جهان عرب و ساختار منطقه‌ای نوین: کشورهای همسایه و پروژه‌های جایگزین مشارکت

کشورهای عربی از سهم چشمگیری در ساختار منطقه‌ای نوین برخوردارند که منجر به ایجاد نظامی می‌شود که در آن بازیگران ‏عمده در مواضعشان در مورد موضوع‌های جهان عرب بازبینی کنند

کشورهای عربی سعی کردند در رقابت برای پر کردن خلأ ناشی از خروج نظامی آمریکا از منطقه نقش چشمگیری ایفا کنند. عکس از: AFP

اکنون یک ساختار نوین نظم منطقه‌ای به‌طور اعم و نظم منطقه‌ای عربی به‌طور اخص به‌ وجود آمده است که با توجه به خلأ استراتژیک موجود، در پیوند با آن می‌توانیم از دو مرحله مهم سخن بگوییم. مرحله نخست به ساختار منطقه‌ای سنتی مرتبط است و مرحله دوم به ساختار منطقه‌ای جدید ربط دارد.

مرحله نخست از اوایل دهه ۲۰۰۰ تا اوایل دهه ۲۰۲۰ ادامه یافت. در این دوره، ساختار منطقه‌ای شاهد تغییرات چشمگیری بود که طی آن نفوذ عرب‌ها- چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح بین‌المللی- یا کاهش یافت یا از میان رفت. این مرحله همچنین در اثر سقوط نظم منطقه‌ای عربی موجب ایجاد یک خلأ استراتژیک شده است. نظام امنیتی منطقه‌ای در اثر تحولات به‌‌وجود‌آمده رو به وخامت گذاشته است. از آن جمله است حمله آمریکا به عراق، حمله اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۰۶، و همچنین اثر تظاهرات مردمی بر ثبات جهان عرب. این امر افزون بر موارد زیر است: ظهور بازیگران غیردولتی؛ پیامدهای امضای توافق هسته‌ای با ایران برای موضوع‌های جهان عرب؛ خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران؛ تغییر در مواضع استراتژیک آمریکا در منطقه با خودداری از حمایت از متحدان تاریخی دولت آمریکا؛ خروج تدریجی از منطقه؛ امضای توافقی هسته‌ای با ایران که منافع کشورهای عربی و خلیج فارس را در نظر نمی‌گیرد؛‌ و خودداری از اعمال اصل مهار قدرت‌های منطقه‌ای توسعه‌طلب.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تلاش‌ برای پر کردن این خلأ استراتژیک فضای مناسبی را برای رقابت قدرت‌های منطقه‌ای فراهم کرد. در عین حال، چین و روسیه به‌طور تصاعدی در رقابت رودررو با قدرت‌ها جهانی غربی در خصوص موضوع‌های منطقه‌ای اقدام کرده‌اند.

این در حالی است که قدرت‌های منطقه‌ای پرنفوذ، به‌ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، با توجه به ناکارآمدی ساختارهای قدیمی در مواجهه با چالش‌های موجود، به گزینه‌های جدیدی رو آورده‌اند. آن‌ها به‌طور آزمایشی پیشنهاد گسترش شورای همکاری خلیج فارس را مطرح کردند؛ ائتلافی بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم تشکیل دادند؛ ائتلافی برای حمایت از حقانیت قانونی در یمن به وجود آوردند؛ کوشیدند تا ناتو عربی را تشکیل دهند؛ و تلاش کردند تا در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ، مناسباتشان با آمریکا را شکل تازه‌ای بدهند. به‌رغم وجود همگرایی در نظرات، رفتار آمریکا چیزی نبود مگر تکرار عقب‌نشینی در پرتو ظهور چین و تغییر در اولویت‌ها. دولت بایدن نیز مشخصا همین جهت‌گیری را برگزیده است.

در اینجا، نتیجه می‌گیریم که ساختار سنتی منطقه‌ای عاری از هرگونه کانون پرنفوذ عرب بوده است، به‌غیر از تلاش‌هایی که عربستان سعودی برای کاهش تاثیر قیام‌های مردمی در جهان عرب و همچنین رویارویی با پروژه‌های ژئوپلیتیکی منطقه‌ای کرده است.

