نقش نیروهای نیابتی در روند مذاکرات جمهوری اسلامی با آمریکا

در صورت موفقیت مذاکرات، این گروه‌ها به دنبال تضمین ادامه‌ موجودیت خود خواهند بود، ولو بدون حمایت رژیم ایران اما در صورت شکست مذاکرات و حرکت ترامپ به سمت اقدام نظامی علیه ایران با حمایت اسرائیل، این گروه‌ها با خطر نابودی روبرو خواهند شد

شبه‌نظامیان کتائب حزب‌الله در عراق‌ــ عکس از  aliraqnews

جمهوری اسلامی همچنان تاکید می‌کند که مذاکراتش با آمریکا فقط بر دو محور متمرکز است: اثبات ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای‌ و لغو تحریم‌های اقتصادی. ایالات متحده هم علنا نمی‌گوید که مذاکرات بندهای دیگری دارد. با این حال، مقام‌های هر دو طرف اذعان دارند که موضوع‌های حساس دیگری نیز روی میز است که از جمله می‌توان به مهار برنامه موشکی تهران و پایان دادن به نقش‌آفرینی‌های منطقه‌ای آن از طریق کاهش حمایت از نیروهای نیابتی در شماری از کشورهای عربی، اشاره کرد.

روند مذاکرات که با سکوت آمریکا و اظهارات رسمی جمهوری‌ اسلامی مبهم‌تر می‌شود، مانع از آن نشد که دو طرف در طول فرایند جاری مواضعشان را تکرار کنند. از نخستین دور مذاکرات در مسقط، اختلاف در میزان قدرت آشکار بود. حتی پیش از آغاز دور اول گفتگوها، ایالات متحده نیروهای نظامی گسترده‌ای را در اطراف ایران مستقر و در آستانه‌ آغاز مذاکرات، بسته‌ی جدیدی از تحریم‌ها را علیه تهران اعمال کرد. این اقدام در دور دوم در رم و سپس در دور سوم هم تکرار شد.

همین بود که کیهان، روزنامه نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، این اقدام‌ها را «پیام‌هایی مشکوک در زمانی حساس» توصیف کرد و پیشنهاد داد که ایران در واکنش به این رویکرد، از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج شود و تنگه هرمز را به روی کشتی‌های نظامی و تجاری دشمن ببندد.

با این حال، جمهوری اسلامی به احتمال زیاد واکنش خود را تا سطح بستن تنگه‌ هرمز ارتقا نخواهد داد؛ به‌ویژه اینکه در اسکله رجایی بندرعباس، سه روز پس از تهدید کیهان، انفجاری سهمگین رخ داد. تهران در شرایط فعلی، قصد خروج از «پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» را هم ندارد، اما به روش معمول خود، یعنی بسیج آنچه از نیروهای نیابتی باقی مانده، متوسل شده است تا منافع و پروژه‌های آمریکا در منطقه را تحت فشار قرار دهد.

تشدید حملات سیاسی حزب‌الله لبنان به رئیس‌جمهوری و دولت آن کشور‌ــ که بر ضرورت انحصار سلاح در دست دولت پافشاری می‌کنندــ بخشی از این راهبرد است. حملات رهبران شبه‌نظامیان عراقی به ژوزف عون، رئیس‌جمهوری لبنان، آن هم صرفا به دلیل رد تجربه‌ «حشدالشعبی» در لبنان و اصرار عبدالملک حوثی مبنی بر حفظ سلاح حزب‌الله در قالب دفاع از جمهوری اسلامی و مبارزه‌ فراگیر با آمریکا، نمونه‌های دیگری از تلاش برای تداوم این راهبردند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از زمان آغاز مذاکره میان آمریکا و جمهوری اسلامی، حزب‌الله لبنان به بهانه‌ مقابله با اسرائیل، حمله‌ای بی‌امان و ناموجه را علیه دولت لبنان به راه انداخت و از تحویل تسلیحات به دولت سرباز زد. این در حالی است که این حزب، پس از جنگی که نابودی وسیعی به بار آورد و به امضای سندی شبیه به تسلیم انجامید، نتوانست شکست خود را بپذیرد.

دو شعار اصلی حزب‌الله، یعنی دفاع از لبنان از طریق ایجاد «توازن وحشت» با اسرائیل و حفاظت از شیعیان که در معرض ضربات کوبنده اسرائيل قرار داشتند و از خانه‌هایشان آواره شدند، تنها ظرف دو هفته، رنگ باخت و تجارب تلخ ناشی از جنگ ثابت کرد که این تنها دولت لبنان است که می‌تواند ضامن امنیت ملت و حفظ ثبات کشور باشد.

