‌ششمین سال درگذشت شهریار عدل؛ جوینده و باورمند به جهان ایرانی

شهریار عدل بیش از پنج دهه از عمرش را صرف تثبیت میراث‌های مهم تاریخ و فرهنگ ایران در مراکز بین‌المللی فرهنگی همانند یونسکو کرد.

در تاریخ و فرهنگ ایران معاصر، افراد و چهره‌هایی بوده‌اند که بدون خودخواهی، شهرت‌طلبی و منیت‌های مرسوم در جریان‌های هنری، فرهنگی و فکری، با عمیق‌شدن در یک حوزه و موضوع، زاویه‌ای تازه را به روی تاریخ و فرهنگ ایران گشودند و سعی کردند به درکی مدرن و پویا از آنچه فرهنگ و جهان ایرانی نام دارد، برسند. شهریار عدل که یک ساعت مانده به بامداد یکم تیرماه ۱۳۹۴ درگذشت از این جنس افراد بود. فردی دلبسته تاریخ و فرهنگ ایران که تقریبا یک عمر را در بازیابی هویت ایرانی، ‌اما در قالب و محتوایی متفاوت صرف کرد.

شاید بهترین توصیف از او را داریوش شایگان، اندیشمند ایرانی که دوست عدل بود و با او حشرونشری داشت، گفته باشد: «شهریار عدل یک عمر بی‌سروصدا به این مملکت خدمت کرد، بدون اینکه خودش را مطرح کند. فکرش این بود که آثار تاریخی این مملکت را نجات بدهد. در رشته خودش هم بی‌نظیر بود. آدم خیلی مهمی را از دست دادیم. سعی می‌کرد قبل از هر چیز، گذشته بزرگ مملکت را تا آنجا که می‌تواند مرمت کند، بشناساند و به یونسکو معرفی کند.» (سوگنامه‌ای برای یک دوست-بخارا- ۱۰۷)

برای آنکه درکی دقیق‌تر از کار و تلاشی که شهریار عدل صورت داد به دست آوریم، باید به بیش از نیم‌قرن قبل بازگردیم، زمانی که شهریار ۱۶ ساله (متولد ۱۴ بهمن ۱۳۲۲) برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از آموزش‌ زبان فرانسه، به تحصیل در مدرسه عالی علوم تاریخی در سوربن پرداخت و هم‌زمان تاریخ عمومی هنر، باستان‌شناسی مشرق زمین و تاریخ هنرهای دوره اسلامی را در مدرسه لوور ادامه داد.

اما روح بی‌قرار او به دنبال فهم و درک افزون‌تری از تاریخ ایران بود و لذا به مدرسه معماری پاریس-بوزوار رفت و توانست تخصص دکتری‌اش را در تاریخ ایران و آسیای میانه با رساله «فتوحات همایون» که به تاریخ جنگ‌های شاه‌عباس در سال ۱۷۰۷ هجری در خراسان و فتح هرات می‌پرداخت دریافت کند؛ اثری که هیچ‌گاه فرصت انتشار‌ عمومی آن فراهم نشد و آقای عدل در گفت‌وگوی مفصلی که با شماره ۲۶ نشریه بخارا (مرداد ۸۱) داشت به آن اشاره کرد: «فشار زیادی هست که فتوحات همایون را به چاپ برسانم. چون ازنظر دانشگاهی و پژوهشی برای علاقه‌مندان لازم است، ولی متاسفانه کمبود وقت اجازه نمی‌دهد.» (بخارا-ص ۶۷)