پیامدهای همه‌گیری کووید-۱۹ آغازگر مرحله دوم در پیوند با ساختار منطقه‌ای نوین بود. این مرحله همچنان به مرحله پیشین شبیه است: خلأ استراتژیک مستمر. اما از سوی دیگر، تفاوت‌های موجود با ویژگی‌های این خلأ استراتژیک مستمر، با میزان نفوذ عرب‌ها در مهار قدرت‌های منطقه‌ای به‌یاری پروژه‌های توسعه‌طلبانه، و با حداکثری کردن ابزار نفوذ عرب‌ها در سرتاسر منطقه ارتباط داشت.

در اثر تغییرات منطقه‌ای، حالت خلأ استراتژیک همچنان باقی مانده است. با این همه، این بار عرب‌ها تلاش‌هایی کرده‌اند تا با قدرت‌های منطقه‌ای در عرصه پر کردن خلأ به‌وجود‌آمده در اثر خروج نظامی کامل آمریکا رقابت کنند. این امر به سهم‌ خود راه را برای طرف‌های مناقشات منطقه‌ای هموار کرده است تا جای پای استراتژیکشان را محکم کنند. علاوه بر این، خاورمیانه دیگر جزو اولویت‌های استراتژی آمریکا به‌شمار نمی‌رود. در عوض، آمریکا توجهش را به شرق معطوف کرده است تا چین را محاصره کند. به این ترتیب، فشارهای نظم جهانی تک‌قطبی بر قدرت‌های منطقه‌ای توسعه‌طلب تقلیل یافته و همین امر موجب شده است که کشورهای عربی احساس نیاز کنند که باید سهم (نفوذ) بیشتری در پر کردن این خلأ استراتژیک داشته باشند.

اما از زمانی که روسیه شروع جنگ علیه اوکراین (یکی از متحدان غرب) را اعلام کرد، دولت روسیه مخالفتش با قوانین بین‌المللی را، که پس از جنگ سرد تثبیت شده بود، نشان داد. این موضوع حاوی این پیام برای کشورهای عربی است که دولت آمریکا و متحدان تاریخی‌اش دیگر تنها بازیگران پرنفوذ در صحنه جهانی نیستند. قطب‌های دیگری نیز در حال ظهورند که می‌توانند با ایجاد تحول، نظم جهانی را کاملا تغییر دهند و آن‌ را به نظم جهانی چندقطبی تبدیل کنند.

در این مرحله، تاثیر عرب‌ها در تلا‌ش‌های سعودی برای کاهش تکیه بر آمریکا و همچنین کوشش برای گسترش شبکه مناسبات بین‌المللی، به‌ویژه با گزینه‌هایی مانند چین، نمود یافت. در عین حال، موضع مصر در پیوند با اجازه عبور کمک‌ها به غزه، رد کردن موضوع تخلیه فلسطینی‌ها، و از بین رفتن کامل اهداف فلسطین را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. افزون بر این، طرح و پیشنهاد ابتکارهایی برای میانجیگری و حل‌وفصل بحران‌های منطقه‌ای- از طریق بازیگران بانفوذ عرب مانند عربستان سعودی- یکی از نشانه‌های نفوذ جدید عرب‌ها است. به همین ترتیب، حل‌‌وفصل اختلاف‌های عربستان سعودی و ایران بر سر موضوع‌های موجود در یمن و سوریه و عراق اثر گذاشته و به این ترتیب، موجی از توافق‌های منطقه‌ای به‌ وجود آورده است. همچنین، فرمولی پذیرفتنی برای حل‌وفصل مساله فلسطین بر اساس راه‌حل دو کشور ایجاد کرده است. آمریکا برای حل‌وفصل بحران سودان، که در آن نیروهای مسلح سودان و نیروهای پشتیبانی سریع (RFS) درگیرند، با عربستان سعودی نیز هماهنگی لازم را کرده است. دولت سعودی نیز با استفاده از اهرم نفت کوشیده است قیمت‌ جهانی آن را ثابت نگه دارد. عربستان سعودی از موقعیت ژئوپلیتیک خود نیز سود برده و آن‌ را به امتیازی تبدیل کرده است که این کشور را در مرکز پروژه‌های تجارت جهانی قرار می‌دهد. آنچه موجب تقویت اقدام‌های عربستان سعودی می‌شود اعتماد شریکان جهانی عمده، چشم‌انداز بلندپروازانه ۲۰۳۰، و همچنین آگاهی رهبری این کشور به ضرورت متحول ساختن مزایای رقابتی آن به منبعی برای اعمال فشار خارجی است که موجب ارتقای موقعیت منطقه‌ای و جهانی آن تا بالاترین جایگاه می‌شود.