حزب‌الله که با وجود شکست‌های پی‌درپی، همچنان از سوی جمهوری اسلامی تامین مالی و تسلیحاتی می‌شود، باز هم به تهدید ادامه داده است و از قطع دست‌هایی که بخواهند به «سلاح مقاومت» نزدیک شوند، سخن می‌گوید؛ سلاحی که از زمان توافق با اسرائیل در ۲۷ نوامبر تاکنون عملا از صحنه غایب است. این در حالی است که اسرائيل با ادامه حمله به مواضع حزب‌الله بیش از ۱۴۰ نفر از نیروهای این حزب را هدف قرار داده است و بخش‌هایی از جنوب لبنان را همچنان در اشغال خود دارد.

البته حزب‌الله تنها بازیگر این شبکه‌ وابسته به جمهوری اسلامی نیست که از رعایت قانون کشورش سر باز می‌زند. عبدالملک حوثی، رهبر کودتاچیان صنعا، نیز در آخرین سخنرانی‌‌اش، به بهانه‌ شرح وضعیت در غزه، لبنان و سوریه، با گستاخی آشکار به دولت لبنان حمله کرد و مدعی شد که طرح تحویل سلاح مقاومت به دولت، به معنای «پیروی از اولویت‌های اسرائیلی» است. این اظهارات و بیانیه‌ سفیر جمهوری اسلامی در بیروت که به‌طور رسمی مخالفت دولت متبوعش را با انحصار سلاح در دست دولت لبنان اعلام کرد، سبب شد وزارت خارجه لبنان سفیر جمهوری اسلامی را احضار کند.

مواضع تازه‌ نیروهای نیابتی رژیم جمهوری اسلامی را نمی‌توان خارج از چارچوب نیازهای اخیر تهران در مرحله‌ مذاکره، درک کرد. این نیروها که در گذشته طبق ماموریت‌های محوله به حمایت از غزه می‌پرداختند، اکنون به ماموریت حمایت از تهران در نبرد دیپلماتیک آن روی آورده‌اند. این ماموریت از آغاز نیز هدف اصلی تشکیل این گروه‌ها بود. در سال‌های اخیر، ماموریت این نیروها از حمایت از رژیم بشار اسد به حمایت از حماس و جهاد اسلامی گسترش یافت و امروز به پشتیبانی از جمهوری اسلامی در پیشبرد مذاکرات رسیده است.

اما داستان به اینجا ختم نمی‌شود. این گروه‌های وابسته به ولایت فقیه اکنون نبردی را که آغاز کرده‌اند، ادامه می‌دهند؛ فارغ از اینکه مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا به موفقیت بینجامد یا شکست بخورد. در صورت موفقیت مذاکرات، این گروه‌ها به دنبال تضمین ادامه‌ موجودیت خود خواهند بود، ولو بدون حمایت رژیم ایران اما در صورت شکست مذاکرات و حرکت ترامپ به سمت اقدام نظامی علیه ایران با حمایت اسرائیل، این گروه‌ها با خطر نابودی روبرو خواهند شد.

در هر دو صورت، گروه‌های نیابتی یادشده چه در عراق و چه در لبنان، یمن و غزه جز پذیرش پایان نقش خود و ادغام در بدنه سیاسی کشورهایشان چاره‌ دیگری ندارند. در نوار غزه هم «روز پس از جنگ» به همین واقعیت گره خورده است و برای نجات فلسطینیان از فاجعه، جز بازسازی وحدت سازمان آزادی‌بخش فلسطین و تشکیلات خودگردان که حمایت جهان عرب را با خود دارند، راه دیگری وجود ندارد.

شاید شانس موفقیت یا شکست مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا برابر باشد. رویکرد ترامپ در پیوند دادن منافع اقتصادی با راه‌حل‌های سیاسی در تمامی ابتکاراتش دیده می‌شود. در غزه، او طرح صلح را با پیشنهاد تبدیل این منطقه به یک «ریویرای» توریستی گره زد؛ در اوکراین، توافق بر سر معادن را مدخلی برای ابتکار سیاسی‌اش قرار داد و در مذاکره با جمهوری اسلامی هم به فرصت‌های اقتصادی بزرگ در ایران چشم دوخته است.

جمهوری اسلامی این واقعیت را به‌خوبی درک می‌کند و می‌داند که اکنون توپ در زمین تهران و نیروهای نیابتی‌ وفادار به آن است. بنابراین، پاسخ‌هایی که جمهوری اسلامی در روزهای آینده ارائه خواهد، هم بر اوضاع داخلی‌ ایران و هم بر سرنوشت نیروهای همسو در منطقه اثر عمیقی به‌ جا خواهد گذاشت.

برگرفته از ایندیپندنت عربی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه