چه شد که سوریه از زیر بار سنگین تحریم‌ها بیرون آمد؟

همکاری امروز جامعه جهانی و جهان عرب با دمشق مهم‌تر از تلاش برای اصلاح اوضاع در آینده است

قاعدتا این‌طور به نظر می‌رسید که تحریم‌های بین‌المللی اعمال‌شده علیه دمشق به دلیل ملاحظاتی مانند عدم قطعیت آینده سیاسی سوریه، تردید برخی افراد درمورد رهبری جدید و نگرانی‌ قدرت‌هایی مانند اسرائیل، برای یک سال یا حتی چند سال دیگر پابرجا بماند. این در حالی است که ایالات متحده معمولا در لغو تحریم‌ها عجله نمی‌کند. نمونه‌اش توافقی است که با طالبان امضا کرد، اما پس از چهار سال افغانستان همچنان در فهرست کشورهای تحریم‌شده قرار دارد. افزون بر این، حتی درون دولت واشینگتن نیز درمورد لغو یا دوام تحریم‌های سوریه اختلاف‌نظر وجود دارد.

بنابراین، کوتاه‌ترین و موثرترین راه برای برداشته شدن تحریم‌ها، استمداد مستقیم از دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، از طریق یک متحد مورد اعتماد یعنی عربستان سعودی بود. با این حال، دولت احمد الشرع باید اقداماتی تکمیلی و ضروری، مانند اطمینان‌بخشی بیشتر درباره مهار نیروهای داخلی، حفاظت از اقلیت‌ها و مبارزه جدی‌تر علیه تفکر افراطی، انجام دهد، زیرا گسترش افراط‌گرایی قدرت خود الشرع را نیز تهدید می‌کند.

مخالفان رفع تحریم‌ها بر این باورند که نظام نوپای سوریه در حال حاضر در رده گروه‌های تروریستی است و باید برای اثبات خلاف آن تلاش کند. واشینگتن نیز شروطی مشخص برای تعامل با دولت جدید تعیین کرده است، شروطی که ترامپ پس از دیدار با الشرع آن‌ها را چنین برشمرد: اخراج جنگجویان خارجی از قلمرو سوریه، کمک به مبارزه با سازمان‌های تروریستی، اخراج سازمان‌های فلسطینی، به دست گرفتن مدیریت بازداشتگاه‌های جنگجویان داعش و برقراری رابطه با اسرائیل.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما پیش از آنکه وارد بحث عملی بودن این شروط برای دولت الشرع شویم، این پرسش مطرح می‌شود که چرا همان‌گونه که ترامپ گفت باید به دولت جدید سوریه فرصت داد؟

اول، احمد الشرع و نظام تحت رهبری‌اش اکنون یک واقعیت عینی و تثبیت‌شده در سوریه‌اند، واقعیتی که همه باید با آن کنار بیایند. در منطقه، نمونه‌های مشابه دیگری هم از نظام‌هایی وجود دارد که با شبه‌نظامیان همکاری فعال دارند. بنابراین، تغییر نظام کنونی سوریه دیگر در دستور کار نیست و بازگشت به جنگ منتفی است. علاوه بر این، ملت سوریه در طول سال‌های گذشته رنج بسیاری کشیده‌اند و باید هرچه زوتر به آرامش برسند.

دوم، حذف نفوذ جمهوری اسلامی از سوریه دستاوردی بزرگ و تاریخی به شمار می‌آید. این تحول نه‌فقط مسیر آینده سوریه، که آینده کل منطقه را نیز دستخوش دگرگونی کرده است. این تحول عظیم توانسته است سرزمین شام، شامل سوریه، لبنان و فلسطین، را آزاد کند. اگر تهران در دمشق آن‌گونه که پیش‌تر عمل می‌کرد باقی می‌ماند شاید تغییر چندانی در معادلات منطقه رخ نمی‌داد. از این رو تضعیف دولت کنونی سوریه، چه به‌دلیل ناآرامی داخلی چه به دلیل ضعف ساختاری، می‌تواند مسیر بازگشت نفوذ جمهوری اسلامی به این سرزمین را بار دیگر هموار کند.

سوم، اگر مشخص شود که دمشق به وعده‌هایش عمل نکرده، بازگرداندن تحریم‌ها آسان‌تر از لغو آن‌ها است. برعکس، لغو نکردن آن‌ها به گسترش افراط‌گرایی و هرج‌ومرج می‌انجامد، یا دمشق را به سمت محورهای ناهمسو با غرب سوق می‌دهد و چنین تحولی می‌تواند به تنش‌های تازه‌ای در منطقه دامن بزند.