به این ترتیب، عرب‌ها از سهم چشمگیری در ساختار منطقه‌ای نوین برخوردارند که منجر به ایجاد نظامی می‌شود که با بازآفرینی نظم سلسه‌مراتبی قدرت‌ها، باعث خواهد شد که بازیگران عمده در مواضعشان در مورد موضوع‌های جهان عرب بازبینی کنند. این امر را به‌وضوح می‌توان در مواضع عرب‌ها در دادن اجازه برای رسیدن کمک‌ها به غزه، نپذیرفتن از بین‌ رفتن مسئله فلسطین، و پافشاری بر راه‌حل دو کشور مشاهده کرد.

واقعیت منطقه‌ای در حال حاضر نیز شاهد تغییرات ساختاری است که شباهتی به ساختارهای قدیمی ندارد. این منطقه دیگر مکانی برای اعمال نفوذ و سلطه آمریکا نیست، زیرا چین از طریق توافق‌های همکاری استراتژیک وارد منطقه شده است. همچنین، روسیه نیز زیر پوششی جهانی وارد منطقه شده است که به تغییر چشم‌انداز منطقه‌ای کنونی کمک می‌کند. ابتکارهای امنیتی دیگر تنها عامل اصلی در سیاست‌های منطقه‌ای به‌شمار نمی‌رود، بلکه اقتصاد نیز بخشی از این تعاملات شده است. در اینجا نباید به این ابتکار عربستان سعودی در پروژه خاورمیانه جدید بی‌توجه باشیم که ضمن گسترش خاورمیانه، مناطقی از آسیای مرکزی و آسیای غربی را نیز در بر می‌گیرد. این پروژه امنیتی-اقتصادی مخالفتی با در بر گرفتن ایران ندارد، به این شرط که دولت ایران جهت‌گیری‌های ایدئولوژیکش را کنار بگذارد.

با توجه به این واقعیت جدید، اسرائیل می‌تواند به کشورهای خلیج فارس ملحق شود. عربستان سعودی فاصله چندانی با عادی‌سازی روابط با اسرائیل- به شرط رسیدن به توافقی عادلانه در خصوص مسئله فلسطین- نداشته است. اما رخ دادن عملیات طوفان‌الاقصی تاکیدی بود بر این موضع عربستان سعودی که اسرائیل از صلح و امنیت برخوردار نخواهد شد، مگر اینکه مسئله فلسطین حل شود. اکنون توپ در زمین اسرائیل و آمریکا است. در صورتی که اسرائیل حقوق فلسطینی‌ها را به رسمیت بشناسد، پیمان ابراهیم گسترش خواهد یافت و به این ترتیب، چشم‌انداز منطقه‌ای جدیدی به‌ وجود خواهد آمد که شاهد مشارکت عرب‌-اسرائیل خواهد بود.

چشم‌انداز منطقه‌ای کنونی مملو از چالش است. در نبود توافق‌ها یا ساختارهایی برای کنترل رقابت‌‌های کنونی، قدرت‌های منطقه‌ای همچنان خواهان افزایش نفوذشان‌اند. با این همه، شکی نیست منطقه وارد مرحله جدیدی شده است که مسیر آن را به‌سختی می‌توان پیش‌بینی کرد. در عین حال، ما از این فرصت برخورداریم که با دور زدن مفاهیم سنتی، در عوض به فرمول جدیدی رو بیاوریم که محرک اصلی آن ضرورت برقراری امنیت و ثبات و تعمیق همکاری‌های اقتصادی است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه