تاملی در تصمیمی «شجاعانه»؛ سفر «تاریخی» شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل

این شرایط مناسب را ملت ایران به شاهزاده هدیه کرد و شاهزاده نیز به واسطه‌ نگاه مردم‌گرایانه و همچنین با به‌کارگیری جسارت و شجاعت سیاسی خود از آن استفاده کرد

شاهزاده رضا پهلوی، بانو یاسمین پهلوی و وزیر اطلاعات اسرائیل (سمت چپ-@gilagamliel

بیانیه مطبوعاتی دولت اسرائیل سفر شاهزاده رضا پهلوی به این کشور در فروردین ۲۵۸۲ (۱۴۰۲) را سفری «تاریخی» و «شجاعانه» دانست. چرایی تاریخی بودن سفر شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل آشکار است. همان‌گونه که وزیر اطلاعات دولت اسرائیل در این بیانیه تصریح کرد، شاهزاده رضا پهلوی برجسته‌ترین چهره سیاسی ایرانی است که تاکنون به اسرائیل سفر کرده است. پیش از بهمن ۱۳۵۷ نیز چهره سیاسی برجسته‌ای به اسرائیل سفر نکرده بود. 

ایران و اسرائیل در دوران پادشاهی پهلوی با یکدیگر روابط دیپلماتیک، امنیتی، صنعتی و نظامی داشتند. سطح همکاری آن‌ها در حوزه نظامی و صنعتی به میزان قابل‌توجهی رسید. اما آن حوزه از روابط ایران و اسرائیل که در سطح چشمگیرتری قرار داشت، حوزه امنیتی بود که همکاری‌های گسترده موساد و ساواک تاییدگر آن است. هم شخص محمدرضاشاه پهلوی و هم ساواک علاقه‌مند بودند از تجربیات امنیتی موساد در سطح منطقه خاورمیانه استفاده کنند.

ساواک به نسبت سیا، ام‌آی۶ و حتی موساد، یک نهاد امنیتی جوان بود و اگرچه به‌ویژه در بخش ضدجاسوسی، سیا از آموزگاران ساواک بود، آمریکایی‌ها علاقه‌مند بودند در سطح منطقه‌ خاورمیانه ساواک بیشتر از تجربیات موساد بهره ببرد؛ چه آنکه بنا به اقوال مختلف و البته بنا به منطقی قابل‌درک، دستگاه امنیتی ایالات متحده آمریکا در پی آن بود که فعالیت خود در ایران را روی مسائل امنیتی مربوط به شوروی متمرکز کند.

منوچهر هاشمی، از برجسته‌ترین مدیران ساواک و مدیر اداره ضدجاسوسی، در کتاب خود به نام «داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک» تایید می‌کند که در تقویت اداره هشتم ساواک یا همان اداره ضدجاسوسی، موساد نیز از جمله سازمان‌های اطلاعاتی «همکار» بود. او در همان کتاب در فصل «همکاری با سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر» صفحه ۴۱۱، از همکاری‌های سه جانبه میان سرویس‌های اطلاعاتی ایران، اسرائیل و ترکیه نیز یاد می‌کند.

بررسی اسناد و گزارش‌های امنیتی هم نشان می‌دهد که موساد و ساواک بر اساس دغدغه‌های مشترک امنیتی خود، که دغدغه‌های منطقه‌ای در قبال رقبا و دشمنان مشترک منطقه‌ای بخش پررنگ آن بود، همکاری‌های گسترده‌ای داشتند و گستره این روابط را به کشورهای دوست همچون ترکیه نیز می‌کشاندند و برای تبادل نظر امنیتی کنفرانس‌هایی برگزار می‌شد.  

همکاری موساد با ساواک صرفا در همکاری با اداره هشتم ساواک یعنی اداره ضدجاسوسی خلاصه نمی‌شد؛ بلکه پرویز ثابتی، مدیر اداره سوم، اداره امنیت داخلی ساواک، سال ۱۳۹۰ در گفت‌وگویی با صدای آمریکا تایید می‌کند که ساواک با موساد «تماس و ارتباط حرفه‌ای» داشت و بین این دو سرویس امنیتی، «تبادل و همکاری» صورت می‌گرفت و بر اساس چنین دامنه‌ای از روابط، او در حوزه کاری به اسرائیل سفر نیز می‌کرد.  

اما همه این واقعیات موجب نشد هیئت حاکمه در ایران حساسیت سیاسی موجود در جامعه ایران و منطقه خاورمیانه به اسرائیل را در نظر نگیرد و روابط ایران و اسرائیل را در حوزه سیاسی و به صورت رسمی، به بالاترین سطوح برساند و اگرچه سفرهایی همچون سفر ارتشبد حسن طوفانیان‌ــ در مقام قائم مقام وزارت جنگ‌ــ به اسرائیل انجام شد، مقام‌های ارشد سیاسی ایرانی در سطح پادشاه، نخست‌وزیر، یا وزیر خارجه به واسطه همان ملاحظات داخلی‌منطقه‌ای، هیچ‌گاه به اسرائیل سفر نکردند. 

پس از بهمن ۱۳۵۷ نیز داستان کاملا برگشت. جمهوری اسلامی در دوره زعامت مهدی بازرگان بر دولت و بر اساس رویکردهای یهودی‌ستیزانه‌‌ای که خمینی از سال‌ها پیش منادی آن بود و در میان اسلام‌گرایان و کمونیست‌های ایرانی هم رویکرد پرطرفداری بود، تمام روابط دیپلماتیک با اسرائیل را بلافاصله قطع کرد و هر گونه شناسایی دولت اسرائیل در مقام یک کشور را پس گرفت.

بر این اساس چنین پیشینه تاریخی، بدون تردید سفر شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل را می‌توان یک سفر «تاریخی» دانست. شاهزاده رضا پهلوی پست رسمی ندارد اما در جایگاه یک چهره ارشد سیاسی که رهبر یک انقلاب ملی علیه جمهوری اسلامی نیز محسوب می‌شود، با نخست‌وزیر و رئیس‌جمهوری اسرائیل دیدار کرده و فردی در حد یک وزیرــ وزیر اطلاعات اسرائیل‌ــ میزبان و همراه او در طول این سفر است. 

تصمیم «شجاعانه»   

به زعم نگارنده، این سفر از جهتی دیگر نیز تاریخی است؛ چه آنکه مبتنی بر یک جسارت سیاسی قابل‌ستایش است. نکته‌ای که بیانیه دولت اسرائیل نیز به آن اشاره کرد و برای این سفر پراهمیت، هوشمندانه‌ از صفت «شجاعانه» استفاده کرد.       

واقعیت این است که بخش بزرگی از اپوزیسیون سنتی جمهوری اسلامی‌ــ برخاسته از رویکردهای چپ‌گرا و اسلام‌گراــ به اندازه مقام‌های جمهوری اسلامی و شاید بیشتر، رویکردهای غلیظ و عمیق یهودی‌ستیزانه و اسرائیل‌ستیزانه دارند. واکنش منفی آن‌‌ها به سفر شاهزاده رضا پهلوی طی روزهای اخیر شاهدی بر این مسئله است. استفاده از صفت «شجاعانه» در بیانیه دولت اسرائیل برای توصیف سفر شاهزاده به اسرائیل به احتمال بسیار زیاد به اشراف اسرائیل به همین اسرائیل‌ستیزی موجود در بخش قابل‌توجهی از اپوزیسیون سنتی جمهوری اسلامی بازمی‌گردد. 

فراموش نکنیم که اسرائیلی‌ها به دلیل نفوذ امنیتی گسترده خود در جمهوری اسلامی، از معادلات سیاسی ایران نیز شناخت بسیار دقیقی دارند؛ شناختی که بدون تردید، دایره‌ آن به حوزه اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز کشیده می‌شود.  

یادآوری یک بیانیه مربوط به اردیبهشت ۱۳۹۷ می‌تواند نوع نگاه بخش قابل‌توجهی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی به مسئله اسرائیل را نشان دهد. مسئله‌ای که نگارنده پیش از این در مقاله «شبح نظم نوین بر شهر» به آن اشاره کرده و آن را نشانگر پیوند گفتمانی ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه در قبال مسئله اسرائیل دانسته بود.

در بخشی از آن مقاله آمده است: «اگر کیانوری مرده است، مرده‌ریگ او هنوز در فضای سیاسی ایران نفس می‌کشد. شاهد مثال آن را می‌توان از بیانیه‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۷ بیرون کشید. ۳۰۰ تن از چهره‌هایی که خود را «مخالف» وضعیت کنونی در ایران می‌خوانند، برای مسئله انتقال سفارت ایالات متحده آمریکا در اسرائیل، از تل‌آویو به اورشلیم‌ــ که هیچ تاثیری در سرنوشت ایرانیان نداشت و نداردــ بیانیه‌ای به زبان فارسی نوشتند و در آن، ضمن اعتراض به انتقال سفارت، از کشته‌ شدن چند فلسطینی به دست دولت اسرائیل نیز شکایت کردند؛ ولی همین افراد چند ماه پیش از آن و برای جانباختگان دی ۱۳۹۶ بیانیه‌ اعتراضی که هیچ، حتی یک پیام تسلیت کوتاه نیز ننوشتند.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما شاهزاده رضا پهلوی اساسا برآمده از خاستگاه سیاسی ایران‌گرایانه‌ای است که واقع‌گرایی سیاسی در حوزه سیاست خارجی را اصل بنیادین تصمیم‌گیری‌ها می‌داند. به‌ویژه دو دهه پایانی دوران پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی، دو دهه درخشان در سیاست خارجی ایران بودند که ناشی از رویکرد واقع‌گرایانه‌ محمدرضاشاه پهلوی در تحلیل جهان و سنجش توان ایران بود. شاهزاده رضا پهلوی نیز از آن مکتب سیاسی می‌آید.

