گسترش ابعاد برخورد منافع منطقه‌ای در خاورمیانه

آیا حزب‌الله بی آنکه سرنوشت ملت و کشور لبنان را در نظر بگیرد، وارد کارزار می‌شود؟

همان‌گونه که بازی های سیاسی امروز خاورمیانه، بزرگتر از حجم منطقه است، حزب‌الله لبنان نیز سعی دارد در سطح تعاملات سیاسی، تصمیم‌هایی را اتخاذ کند که فراتر از مسائل کشور لبنان است و یا شاید دیگران، حزب‌الله را در چنین موقعیتی تصور می‌کنند. با آن‌که افزایش آشفتگی‌های سیاسی امنیتی و تنش‌های ژئوپلیتیک در خاورمیانه، پیش‌بینی بزرگترین بازیکنان سیاسی را نسبت به آینده‌ اوضاع به زانو در آورده است اما حزب الله لبنان، آنچنان سخن از نحوه پایان این بحران می‌زند که گویی خود آن را طراحی و اجرا کرده است.

ابعاد بحران کنونی خاورمیانه، فراتر از آن است که در تنگنای یک چالش معین بگنجد، اما تنش میان ایران و متحدان آن با ایالات متحده را می‌توان به عنوان عمده‌ترین انگیزه این بحران به شمار آورد. با توجه به ناهنجاری‌های کنونی منطقه، پرسشی که بیشتر در لبنان مطرح می‌شود این است که اگر تنش‌های لفظی امروز میان ایران و ایالات متحده منجر به جنگ میان دو کشور شود، موضع‌گیری حزب الله چه خواهد بود؟

آیا حزب‌الله بدون این که سرنوشت ملت و کشور لبنان را در نظر بگیرد، وارد کارزار می‌شود و یا برای حمایت و دور نگهداشتن لبنان از فرو افتادن در معرکه تلاش می‌کند؟

پاسخ این سوال را می‌توان در سخنان اخیر حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، در روز جهانی قدس یافت که با صراحت اعلام کرد: «جنگ با ایران در مرزهای آن کشور باقی نخواهد ماند بلکه تمام منطقه در آتش این آشوب خواهد سوخت، کلیه نیروها و منافع آمریکا و توطئه‌گران در منطقه، هدف حمله قرار خواهند گرفت.»

دبیر کل حزب‌الله، تنها به صحبت تهدید‌آمیز خود بسنده نکرد، بلکه مقامات آمریکایی که بحث توانایی‌های جنگی لبنان و داشتن موشک‌ها را مطرح می‌کنند را هم به شدت تهدید کرد و گفت اگر بحث در این مورد ادامه پیدا کند، حزب‌الله به تأسیس کارخانه‌های موشک سازی خواهد پرداخت. وی افزود: «ما موشک‌های پیشرفته و دقیقی داریم که می‌تواند به تمام  هدف‌های مورد نظر در اسرائیل برسد و چهره منطقه را دگرگون کند.»

آقای نصرالله، به دشواری‌های سیاسی اقتصادی که لبنان با آنها روبرو خواهد بود اهمیتی نمی‌دهد، تبعات ناگوار واکنش نظامی اسرائیل، پیامد‌های وخیم تحریم‌ها و از دست دادن رؤیاها و فرصت‌های سرمایه‌گذاری کنفرانس «سدر» می‌تواند ناشی از واکنش‌های تند حسن نصرالله باشد.

انتقاد از موضعگیری سعد حریری، نخست وزیر لبنان در برابر محکومیت ایران نسبت به مداخله در امور کشورهای عربی که در نشست‌های مکه به تصویب رسید، نمایانگر این حقیقت است. به عبارت دیگر، حسن نصرالله از مسئولان نظام سیاسی لبنان که خود نیز شریک آنها است می‌خواهد در پرونده سیاسی علیه اقدامات ایران مداخله نکنند اما به خود این اجازه را می‌دهد که به منظور حمایت از منافع ایران، واکنش‌هایی نشان دهد که ممکن است منجر به جنگ و درگیری شود. متأسفانه دیده می‌شود که سیاست‌مداران لبنان که برخی از آنها سرگرم گسترش نفوذ و برخی دیگر مشغول تنش‌های بیهوده هستند، در برابر جسارت حسن نصرالله، در سکوت فرو رفته‌اند و حرفی برای گفتن ندارند.

البته، سکوت در برابر اظهارات غیر مسئولانه حسن نصرالله و نادیده گرفتن پیامدهای آن، نمی‌تواند مانع تهدیدها شود و یا رسالت ملی حمایت از لبنان و ملت آن را در برابر ماجراجویی‌های مرتبط با پروژه‌های منطقه‌ای را بر طرف کند.

از سخنان حسن نصرالله چنین بر می‌آید که لبنان بخشی از یک پروژه ایرانی است که توسط شبه نظامیان فرقه‌ای در عراق، سوریه، لبنان و یمن به وجود آمده است و شبکه‌های محرمانه‌ای را در بیشتر کشورهای عربی تأسیس کرده است، به گونه‌ای که سراسر منطقه تبدیل به یک تئاتر گسترده برای بازی‌های ایران شده است.

