بازیگر نقش هری پاتر در برنامه تلویزیونی به گریه افتاد

دنیل ردکلیف خنده رو رازی درباره جدش کشف کرد

CHARLY TRIBALLEAU / AFP

نیم ساعت طول کشید، ولی سرانجام دنیل ردکلیف در برنامه تلویزیونی فکر می کنی کی هستی؟ به عهدش وفا کرد. بازیگر نقش جادوگر کوچک، وقتی نامه‌ای را در دست گرفت که یک راز قدیمی و تراژیک خانوادگی را آشکار می‌کرد، به گریه افتاد.

در نیم ساعت اول برنامه که از کانال یک بی بی سی پخش می‌شود، به نظر می‌رسید که از فوران عواطف خبری نباشد. ولی نه، این طور نشد. لحظه‌ای که گونه‌های ردکلیف از اشک خیس شد (ولی البته نیازی به دستمال پیدا نکرد) زمانی فرا رسید که یادداشت خودکشی جد مادری‌اش را خطاب به همسری که داشت ترکش می‌گفت، با صدای بلند خواند.

صحنه‌ای که آشکارا دلخراش بود. بخصوص چقدر تکان دهنده بود که دیدیم چهره معمولا خنده روی ردکلیف با آگاه شدن از این راز، عوض شد. نامه‌ای که در دست داشت، رازی را که چند دهه پنهان بود آشکار کرد: چرا اجداد مادری ردکلیف، نامشان را از «گرشون» که نسبتا نامعمول است به نام کاملا انگلیسی شده «گریشام» تغییر دادند؟

حدس ردکلیف این بود که در اواخر دهه ۱۹۳۰ خانواده‌اش می‌خواستند یهودی بودن خود را پنهان کنند. اما سوابق آرشیوی روشن کردند که دلیل این کار، پشت‌سر گذاشتن تابوی خودکشی ساموئل گرشون در سن ۴۱ سالگی بود.

گرشون در جواهرفروشی هتن گاردن که از پدرش به ارث برده بود، زیر بار بدهی کمرشکنی بود. برای این مرد متاهل که دو فرزند هم داشت، دوران خیلی سختی بود. راه حلی هم که انتخاب کرد از سر درماندگی بود. و ظاهرا برادرش یک سرقت ساختگی را صحنه‌سازی کرد تا از شرکت بیمه غرامت بگیرد.

پلیس خیلی زود به ترفندش پی برد. فشار بر ساموئل بیچاره دوچندان شد. یک روز ساموئل با اتومبیلش رفت و دیگر برنگشت. ردکلیف گفت: «آدم می‌خواهد به گذشته برگردد و هر اتفاقی را که برایش افتاده ببیند. آدم می‌تواند به اطرافیانش خیلی چیزها بدهد، و آنها هنوز آدم را دوست دارند».

دستاورد بزرگ «فکر می‌کنی کی هستی؟» در طول سال‌ها، بیرون کشیدن کیفیت انسانی افراد مشهور بوده است. بعد از آن‌که در این برنامه روشن شد که دنی دایر نسبش به ادوارد سوم پادشاه پیشین انگستان برمی‌گردد، دیگر مثل قبل در موردش فکر نمی‌کنیم. به همین ترتیب، در مورد جرمی پکسمن، مجری خبر بی‌بی‌سی، که با یادآوری حکایت‌های وحشتناک اجدادش، برای انگلستان اشک ریخت.

ردکلیف از این نظر با افراد مشهور دیگری که در این برنامه شرکت کرده‌اند فرق دارد. او همیشه فردی ساده و فروتن به نظر آمده، ستاره خردسالی که شهرت زودهنگام، تغییرش نداده است. این‌که همیشه خودش را صادقانه به دنیا معرفی کرده، دلیل نمی‌شود که وجودش عمق بیشتری نداشته باشد. همین سادگی در برنامه هم دیده می‌شد، ردکلیف با ریش اوقات فراغت و بدون تکلف ستاره‌های سینما، به راحتی با آدم‌های عادی در سفری از ساوت اند لندن تا بنبریج در نزدیکی بلفاست، ایرلند شمالی، دمخور می‌شود.

ساوت اند جایی است که ساموئلی زندگی می‌کرد و از آنجا به هتن گاردن و مغازه جواهرفروشی ناکامش رفت و آمد می‌کرد. نتیجه اندوهبار حکایت باعث شد که ردکلیف به ایرلند برود تا چهار برادر جدش را که راهی جنگ جهانی اول بودند، ردیابی کند.

سه برادر از جنگ برگشتند. اما حکایت برادر چهارم بود که ردکلیف را مسحور کرد. دختری در لندن بود که عاشق ارنی بود، و نامه‌های عاشقانه او باعث شد گونه‌های ردکلیف از باغ رز هاگوارت هم صورتی‌تر شود. آرشیو از یک جور پایان خوش حکایت دارد. ارنی و عشقش جینی روز ولنتاین  سال ۱۹۱۵ ازدواج کردند و یک سال با هم بودند. بعد ارنی به جبهه برگشت و به ضرب گلوله آلمان‌ها کشته شد.

موقع دریافتن این موضوع، لب‌های ردکلیف می‌لرزد. یک بار دیگر این احتمال هست که اشک بریزد. تلویزیون واقع نما و پرهزینه می‌تواند زیان آور باشد. ولی فکر می کنی کی هستی؟ یک بار دیگر به ما یادآور می‌شود که برای مردم عادی و جادوگرها، هیچ چیز به اندازه زندگی عادی – با کامیابی‌ها، نقطه عطف‌ها و نیش‌های تلخ و شیرینش – قلب ما را نمی‌لرزاند.

© The Independent

بیشتر از زندگی