مسئله چهارم به اسرائیل مربوط می‌شود. اکنون تل‌آویو عملا به تنظیم‌کننده تعادل نظامی و امنیتی منطقه تبدیل شده است. دمشق را نمی‌توان با کابل و دولت الشرع را نمی‌توان با حکومت طالبان مقایسه کرد. سوریه در مجاورت مستقیم با اسرائیل قرار دارد و همین امر سبب شده است که آنچه در سوریه می‌گذرد زیر ذره‌بین اسرائیل باشد. تل‌آویو اکنون نه‌فقط در لبنان، که در سراسر منطقه خطوط قرمزی برای نوع تسلیحات، فاصله جبهه‌ها و محل استقرار نیروها تعیین می‌کند. اسرائیل، به شکل غیررسمی، تضمین‌کننده اجرای برخی معیارهای امنیتی در منطقه شده است و لبنان امروز الگویی تحت مهندسی امنیتی اسرائیل است.

بنابراین، میان پذیرش واقعیت موجود و ترس از بازگشت بی‌ثباتی و نفوذ جمهوری اسلامی در سوریه، گزینه معقول برای جامعه بین‌المللی و منطقه‌ای فرصت دادن به دولت دمشق است تا این کشور ویران را به زندگی عادی بازگرداند. طبیعی است که هر کشوری شروط خودش را مطرح کند، شروطی که هدفشان نه‌فقط امنیت سوریه، که تامین امنیت سراسر منطقه است. سوریه در قلب بحران‌های منطقه‌ای قرار دارد و اگر به حال خود رها شود، وقوع آشوب در آن قطعی است. در چنین شرایطی، اعطای یک فرصت، حتی اگر مخاطراتی به همراه داشته باشد، گزینه‌ای کم‌هزینه‌تر و مهارپذیرتر است.

همکاری امروز اعراب با دمشق بهتر از تلاش برای اصلاح اوضاع در آینده است. اگر پس از یک یا دو سال دیگر درصدد ایجاد اصلاحات برآییم، آن وقت جبران این شکست دشوارتر می‌شود. با نگاهی به تحولات پس از سقوط بشار اسد در هفتم دسامبر گذشته، می‌توان گفت که دولت الشرع در عرصه‌های مختلف به همکاری تمایل نشان داده و به سمت گشودگی سیاسی گام برداشته است. با این حال، توقعات بین‌المللی فراتر از اقدام‌هایی است که دولت دمشق انجام داده است.

اگرچه شروط واشینگتن در ظاهر شرم‌آور به نظر می‌رسند، اما در نهایت به نفع خود دمشق‌اند. اخراج نیروهای خارجی از قلمرو سوریه یک نیاز اساسی است که باید هر نظامی که قدرت را در دست دارد درصدد انجام آن برآید. مبارزه با تروریسم نیز تعهدی بین‌المللی است. درمورد گروه‌های فلسطینی مستقر در سوریه نیز باید گفت که اغلب این گروه‌ها بازمانده‌های وفادار به رژیم پیشین‌اند و در گذشته ابزار دست بشار اسد در لبنان برای فشار به کشورهای عربی محسوب می‌شدند. البته جنبش حماس از این قاعده مستثنا بود و با سوریه ارتباط نداشت.

به نظر می‌رسد احمد الشرع، اگر در قدرت تثبیت شود، داوطلبانه این گروه‌ها را از سوریه اخراج کند، درست همان‌طور که اردن چنین کرد و لبنان هم این روزها به دنبال پاکسازی خاکش از بقایای گروه‌های مزبور است.

در خصوص شرط مربوط به برقراری رابطه با اسرائیل باید یادآور شد که شخص احمد الشرع و برخی اعضای دولتش پیش‌تر هم از آمادگی برای مشارکت در روند صلح عربی سخن گفته‌اند. هرچند هنوز نگرانی‌هایی باقی است که در این مقاله مجال پرداختن به آن‌ها نیست، اما حقیقت این است که منطقه قابلیت پذیرش و تغییر را دارد. این گزینه به‌مراتب عقلانی‌تر از آن است که سوریه را در آغوش هرج‌ومرج و افراط‌گرایی رها کنیم، چیزی که نهایتا آتشش دامن همگان را می‌گیرد.

امید است که دولت دمشق نیز این فرصت را دریابد و از ورود به تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بپرهیزد. در واقع، احمد الشرع بارها در سخنانش بر لزوم حرکت به سمت بازسازی، توسعه و ایجاد رابطه با همه طرف‌ها تاکید کرده است. حال باید دید آیا این وعده‌ها عملی می‌شوند یا نه.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه