جنگ غزه آتش جنگ در خاورمیانه را شعله‌ور می‌کند؟

تشدید خشونت ممکن است اسرائیل و ایران را در مسیر درگیری مستقیم قرار دهد

پس از حمله حماس به اسرائیل، بسیاری از ناظران پیش‌بینی می‌کردند که این جنگ یک درگیری محدود میان اسرائیل و حماس باشد.

دالیا داسا کی در مقاله‌ای که فارن افرز منتشر شده است می‌نویسد اسرائیل، ایران، و آمریکا هر کدام دلایل خودشان را دارند تا از گسترش جنگ اجتناب کنند. اسرائیل درگیر پاسخ نظامی به حماس و حمله به غزه است، ایران احتمالا می‌خواهد از درگیری با آمریکا بپرهیزد، و آمریکا به یک درگیری منطقه‌ای بی‌ثبات‌کننده که بازار نفت را مختل می‌کند، به افراط‌گرایی دامن می‌زند، و توجه را از جنگ اوکراین منحرف می‌کند، علاقه‌ای ندارد. مهم‌ترین متحد منطقه‌ای ایران، حزب‌الله، نیز در لبنان مشکلات خودش را دارد، و جنگی تازه با اسرائیل می‌تواند بحران‌های سیاسی و اقتصادی این کشور را عمیق‌تر کند.

نویسنده مقاله در ادامه می‌‌افزاید همسایگان نیز علاقه چندانی به تشدید این جنگ ندارند. کشورهای عربی مانند اردن و مصر با مشکلات اجتماعی‌اقتصادی مواجه‌اند، که ممکن است با از راه رسیدن پناهجویان تشدید شود. برای کشورهای منطقه، گسترش جنگ به‌منزله ایجاد اختلال در پروژه‌های توسعه اقتصادی‌شان خواهد بود. این موضوع همچنین می‌تواند مانع تلاش‌هایشان برای ترمیم روابط منطقه‌ای و پایان درگیری در لیبی، سوریه و یمن باشد.

اما پس از انفجار بیمارستان الاهلی غزه، بحث‌های منطقی برای خویشتن‌داری دو طرف دشوارتر شده است. حتی پیش از فاجعه بیمارستان، ابعاد حملات حماس و واقعیت آنچه در غزه رخ می‌داد در حال تغییر محاسبات راهبردی بازیگران کلیدی بود. به عقیده نویسنده فارن افرز، این تغییرها تشدید درگیری منطقه‌ای را محتمل‌تر می‌کند‌ــ و خطر رویارویی ایران و اسرائیل بالا است.

در روزهای اخیر، در سخنان مقام‌های ایرانی اثری از تهدید مستقیم نیست، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در لفافه هشدار داد «حمله به غزه جبهه‌های دیگری را  خواهد گشود» و رهبر جمهوری اسلامی گفت در صورت ادامه حملات اسرائیل به غزه، «انتظار نداشته باشید» ایران جلو شبه‌نظامیان را بگیرد. برخی کارشناسان امور ایران این سخنان را ژست‌ سیاسی می‌دانند که نشان‌‌دهنده کناره‌گیری ایران از اقدام‌های گروه‌های تحت‌حمایتش، مانند حزب‌الله لبنان و شبه‌نظامیان شیعه عراق، است.

به نوشته کی، اما درگیری علنی میان ایران و اسرائیل نامحتمل نیست، به‌خصوص که حمایت آشکار رهبران ایران از حملات شبه‌نظامیان فضای چندانی برای انکار باقی نمی‌گذارد.

رویارویی مستقیم میان ایران و اسرائیل سناریویی فرضی نیست. درگیری میان این دو کشور از مدت‌ها قبل آغاز شده و دهه‌ها است درگیر جنگ در سایه‌‌اند. درگیری حماس و اسرائیل هرچه طولانی‌تر شود، خطر جنگ ایران و اسرائیل پررنگ‌تر می‌شود.

رعایت جانب احتیاط

در آغاز جنگ اسرائیل و حماس، بازیگران کلیدی مواضعی گرفتند که از نگرانی‌ها در مورد گسترش جنگ به منطقه می‌کاست. بر کسی پوشیده نیست که ایران به حماس کمک مالی، نظامی و آموزشی می‌کند، اما مقام‌های دفاعی اسرائیل تاکید کردند شواهد مستندی مبنی بر نقش مستقیم ایران در حملات ۷ اکتبر وجود ندارد. مقام‌های آمریکایی نیز رویکرد مشابهی اتخاذ کردند. جمهوری اسلامی هم هرگونه دخالت مستقیم را انکار کرد، گرچه رهبران ایران آشکارا این حمله را تحسین و با حماس ابراز همبستگی کردند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نویسنده فارن افرز معتقد است با وجود تشدید درگیری و افزایش آمار تلفات، همچنان می‌توان پیش‌بینی کرد که ایران جانب احتیاط را حفظ کند. رهبران جمهوری اسلامی که با کاهش مشروعیت داخلی و مشکلات اقتصادی مواجه‌اند، نگرانی بقای خود را دارند و نمی‌خواهند خطر درگیری مستقیم با آمریکا را به جان بخرند.