اخراج از سوی شوروی در طرح آسیای میانه

او پس از اخذ مدرک دکتری، به یونسکو پیوست و به دنبال تقویت و توسعه طرحی برآمد که سال ۱۹۶۶ در یونسکو تصویب شده بود. این طرح در سالی که او به این مجموعه پیوست تازه سر و شکلی گرفته بود، اما اصل آن در سال ۱۹۷۶ با عنوان «تاریخ تمدن‌های آسیای میانه» شامل شش کشور ایران، هند، پاکستان، مغولستان، شوروی و افغانستان به تصویب مجمع عمومی یونسکو رسید و جالب این‌که عدل به دلیل پرسش در باره حاضر نبودن کشور چین، از این کمیته اخراج شد. او در سال ۱۹۷۹ برای ثبت جهانی سه ابنیه تاریخی معروف چغازنبیل، تخت جمشید و میدان نقش‌ جهان اصفهان وارد عمل شد. نکته جالب توجه این‌که پس از انقلاب، دکتر پرویز ورجاوند او را دوباره با ‌عنوان نماینده ایران به این کمیسیون معرفی کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او در سال ۱۳۶۱ نیز توانست سه قطعه فیلم کوتاه از مظفرالدین شاه را در آرشیو عکس‌های کاخ گلستان پیدا کند. تلاش‌های او در ثبت آثار تاریخی ایران، افغانستان و تاجیکستان و آنچه او ایران فرهنگی می‌نامید، بر کسی پوشیده نیست. همچنان که وقتی زلزله بم رخ داد، او همتی ویژه صرف کرد که بتواند تیمی کارشناس و خبره را از یونسکو برای احیای این اثر تاریخی تجهیز کند.

جهان ایرانی؛ ایده‌ای برای ایران فرهنگی و نه ایران جغرافیایی

ازجمله ایده‌هایی که شهریار عدل به دنبال آن بود، ایده جهان ایرانی است که در کتاب «هنر و جامعه در جهان ایرانی» انعکاس یافت. این کتاب که انتشارات توس برگردان فارسی‌اش را با ترجمه احسان اشراقی سال ۱۳۷۹ در ۴۰۰ صفحه منتشر کرد، حاصل کوشش شهریار عدل در گردآوردن پژوهشگران و ایران‌شناسانی از کشورهای ایتالیا، ایران، آمریکا، بریتانیا، شوروی و فرانسه بود که در ۱۲ مقاله این کتاب منعکس شد. به نوشته عدل در مقدمه کتاب «نام جهان ایرانی از سویی یادآور پیوستگی معنوی این مجلد با سلسله کتاب‌های جهان ایرانی و اسلام است که در سال ۱۳۵۰ توسط ژان اُبَن و سپس به دستیاری اینجانب برای ایجاد برخوردی نو و به‌منظور رهایی از بندهای یک شرق‌شناسی خودکفا تاسیس شد و از سوی دیگر، این نام روشنگر مرزهای جغرافیایی و تاریخی گسترده‌ای است که در این کتاب‌ها مورد مطالعه قرار خواهد گرفت: سرزمین‌هایی با مرزهای نااستوار در طی زمان و دربرگیرنده پهنه‌ها و مردمانی که دارای فرهنگ ایرانی بوده‌اند و یا بسیار تحت تاثیر آن قرار داشته‌اند و همچنین سرزمین‌هایی که فرهنگ بومی آن‌ها توسط ایرانیان جذب گردیده و خود برای همیشه و یا درازمدت از آنِ ایران گشته است.» (مقدمه کتاب هنر و جامعه در جهان ایرانی)

بخش سوم این کتاب مقاله‌ای از شهریار عدل در باره دو کاشی گرد فلز‌فام کاشان است. در این مقاله وضعیت اجتماعی و تاریخی که به ایجاد این دو کاشی منتهی شد، طرز تفکری که بر کیفیت ساختن آن‌ها حکم‌فرما بود و نیز رابطه بسیار نزدیک این آثار با نقاشی و خوشنویسی و کتاب‌سازی تشریح شده است.

او بعدها در گفت‌وگویی که با شماره ۲۶ نشریه بخارا داشت این ایده را دقیق‌تر توضیح داد. ایده‌ای که بعدها دکتر احسان یارشاطر نیز درباره آن سخن گفت و آن، جدا کردن ایران فرهنگی از ایران جغرافیایی بود.

