زمان عبور از «عصر خمینی» فرا رسیده است

کنار گذاشتن ایدئولوژی خمینی‌، حتی اگر سریع نباشد، در نهایت راه را برای تحقق آرمان مردم دلیر ایران که در برابر سختی‌ها ایستاده‌‌اند و به تغییر امید دارند، هموار می‌کند

تصاویری از ایران و علی خامنه‌ای و مسعود پزشکیان-با استفاده از خبرگزاری‌های داخلی

ایالات متحده مدت‌ها است که در سیاست خارجی خود از فضای شعارهای کلی و نظری عبور کرده و بر واقع‌گرایی تکیه زده است؛ واقع‌گرایی‌ که برخلاف اروپا‌ــ که همچنان بر لزوم پایبندی به اصول کهن و ارزش‌های سنتی خود اصرار می‌ورزد‌ــ به ستون فقرات دیپلماسی واشینگتن بدل شده است.

این رویکرد از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت و اکنون با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، به اوج رسیده است.

عمل‌گرایی ترامپ و جزم‌اندیشی پوتین

ترامپ آن‌قدر در منطق معامله و منافع غرق شده که او را «مرد معامله‌های بزرگ» می‌نامند. او هر مشکلی را در قالب فرصت می‌بیند و اگر لازم باشد برای رسیدن به هدف موردنظر، بسیاری از عرف‌های سیاست سنتی را زیر پا می‌گذارد.

در مقابل، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نشستن در جای بوریس یلتسین، قدرت را در دست گرفت، درهای اقتصاد روسیه را به روی سرمایه‌داری گشود و نظم بازار آزاد را پذیرفت. تا جایی که ابرشرکت‌ها و انحصارات اقتصادی در روسیه رشد کردند. اما با وقوع جنگ اوکراین، سیاست کرملین دگرگون شد. پوتین رفتارش را تغییر داد و بار دیگر به سمت سیاست‌های توسعه‌طلبانه اتحاد جماهیر شوروی گام برداشت. او طرح ترامپ را برای پایان جنگ خونین اوکراین رد کرد، از دیدار با زلنسکی در واتیکان سر باز زد، از رفتن به ترکیه خودداری کرد و بار دیگر به تشدید حملات نظامی روی آورد.

از اقدام‌های اخیر پوتین چنین برمی‌آید که رئیس‌جمهوری روسیه قصد دارد راه کیم جونگ اون، دیکتاتور کره شمالی، را دنبال کند. او با فرورفتن در عمق جزم‌گرایی، درست در نقطه مقابل عمل‌گرایی قرار گرفته است.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا جمهوری اسلامی هم سیاست عمل‌گرایی را پیش خواهد گرفت یا در مسیر پوتین گام برمی‌دارد؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پس از نزدیک به نیم قرن دوری از واقع‌گرایی و پافشاری بر شدیدترین شعارهای افراطی همچون شعار «صدور انقلاب» و اجرای سیاست‌های توسعه‌طلبانه با هدف شکل دادن به جهانی به سبک و سیاق آخوندهای جمهوری اسلامی، اکنون به نظر می‌رسد که تهران برخلاف میل رهبران رژیم، در حال بازگشت به واقع‌گرایی در عرصه‌ بین‌المللی است؛ به‌ویژه اینکه مردم ایران هم با هر گرایش و طیفی، می‌خواهند به کاروان توسعه جهانی بپیوندند.

افزون بر آن، جمهوری اسلامی به دلیل تشدید فشار بحران‌های اقتصادی، نارضایتی عمومی و ناکامی‌های منطقه‌ای، دیگر حتی قادر نیست شعارهای قانع‌کننده خود را تکرار کند. از این‌ رو، نوعی چرخش در سیاست خارجی ایران شکل گرفته است؛ چرخشی که بیش از هر چیز، رنگ‌و‌بوی واقع‌گرایی دارد.

به همین دلیل دیگر از شعار دادن علیه «شیطان بزرگ» خبری نیست. حتی لگدمال کردن پرچم آمریکا در مراسم رسمی هم متوقف شده است و روزنامه‌هایی مانند کیهان به‌ دلیل انتقاد از ترامپ توبیخ شده‌اند. ایران وارد گفتگوهای مستقیم و غیرمستقیم با آمریکا شده است و برخلاف گذشته، هیچ نشست یا کنفرانسی را تحریم نمی‌کند. مواضع سخت‌گیرانه درباره غنی‌سازی اورانیوم هم کاهش یافته و ایران حاضر شده است بخش بزرگی از ذخایر اورانیومش با غنای بالا را به خارج از ایران انتقال دهد.

از طرفی، علی شمخانی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی، نیز رسما اعلام کرد که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست و قصد دارد برنامه هسته‌ای خود را در سطح پایین و غیرنظامی ادامه دهد. ایران با بازرسی‌های گسترده و بی‌هشدار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تاسیسات هسته‌ای خود‌ــ چه اعلام‌شده و چه پنهانی‌ــ نیز موافقت کرده و حتی حضور بازرسان آمریکایی را هم پذیرفته و به‌عنوان نشانه‌ای از اعتمادسازی، فهرست مراکز غنی‌سازی، نوع و تعداد سانتریفیوژهایش را در اختیار مذاکره‌کنندگان آمریکایی قرار داده است.

البته مهم‌ترین تحول، فشار مستقیم تهران بر حوثی‌ها برای توقف حمله به کشتی‌ها تجاری در دریای سرخ است؛ اتفاقی که بدون رضایت ایران، عملا ناممکن بود.

از شعار پر زرق‌وبرق «نگاه به شرق» هم دیگر خبری نیست و تهران به‌رغم قراردادهای بزرگی که با روسیه و چین منعقد کرد، می‌خواهد با کاهش وزن این روابط، به‌نوعی وانمود کند که وقتی می‌توان با آمریکا توافق کرد، دیگر به گزینه جانشین نیازی نیست.

تغییرات ایجادشده در سیاست جمهوری اسلامی اتفاقی و بی‌دلیل نیست. ادامه تحریم‌های سنگین، وخامت بی‌سابقه اوضاع اقتصادی، سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه و تضعیف متحدان دیگر تهران در منطقه، به‌ویژه حزب‌الله در لبنان، جمهوری اسلامی را به حرکت به سمت واقع‌گرایی ناگزیر کرده است.

به‌ نظر می‌رسد تجربه‌ اتحاد جماهیر شوروی بار دیگر در حال تکرار شدن است: وقتی دیوار برلین فروریخت و ایدئولوژی‌ که مسکو بیش از ۷۰ سال به آن پایبند بود، از هم پاشید، دومینو فروپاشی کل بلوک سوسیالیستی آغاز شد.

بنابراین، کنار گذاشتن ایدئولوژی خمینی‌، حتی اگر سریع نباشد، در نهایت راه را برای تحقق آرمان مردم دلیر ایران که در برابر سختی‌ها ایستاده‌‌اند و به تغییر امید دارند، هموار خواهد کرد. امید است تهران اشتباه پوتین را که بار دیگر در ورطه توهم بازگشت شکوه ابرقدرت شوروی فرو رفت، تکرار نکند.

با این حال، باید با این «واقع‌گرایی» تازه با احتیاط برخورد کرد، زیرا هنوز مشخص نیست جمهوری اسلامی واقعا از گذشته ایدئولوژیکش عبور کرده یا تنها برای خرید زمان، چهره‌ جدیدی به خود گرفته است؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه