زنی که می‌خواست کودک شیرخوارش را از گهواره بلند کند و فرار کند، همانجا کنار گهواره تیرباران شده بود.» سلیمه روز بعد، هنگامی که پس از عقب راندن طالبان به آن خانه سر زد، گهواره خونین کودک و جای تیرخوردن مادر دید. او گفت: «من جای چهار تیر را در دیوار دیدم و سربازانم گفتند که در اینجا، چهار تیر به سینه مادر کودک اصابت کرده بود و به دلیل شلیک از فاصله بسیار نزدیک، از پشت او بیرون زده و در دیوار فرو رفته بود.»

این زن جوان که به عنوان فرماندار شهرستان چارکنت مناظری وحشتناکی از جنگ با طالبان را شاهد بوده است، وضعیت روحی کنونی‌ خود به عنوان یک مهاجر در آمریکا را شکننده و تحت درمان توصیف کرد و گفت به دلیل فشارهای روانی شدید، سلامتی خود را از دست داده و برای درمان و بازگشت به زندگی عادی، به زمان بیشتری نیاز دارد.

سلیمه مزاری اوضاع کنونی افغانستان و تقابل زنان با طالبان را یکی از خطرناک ترین نقاط تاریخ افغانستان می‌داند و می‌گوید که قبل از آمدن طالبان نیز این کابوس می‌دید که اگر طالبان بیاید، زنان افغانستان تلخ‌ترین و تاریک‌ترین روزهای زندگی خود را تجربه خواهند کرد. او تصریح کرد: «زنان امروزی خیلی بیشتر از زنان ۲۰ سال پیش شکنجه می‌شوند؛ زیرا این زنان ۲۰ سال تمام آموخته‌اند، رشد کرده‌اند و به بالندگی ذهنی و شخصیتی رسیده‌اند. رنج برای یک آدم آگاه بسیار کشنده‌تر از یک آدم ناآگاه است.»

سلیمه مزاری رابطه طالبان با زنان را روشن و قابل‌اعتماد نمی‌داند و معتقد است که جامعه جهانی با سفیدنمایی طالبان جفای عمیقی در حق زنان افغانستان روا داشت و مردم جهان باید بدانند که سیاستمدارانشان چه تصمیم‌های وحشتناکی در مورد سرنوشت میلیون‌ها انسان در افغانستان گرفتند.

او رسالت کنونی‌ خود را آگاهی‌دهی به مردم آمریکا در مورد سیاست‌های این کشور در افغانستان می‌داند و می‌گوید مردم باید بدانند؛ زیرا اینجا مردم‌اند که سیاستمداران را به قدرت می‌رسانند.