اکنون سخن فراتر از آن رفته است که گفته می‌شد «حزب‌الله» به عنوان یک دولت، درون دولت لبنان است. امروز در واقع، دولت لبنان و قدرت سیاسی آن، درون دولت «حزب‌الله» قرار گرفته است.

پرسش مهمی که در این میان مطرح می‌شود این است که اگر از وقوع جنگ در خاورمیانه جلوگیری شود، آیا منطقه وارد مرحله‌ جدید ژئوپلیتیکی خواهد شد که ابعاد آن فراتر از مرزهای لبنان، سوریه و عراق رفته و اوضاع را برای تحقق کامل پروژه ایران فراهم ‌کند؟

اظهارات آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران در پیوند با این مسأله که گفته است: تفاوت سیاست‌های غرب در خاورمیانه با سیاست‌های منطقه‌ای ایران این است که ما در آستانه نزدیک شدن به اهداف خود هستیم، برنامه‌ها و اهداف پروژه‌های فرامرزی را ایران آشکار می‌کند.

دکتر حسن علاوی، استاد دانشگاه النهرین در بغداد می‌گوید: «عراق به عنوان نخستین هدف سیاست‌های امنیت ملی ایران محسوب می‌شود. آیا در این صورت، سوریه، هدف دوم و لبنان هدف سوم امنیت ملی ایران را شکل خواهد داد؟»

آیا اقدامات آمریکا تا چه حد می‌تواند مانع گسترش نفوذ و مداخلات ایران در منطقه شود و یا منافع روسیه در تحولات سوریه، پروژه منطقه‌ای ایران را با کدام چالش‌ها روبرو خواهد کرد؟

تغییر و دگرگونی نقشه‌های سیاسی در خاورمیانه، مسئله‌ای است که بارها مطرح شده است. از زمان ایجاد مرزهای سیاسی منطقه که بر بنیاد توافقنامه سایکس_ پیکو پس از جنگ جهانی اول، صورت گرفت، موضوع تغییر مرزهای سیاسی این پهنه جغرافیایی، در موارد زیادی مورد بحث قرار گرفته است. برخی احزاب و جنبش‌های سیاسی خواهان گسترش مرز‌های سیاسی هستند. در مقابل، شمار دیگری می‌خواهند قلمرو سیاسی این کشورها کوچک‌تر شود.

توده‌های ملی‌گرا مانند حزب بعث، ناسیونالسیت‌های عرب، جنبش ناصریون و سایر گروه‌های ملی‌گرا برای لغو مرزهای سیاسی موجود شعار می‌دهند و در آرزوی تشکیل دولت ملی بزرگی هستند.

جریان‌های مختلف اسلام‌گرای سیاسی از آغاز تا انجام، بحث بازگشت خلافت اسلامی و وحدت امت مسلمان را مطرح کردند. سازمان تروریستی داعش پیش از آن که با شکست روبرو شود، به پیاده کردن خلافت در عراق و سوریه پرداخت. شعارهای ضد ملی که در آغاز دهه هشتاد در خیابان‌های بیروت به چشم می‌خورد، ملی‌گرایی عربی را نکوهش کرده و آن را مساوی با صهیونیسم می‌دانست. اظهارات رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، مبنی بر این که گستره جغرافیایی حلب تا موصل بخشی از امنیت ملی ترکیه است، گونه دیگری از این شعارها است.

در مقابل، گروه‌های دیگری در پی تجزیه کشورها و کوچک کردن آنها بر آمدند، اما طرح تقسیم عراق، سوریه، لبنان و برخی دیگر از کشورهای منطقه با واقعیت دشواری مواجه شد، مسأله‌ای که طرح سایکس _یکو را همچنان پایدار نگه داشت.

تفاوت پروژه جدید ایران با طرح‌های گذشته این است که این پروژه در صدد لغو مرزها نیست و می‌خواهد آنها را همچنان حفظ کند، اما تلاش دارد تغییر اساسی را در چارچوب مرزها ایجاد کند. طبق این معادله، مرزهای جغرافی بدون این که تغییری در آنها وارد شود، در خدمت تحولات ژئوپلیتیک قرار می‌گیرند و این مرزهای آزاد، زمینه‌ طرح یک امپراتوری بزرگ و فراگیر را در عصر پسا امپراتوری‌ها فراهم می‌کنند.

مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن در کتاب «جنگ‌های جدید عرب»، نوشته است: «تنش‌های ایدئولوژیک فرا مرزی در سال ۱۹۷۰ پایان یافت و در عوض، میزان توجه به مسائل داخلی کشورها افزایش یافت. اما تحولات کنونی نشان می‌دهد که متأسفانه ما تازه در آستانه دوره جنگ‌های ایدئولوژیک فرقه‌ای و فرامرزی قرار داریم.»

کشورهای کوچک، با چه روزگار پر محنت و آزمون‌های دشواری روبرو هستند!