به گفته عدل «این موضوع باید روشن شود که ایران در چهارچوب مرزهای فعلی یک چیز است و ایران در بعد فرهنگی یعنی، «جهان ایرانی» و تمدن و استمرارش در تاریخ یک موضوع دیگر است که لزوما قابل انطباق نیستند. این جهان ایرانی لزوما با ایران درون‌مرزی و برون‌مرزی که بعد سیاسی هم دارد،‌ یکی نیست. ایران کنونی یک بخشی از ایران فرهنگی است و این امر باید به ایرانی‌های درون‌مرزی که عادت ندارند به این مسائل فکر کنند، ‌تفهیم شود. ایرانی‌ها، به‌خصوص تهرانی‌ها فکر می‌کنند که ایران کنونی ناف دنیاست و تهران، ایران است… درحالی‌که ایران فرهنگی بسیار بزرگ‌تر است… چنانکه هند در قرن ۱۰ هجری (۱۶ میلادی) یکی از مراکز بزرگ جهان ایرانی به حساب می‌آمد، درحالی‌که الان بخشی از ایران نیست.» (بخارا ص ۷۹)

مرگ او در آخرین روز خرداد ۱۳۹۴ ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به باستان‌شناسی و نفوذ ایران در یونسکو زد.

منزل مسکونی و‌ آثار شهریار عدل در چه وضعیتی است؟

در سال‌های پس از درگذشت شهریار عدل تلاش‌هایی صورت گرفت که منزل مسکونی‌اش به موزه تبدیل شود. منزل او در خیابان حقوقی تهران و نزدیک پیچ شمیران قرار دارد. خبرگزاری ایسنا در گزارشی که در اولین سال درگذشت او منتشر کرد (۳۱ خرداد ۱۳۹۵) با ارائه تصویری از خانه منحصربه‌فرد او در آن منطقه، به سراغ برخی از اهالی محل رفت و جالب آنکه آن‌ها به‌خوبی او را می‌شناختند و حتی پروفسور صدایش می‌زدند. این آشنایی و صمیمیت نشان می‌داد که او تنها سر در لاک کتاب و تحقیق فرو نبرده بود و بر ادب و‌ آداب ایرانی بودن و ارتباط‌گیری با مردم نیز اشراف داشت.

خانه شهریار عدل از چند نظر ویژه بود، منزلی دو طبقه در آغوش گیاه و درخت که طبقه اول آن محل کار و زندگی او بود و طبقه دوم به خاندان و اجدادش تعلق داشت و درواقع موزه‌ای از علایق تاریخی مادر و اجدادش بود.

 مرگ شهریار عدل همانند مرگ بسیاری دیگر از بزرگان فرهنگی و هنری ایران، موجی از تاثر به همراه داشت. در سوی دیگر البته این رخداد تکان‌دهنده بود، به‌نحوی‌ که ایسنا از شوک بزرگ وارده در این زمینه بر جامعه میراث فرهنگی کشور و حتی سازمان‌های مردم‌نهاد جهانی چون «ایکوموس» و «یونسکو» خبر داد. چند ماهی بعد از فرونشستن بزرگداشت‌ها و اظهار نظرهای مسئولان، وعده‌هایی برای تبدیل منزل مسکونی او به موزه داده شد، اما به گزارش ایسنا «پس از گذشت یک سال از این‌همه وعده و وعید، هنوز پله نخست برای خانه عدل سرجایش است و هیچ‌ چیز برای آن تغییری نکرده است.» (ایسنا ۳۱ خرداد ۱۳۹۵)

پس از مرگ شهریار عدل پیکرش را به ایران آوردند و ۱۳ تیرماه ۱۳۹۴ در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا به خاک سپردند. پیش از این قرار بود او را در یکی از ابنیه تاریخی به خاک بسپارند، اما غیرقانونی بودن دفن افراد در این‌ اماکن سبب شد که پیکر او در قطعه نام‌آوران به خاک سپرده شود.

در همان گزارش، کامران عدل (برادر شهریار) از ناامیدی‌اش در مورد مسئولان و وعده‌های آن‌ها خبر داد و گفت که خانواده شهریار و نیز خاندان عدل قصد دارند که خانه او را به موزه تبدیل کنند، اما اکنون که بیش از شش سال از مرگ شهریار عدل می‌گذرد، نه مسئولان به قول خود عمل کرده‌اند و نه خانواده‌ عدل از چگونگی انجام کاری که قولش را داده بودند، خبری منتشر کرده‌اند.

 البته در این مدت در مرکز شهر تهران، بوستانی ۱۹۰۰ متری را شهریار عدل نامیدند تا مردمانی که از پیاده‌روهای آن عبور می‌کنند نامش را بر تابلو سبزرنگ بوستان نظاره‌گر باشند.

 

بیشتر از فرهنگ و هنر