رویارویی روسیه و غرب در اوکراین و افشا شدن توانایی واقعی قدرت‌های بزرگ

سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه گفت که تحریم‌های غرب، روسیه را قوی‌تر خواهد کرد

سوال مطرح این است که پوتین در آینده چگونه روسیه را به جایگاه برتر در صحنه بین‌المللی باز خواهد گرداند - Mikhail Klimentyev / AFP

غرب در رویارویی با حمله روسیه به اوکراین بدون این‌که خود را به‌طور مستقیم وارد درگیری نظامی کند، بر سه گزینه که شامل ارسال سلاح به اوکراین، مقاومت اوکراینی‌ها و عواقب تحریم‌ها و فشارها بر ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه است، تاکید می‌کند.

مسکو نیز در واکنش به تحریم‌های غرب همان سیاستی را به کار گرفته است که تهران از چند دهه پیش آن را دنبال می‌کند. جمهوری اسلامی در بزرگ‌نمایی قدرت خود و ناتوانی مخالفانش اغراق می‌کند، از تحریم‌های آمریکا شکایت می‌کند سپس مدعی می‌شود که تحریم‌ها «فرصتی» را برایش فراهم کرده است تا به خودکفایی برسد و اقتصاد خود را تقویت کند. مسکو با محدودیت‌های قدرت متعارف خود مواجه شد و در مورد توانایی‌های نظامی اوکراین اشتباه محاسباتی کرد، اما همچون سایر قدرت‌های بزرگ حاضر به عقب‌نشینی نشد و تصمیم گرفت تا آخرین حد ممکن به مبارزه‌اش ادامه دهد.

در همین راستا، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه گفت که تحریم‌های غرب، روسیه را قوی‌تر خواهد کرد. همچنین دیمیتری مدودف، رئیس‌جمهوری پیشین روسیه معتقد است که دولت‌های غربی به دلیل تاثیرهای نامطلوب تحریم‌ها، کمبود گاز، نفت، گندم و افزایش قیمت سایر کالاها دچار مشکل شده‌اند، زیرا مردم کشورهای یادشده به زودی از دولت‌های خود تقاضا خواهند کرد که پیامدهای سنگین افزایش قیمت‌ها را بر عهده بگیرند.

با این حال، غرب در حال افزایش عرضه تسلیحات کشنده به اوکراین است. غرب با این تصور که اقتصاد «پاشنه آشیل» پوتین است، عمل می‌کند. پل مایکل کندی، نویسنده کتاب «ظهور و سقوط  قدرت‌های بزرگ» می‌گوید که اساس همه راهبردها را «قدرت و ثروت» تشکیل می‌دهد؛ قدرت از ثروت محافظت می‌کند و ثروت، قدرت را تامین مالی می‌کند و هرگونه نبود تعادل در این روند منجر به سقوط راهبرد می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پروژه «جنگ ستارگان» که رونالد ریگان، رئیس‌جمهوری سابق ایالات متحده آن را دنبال می‌کرد باعث شد میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی به یک مسابقه تسلیحاتی با آمریکا سوق داده شود؛ در حالی که اتحاد جماهیر شوروی اقتصادی ضعیف داشت. به همین دلیل، «پرسترویکا» یعنی روند بازسازی و اصلاحات اقتصادی که گورباچف آن را برای نجات شوروی از چالش‌های اقتصادی اعلام کرده بود، در بحبوحه شتاب جنبش «گلاسنوست» (‌شفافیت، کاهش سرکوب و کنترل حزب کمونیست) تکمیل نشد و درنتیجه، اتحاد جماهیر شوروی از درون فروپاشید.

در حال حاضر، در پایتخت‌های کشورهای غربی تصور عمومی این است که تحریم‌های فراگیر و همه‌جانبه احتمالا اقتصاد ضعیف روسیه که به نفت و گاز وابسته است و تولید ملی آن برابر با تولید ملی اسپانیا است را دچار بحران شدیدی می‌کند. اگر تلفات سنگین نظامی جنگ اوکراین و تاثیر آن بر خانواده‌های کشته‌شدگان و مجروحان نیروهای روسی نیز به ناتوانی اقتصاد در تامین مالی جنگ اضافه شود، پوتین با چالش‌های بی‌سابقه و بزرگی مواجه خواهد شد و گزینه سوم غرب برای محدود کردن قدرت مسکو، نتیجه خواهد داد.

تیموتی فرای، رئیس دانشکده علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا در تحلیل خود در مجله «فارن افرز» نوشت که پوتین همچون تمام خودکامه‌های دیگر، با تهدیدی دولایه یا دوگانه مواجه است: کودتا از سوی نخبگان پیرامونش و طغیان عمومی از پایین. پوتین نخبگان اطراف و نزدیکانش را با امتیاز دادن خشنود می‌کند و به آن‌ها اجازه فساد و کسب ثروت می‌دهد و در عین حال سعی می‌کند با بهبود وضعیت اقتصادی و مبارزه با برخی از موارد فساد که به زیان نخبگان تمام می‌شود، مردم را خشنود کند؛ اما هزینه‌های سنگین جنگ و تحریم‌های اقتصادی مانع از دستیابی به هر دو گزینه مورد نظر می‌شود و چنین به نظر می‌رسد که یا پوتین تایید و حمایت نخبگان را از دست می‌دهد، یا این‌که با انقلاب مردمی از سوی ملت خشمگین روسیه مواجه خواهد شد، بدون توجه به این‌که دولت با چه ابزارهای سرکوب و خشونتی برای پایان دادن به اعتراض‌های مردمی تلاش کند.

مسکو برخلاف این تصور، معتقد است که انگیزه میهن‌پرستی روسیه و حمایت کلیسای ارتدکس که پوتین بر آن تکیه کرده است، همچنان به قدرت خود پابرجا است و همه می‌دانند که اغلب شهروندان روسیه از پوتین در جنگ برای بازگرداندن شکوه و عظمت روسیه و برجسته کردن نقش آن در میان کشورها حمایت می‌کنند.

البته دور از انتظار نیست که در برخی از موارد، محاسبه‌های ژئوپلیتیکی بر محاسبه‌های اقتصادی اولویت داشته باشند. پوتین در یک مستند به صراحت گفت: «چرا دنيایی بدون روسیه می‌خواهيم؟» اما سوال دیگر این است که روسیه بدون این‌که مردمش از زندگی مناسبی برخوردار باشند، چه ارزشی دارد؟

کارل مارکس، روسیه تزاری را «زندان ملل» می‌نامید. استالین، همان‌طور که پروفسور برژینسکی گفت آن را به «قبرستان ملل» تبدیل کرد و با روی کار آمدن گورباچف این کشور ​​به «آتشفشان ملل» تبدیل شد. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا پس از آن‌که روسیه به دلیل لشکرکشی به اوکراین به کشوری «منفور» مبدل شده است، پوتین در آینده چگونه آن را به جایگاه برتر در صحنه بین‌المللی باز خواهد گرداند؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه