کانون پرورش فکری؛ سیمرغ سال‌های دور

قبل از کانون، کتاب‌های کودک محدود به «یکی بود یکی نبود»ها بود

در کتاب «بچه چطور به دنیا میاد»به زبان ساده، مراحل تولیدمثل در گیاهان، جانوران و انسان توضیح داده‌شده است -©KPF

هرازگاهی بازتاب خبری از آثار منتشر یا تولیدشده قدیمی در کانون پرورش فکری کودکان ایران، باعث شگفتی مخاطبان مخصوصاً دنبال کنندگان ادبیات کودک می‌شود.

 در چند روز گذشته نمایش قسمت‌هایی از یک کتاب کودک که در دهه پنجاه منتشر شده، دوباره بحث‌هایی پیرامون کانون و نقشی که در پرورش و جهت دادن به آموزش کودکان در ایران داشت را در میان مخاطبان و خریداران و نویسندگان ادبیات کودک به راه افتاد.

کتاب موردبحث «بچه چطور به دنیا میاد» ترجمه لیلی گلستان است که در سال ۱۳۵۰ با قیمت ۵۰ ریال با جلد شمیز و ۷۵ ریال برای جلد اعلا در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی (د، ه) منتشر شد.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

داستان «کانون» از یک‌تکه زمین خالی در نصرت‌آباد تهران شروع شد و به‌جایی رسید که پشتیبان تولید تأثیرگذارترین محصولات ادبی و هنری کودک را ایران شد، اگرچه اکنون با سال‌های اوج خود فاصله گرفته است اما نمی‌توان تغییرات بنیادینی که در بخش آموزش کودکان در ایران به‌واسطه این نهاد ایجاد شد را نادیده گرفت.

لیلی امیرارجمند، دوست کودکی شهبانو فرح پهلوی که می‌خواست برای کودکان تهرانی کتاب‌خانه راه بیندازد اولین قدم‌های تشکیل کانون را برداشت و خودش هم تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، همگام کانون بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بودجه اولیه کانون هم بر اساس فروش عواید مربوط به کتابی بود که شهبانو فرح پهلوی نوشت. خانم امیر ارجمند در این بار گفته است: «در آن زمان شهبانو فرح کتاب 'دخترک دریا' را ترجمه کردند و خودشان طرح‌های آن را کشیدند و این کتاب همراه با یک صفحه ۴۵ دور منتشر شد و از عواید به‌دست‌آمده از فروش آن سرمایه اولیه برای شروع کار انتشارات کانون به دست آمد.»

دوران طلایی ادبیات کودک

در طاقچه افتخارات کانون نام‌های بزرگی چون عباس کیارستمی، نورالدین زرین کلک، امیر نادری، بهرام بیضایی و فرشید مثقالی نشسته‌اند. فیروز شیروانلو و سیروس طاهباز از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ نقش مهمی در انتشار آثاری داشتند که تعدادی از آن‌ها «نزدیک به تفکر چپ و ضد سلطنت» خوانده شدند.

رویه کانون در انتخاب نویسندگان و کارکنان و کتاب‌ها یکی از معماهای این مجموعه بود. یکی از پرافتخارترین کتاب‌های کانون را صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۶ نوشت و در ۱۳۴۷، همان سالی که بهرنگی در ارس غرق شد، کتاب با تصویرگری بی‌نظیر فرشید مثقالی منتشر شد. آموزگار آذربایجانی با سابقه پیگرد قضایی در کانون کتاب منتشر کرد و برنده کتاب برگزیده کودک شد. حضور سایر هنرمندان منتقد سلطنت در کانون راه را برای انتقادها بازکرده بود که البته هیچ‌کدام به‌جایی نرسیدند.

لیلی امیرارجمند، دوست نزدیک شهبانو و نزدیک به خانواده سلطنتی و در رفت‌وآمد با دربار بود. خود خانم ارجمند در مصاحبه‌ای می‌گوید این ایده که «کارهای کانون سیاسی بودند، خنده‌دار است». او می‌گوید کارها بر اساس کیفیت سنجیده می‌شدند و «وقتی با یک کار درجه‌یک روبرو می‌شدم می‌گفتم فوق العاده است.»

این بی‌اعتنایی به برچسب‌های سیاسی، در ابعاد دیگر نیز وجود داشت. کتاب‌هایی در کانون منتشر شد که در آن سال‌ها حتی در کشورهای غربی نیز نه‌تنها برای کودکان بلکه برای بزرگ‌سالان تابو به شمار می‌آمد.

لیلی گلستان در اواخر دهه چهل، کتابی از اندرو آندری و استیون شیپ؛ با نقاشی کلاژهایی از بلیک همپتون ترجمه کرد که توسط انتشارات کانون منتشر شد.

در این کتاب به زبان ساده، مراحل تولیدمثل در گیاهان، جانوران و انسان برای کودکان توضیح داده‌شده است. توضیحاتی علمی و مصور از چگونگی تولد نوزاد انسان و دستگاه تناسلی در این کتاب موجود است که نه‌تنها در آن سال‌ها، حتی پنجاه سال پس‌ازآن و در دوران حاضر هم درباره در دسترس قرار دادنش برای کودکان توافق جمعی در ایران وجود ندارد.

منوچهر آتشی پس از انتشار این کتاب نقدی درباره آن در مجله تماشا منتشر کرد. شاعر و نویسنده بوشهری در آن زمان درباره موضوع کتاب نوشت: امروز دیگر مثل گذشته نمی‌توان بچه‌ها را با پاسخ‌هایی بی‌اساس چون: «تو از وسط یه غنچه درآمدی» یا «ترا در باغ پیدا کردیم» یا «خدا ترا به ما داد» مجاب کرد.