با وجود این، در روزهای اخیر، پیام‌های علنی مقام‌های جمهوری اسلامی کم‌کم رنگ‌ تایید پنهانی ورود سایر گروه‌های شبه‌نظامی به درگیری را گرفته است‌ــ که در را برای مداخله مستقیم ایران باز می‌گذارد. حزب‌الله لبنان نیز موشک‌های ضدتانک پیچیده‌تری به شمال اسرائیل شلیک کرده است و خطوط قرمز قبلی اسرائیل را می‌آزماید؛ اسرائیل هم در پاسخ جنوب لبنان را هدف قرار داده است.

به نوشته کی، البته، اولویت فعلی اسرائیل غزه است و جنگ در جبهه شمالی با حزب‌الله وضعیت را پیچیده می‌کند. حزب‌الله هم ممکن است تا حدی در گسترش عملیات نظامی‌اش محتاط باشد، زیرا جنگ تمام‌عیار میان اسرائیل و حزب‌الله می‌تواند پای آمریکا را هم وسط بکشد.

هدف اصلی حزب‌الله از حمله‌های اخیر می‌تواند ابراز همبستگی با حماس و منحرف کردن منابع از جنگ اسرائیل در غزه باشد، نه باز کردن جبهه جنگی در شمال. احتمالا ایران نیز به نوبه خود نمی‌خواهدحزب‌الله به‌خاطر غزه خطر درگیری نظامی را به جان بخرد. تهدید انتقام‌گیری حزب‌الله بخشی حیاتی از راهبرد تهران برای جلوگیری از حملات گسترده اسرائیل است که می‌تواند بقای جمهوری اسلامی را به خطر بیندازد.  

بمب ساعتی

اما روند جنگ دارد محاسبات امنیتی ایران و اسرائیل را تغییر می‌دهد و احتمال درگیری مستقیم را افزایش می‌دهد.

نویسنده فارن افرز می‌نویسد ادامه این روند بازتابی از راهبرد به‌اصطلاح «اختاپوس» اسرائیل علیه ایران است: با عملیات علیه «بازوها» یا نیروهای تحت حمایت ایران در سایر کشورها شروع کن، و بعد سراغ «سر» در داخل ایران برو.

پیش از آغاز جنگ جاری، هر دو طرف اطمینان داشتند که می‌توانند ابعاد درگیری را کنترل کنند. تصور اسرائیل در مورد ایران مشابه تصوری بود که از حماس داشت. اسرائیل معتقد بود می‌تواند با حملات پراکنده ظرفیت و توان دشمن را تضعیف کند، بدون اینکه در معرض خطر انتقام‌گیری جدی یا جنگی گسترده قرار بگیرد.

رهبران جمهوری اسلامی هم با تقویت رابطه با روسیه و ترمیم روابط با اکثر همسایگان عرب از جمله عربستان سعودی، از موقعیت منطقه‌ای ایران مطمئن شده‌اند.

جمهوری اسلامی شاید به این باور رسیده است که ظرفیت‌های بازدارنده‌اش اجازه می‌دهد که در سراسر منطقه اعمال قدرت کند و بدون دریافت پاسخی قابل‌ملاحظه از جانب اسرائیل، ژست هسته‌ای‌اش را حفظ کند. اعتراض‌های داخلی ماه‌های اخیر علیه نتانیاهو احتمالا این تصور ایران را تقویت کرده است که اسرائیلِ تضعیف‌‌شده به فعالیت‌های تحریک‌‌آمیزش پاسخی نمی‌دهد.