اما به‌روشنی نشان می‌دهد که خیلی با بی‌پردگی موجود در کتاب موافق نیست. او می‌نویسد: «من این کتاب را به چندین خانم جوان و بچه‌دار نشان دادم - همه تحصیل‌کرده و جدی در تربیت اولادشان - اما واقعاً دلخور بودند. بیشتر بر این اعتقاد بودند که این کار دشوار و حساس را باید به‌تدریج و باحوصله و با مثال‌ها و شواهد غیرمستقیم آغاز کرد نه با خواندن ناگهانی یک کتاب.» او بااینکه این کتاب را «اثری واقعاً جالب و شجاعانه که یقیناً روزی از واجبات مسائل تربیتی خواهد شد» نامیده اما عقیده داشت «اگر فردا برای هر چیزی دیر باشد برای این‌یکی خیلی زود است.»

نکته‌ای که آتشی و دیگر منتقدان به آن توجه نکرده بودند گروه سنی مخاطب این کتاب بود.

گروه سنی «د و ه» شامل دانش آموزان کلاس‌های هفتم تا دوازدهم دبیرستان می‌شود؛ یعنی کودکانی که ازنظر قانون و بخش بزرگی از جامعه ایران در «سن ازدواج» قرار داشتند. بااین‌حال نه‌تنها قشر سنتی و مذهبی، بلکه بخشی از روشنفکران و نویسندگان نیز از این کتاب و همچنین رویه روشنگرانه کانون دل‌خوشی نداشتند و به نظرشان این‌ها برای جامعه سنتی ایران زود بود.

کتاب‌های تخصصی کودکان

هنگامی‌که کانون تولید کتاب‌های کودکان را آغاز کرد، هیچ ناشر کتاب تخصصی کودک در ایران وجود نداشت. درحالی‌که برخی از ناشران آن زمان به‌طور پراکنده شانس خود را درزمینهٔ کودکان امتحان کرده بودند، اکثر این کتاب‌ها کیفیت پایینی داشته و معیارهای آموزشی مدرن مانند گروه‌بندی سنی، تصویرسازی و درک مسائل مربوط به کودک را رعایت نمی‌کردند.

 اکثر کتاب‌های قدیمی کودکان با شیوه روایتی «یکی بود یکی نبود» در ادبیات ایرانی شکل‌گرفته بودند و مجموعه‌ای از مثل‌ها و متل‌ها را بیان می‌کردند. شعرهای نقد اجتماعی مانند «موش و گربه» یا داستان‌های خنده‌دار اما اخلاقی مانند داستان‌های مولانا یا سعدی، ​​برای چندین قرن توسط والدین باسواد به‌عنوان کتاب‌های مناسب برای کودکان خوانده‌شده بود؛ اما خبری از تصاویر و نقاشی در آن‌ها نبود.

زمانی که خانم امیرارجمند کار ساخت کتابخانه‌ها را تمام می‌کرد با چالش بزرگ‌تری روبه‌رو می‌شد و آن یافتن کتاب بود. این خدا باعث شد تا همیشه تولید کتاب و انتشارات در قلب توجه کانون باشد. جوان بودن ادبیات کودک و نوجوان در دنیا باعث شد کتاب‌های مناسب برای ترجمه نیز اندک باشند. «کانونی‌ها» آستین بالا زدند و به ابتکار شیروانلو، نویسندگان ادبیات بزرگ‌سالان برای همکاری به کانون دعوت شدند که نتیجه آن بخشی درخشان از تاریخ ادبیات کودک ایران را رقم زد.

در سال ۱۳۴۷، از مهرداد بهار، محقق برجسته اساطیر ایران باستان، داستان بستور، فرزند هفت‌ساله «زریر» که به جنگ تورانیان رفت با تصویرگری نیکزاد نجومی منتشر شد. پس‌ازآن «جمشید شاه» هم از قلم این نویسنده با تصویرگری فرشید مثقالی در کانون تهیه شد.

مهدی اخوان ثالث (آورده‌اند که، فردوسی...)، سیاوش کسرایی (بعد از زمستان در آبادی ما)، غلامحسین ساعدی (گمشده لب دریا)، به آذین (خورشید خانوم) و بهرام بیضایی (حقیقت و مرد دانا) بخشی از ثمره این تلاش بود.

امروز هر آنچه در ستایش کانون پرورش کودکان بنویسیم به مرثیه‌ای خواهد ماند که برای ستاره‌ای در حال افول نوشته‌شده است. کانون، پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس تصمیم شورای انقلاب اسلامی ایران به‌صورت یک شرکت دولتی، پس از دست‌به‌دست شدن، سرانجام به وزارت آموزش‌وپرورش سپرده شد.

تولیدات کانون نیز به‌تبع انقلاب فرهنگی، زیر تیغ سانسور رفت، نویسندگان بسیاری به دلایل سیاسی از ادامه همکاری با کانون بازماندند و بسیاری از کتاب‌ها هرگز به چاپ دوباره سپرده نشدند و کانون مانند ده‌ها نهاد خلاق دیگر در محدودیت‌های اعمال‌شده عقیدتی سیاسی و تحت مدیریت ناکارآمد دولتی، از تب‌وتاب خودش افتاد و امروز دیگر خبری از نام‌های بزرگ و کارهای بزرگ در آن نیست هرچند «کانونی‌ها» همچنان به بر خواستن این سیمرغ امید دارند.

بیشتر از فرهنگ و هنر