در ادامه مقاله فارن افرز آمده است در حقیقت، اعتقاد ایران و اسرائیل به اینکه دست بالا را دارند دو کشور را در مسیر خطرناکی قرار داده است. هر کدام تصور می‌کردند می‌توانند طرف مقابل را تحریک کنند بدون اینکه به تشدید خارج از کنترل تنش‌ها منجر شود. اکنون شاید برخی از موانع درگیری مستقیم ایران و اسرائیل در حال فرو ریختن باشد. اگر جنگ فعلی به حمله تمام‌عیار حزب‌الله به اسرائیل، حمله گسترده اسرائیل به حزب‌الله، حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران، یا اتفاق دیگری در ابعاد مشابه منجر شود، سد‌ها به‌کلی فرو می‌ریزند. اسرائیل و جمهوری اسلامی احتمالا چنین تحولاتی را به چشم تهدیدی علیه موجودیتشان می‌بینند و رهبرانشان در مورد حمله مستقیم کمتر محتاط خواهند بود.

بی‌ثباتی وضعیت

در حال حاضر، طرز تفکر دو طرف ممکن است به‌جای مهار درگیری به آن دامن بزند. رهبران جمهوری اسلامی جنگ اسرائیل و حماس را به چشم فرصتی ببینند تا از طریق حملات نیروهای نیابتی در لبنان و سوریه، ظرفیت و توان اسرائیل را تضعیف کنند یا حملات گروه‌های شبه‌نظامی به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه را از سر بگیرند.

به نوشته کی، تهران احتمالا انتظار دارد شرکای قدرتمندش وارد این درگیری نشوند. با توجه به اینکه جنگ اسرائیل و حماس توجه‌ها را از جنگ اوکراین منحرف می‌کند، روسیه ممکن است حتی از افزایش بی‌ثباتی در خاورمیانه استقبال کند. با توجه به اینکه منافع پکن در حفظ جریان صادرات نفت خاورمیانه به چین است، احتمال اینکه چین اقدام‌های بی‌ثبات‌کننده ایران را نادیده بگیرد کمتر است. اما بعید است اقدامی صورت دهد، به‌خصوص اگر اقدام‌های ایران موقعیت آمریکا را تضعیف کنند.

از سوی دیگر، اگر رهبران جمهوری اسلامی به این نتیجه برسند که ممکن است اسرائیل پس از پایان جنگ در غزه، نیروی نظامی‌اش را معطوف ایران کند، آن‌وقت شاید اقدام پیش‌دستانه را ضروری ببینند.

فارن افرز در ادامه می‌افزاید شکست اسرائیل در پیش‌بینی و پیشگیری از حمله حماس تصور این کشور در مورد نحوه برخورد با دشمنانش را تغییر داده است. اگر نگاه اسرائیل متوجه ایران شود، شاید تصمیم بگیرد سراغ سر اختاپوس در تهران برود و مراکز دولتی از جمله تاسیسات هسته‌ای و موشکی و مکان‌های مرتبط با سپاه پاسداران را هدف قرار دهد. احتمال دارد رهبران اسرائیل به این باور برسند که تنها راه احیای تصویر مخدوش‌شده قدرت بازدارندگی این کشور رویارویی مستقیم و علنی با ایران باشد.

آیا حفاظ‌ها فرو می‌ریزد؟

درگیری و جنگ میان ایران و اسرائیل می‌تواند منطقه را بی‌ثبات و بازارهای جهانی را مختل کند، به غیرنظامیان آسیب بزند، پای نیروهای آمریکایی را وسط بکشد، و شاید ایران را وادار کند سلاح هسته‌ای بسازد.

به نوشته فارن افرز، این مسئله که دامنه جنگ هنوز به منطقه گسترش پیدا نکرده است نباید رهبران جهان را فریب بدهد که این اتفاق نمی‌افتد و خشم، اشتباه محاسباتی، یا تغییر راهبرد ممکن است وضعیت را تغییر دهد.

به نظر می‌رسد دولت بایدن از خطرات احتمالی آگاه است و در هفته گذشت، مهار جنگ اسرائیل و حماس را در اولویت تلاش‌های دیپلماتیکش قرار داده است، و از طریق شرکای منطقه‌ای با ایران در تماس بوده است. این ارتباط برای اجتناب از اشتباه محاسباتی و تشدید ناخواسته درگیری نظامی حیاتی است.

نویسنده مقاله در ادامه می‌‌افزاید مشکل این‌جا است که درگیری فقط در صورتی مهار می‌شود که منافع همه طرف‌ها در اجتناب از جنگ منطقه‌ای باشد. در حال حاضر، به نظر می‌رسد این وضعیت حاکم باشد. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده هم این‌طور باشد. وضعیت سیال است، و تغییر محاسبات راهبردی اسرائیل، ایران، یا هر دو کشور ممکن است رهبرانشان را به این باور برساند که اجتناب از درگیری گسترده‌تر خطری است که بیش از رویارویی در جنگی دیگر بقایشان را تهدید می‌کند.