در اینجا ملت ایران نیز نقشی قابل‌توجه بازی کرد. چه آنکه عملیاتی کردن اصول هر مکتب سیاسی به شرایطی مناسب هم نیاز دارد. این شرایط مناسب را ملت ایران به شاهزاده هدیه کرد و شاهزاده نیز به واسطه‌ نگاه مردم‌گرایانه و همچنین با به‌کارگیری جسارت و شجاعت سیاسی خود از آن استفاده کرد. 

ملت ایران طی بیش از ۱۰ سال گذشته نشان داده است که بر خلاف اپوزیسیون سنتی جمهوری اسلامی، نه تنها اسرائیل‌ستیز نیست بلکه بارها و بارها در خیزش‌های انقلابی، شعارهایی سر داده که سرراست، سیاست‌‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی به‌ویژه در حوزه اسرائیل را نشانه رفته است. این را می‌توان به صورتی پررنگ از سال ۱۳۸۸ مشاهده کرد و در خیزش‌های سال ۱۳۹۶ به بعد، آن را یکی از رویکردهای غالب در شعارها دانست. 

البته برخی از تحلیلگران بر آن‌اند که جنس رخداد سال ۱۳۸۸ با جنس خیزش‌های انقلابی که از دی ۱۳۹۶ به بعد شاهد آن‌ایم، یکی نیست. نگارنده با این تحلیل مشکل بنیادینی ندارد اما بر آن است که اگر رخداد ۱۳۸۸ را در جنبش سبز خلاصه نکنیم و در واقع «خیزش ۸۸» را از «جنبش سبز» تفکیک کنیم، می‌توانیم رویکردهای محافظه‌کارانه جنبش سبز را پس بزنیم و خیزش ۸۸ را شفاف‌تر ببینیم.

صراحت قابل‌اعتنای خیزش ۸۸ که در حوزه سیاست داخلی در شعارهایی چون «مرگ بر اصل ولایت فقیه» نمود داشت، در حوزه سیاست خارجی نیز نمودی تمام‌عیار داشت و از جمله شعار ماندگار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را به فضای سیاسی کشور هدیه داد و این شعار تاکنون از جمله شعارهای محوری در خیزش‌های انقلابی علیه جمهوری اسلامی بوده است؛ شعاری که آشکارا و به صورت توامان رویکرد اسرائیل‌ستیزانه جمهوری اسلامی و همچنین «آرمان فلسطین» را رد می‌کرد و به آن در قبال لزوم سعادت ایران و خوشبختی ایرانیان، «نه» می‌گفت.

این شعار آن اندازه اهمیت داشت که هم هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی، یعنی علی خامنه‌ای، چندین بار به آن طعنه زد و هم وب‌سایت کلمه‌، وب‌سایت رسمی متعلق به میرحسین موسوی، از آن برائت جست. محسن کدیور، از نزدیکان رهبران جنبش سبز، نیز به‌دروغ مدعی شده بود که مردم «هم غزه هم لبنان، جانم فدای ایران» گفته بودند!

به هرحال، دادوستد سیاسی بین شاهزاده رضا پهلوی و ملت ایران اکنون فضایی را رقم زده است که در آن می‌توان از بازسازی حیثیت ملی ایرانیان سخن گفت. حیثیتی که طی این چهار دهه با اسرائیل‌ستیزی جمهوری اسلامی که مبتنی بر یهودی‌ستیزی این رژیم است، عمیقا به چالش کشیده شده بود.

جمهوری اسلامی به دلیل سلطه خود بر ایران، ایران را به جهان کشوری شناسانده که در پی نابودی اسرائیل است. با توجه به حساسیت عمیق و وجدان زخمی غرب در قبال یهودی‌ستیزی، این مسئله در نگاه غربی‌ها بسیار برجسته است و نکته‌ای منفی برای کشور ایران رقم می‌زند.

واقعیت این است که زحمت زیادی می‌طلبد که برای اذهان شهروندان غربی که معمولا پیچیدگی‌های سیاسی ایران را به‌خوبی نمی‌شناسند، تفکیک میان ایران و جمهوری اسلامی توضیح داده شود اما شهرت غیرقابل‌مقایسه شاهزاده رضا پهلوی و محبوبیت گسترده‌ای که او در میان ایرانیان دارد، می‌تواند در این میان به کمک بیاید تا او دست‌کم در سفر به اسرائیل و به واسطه بازتاب گسترده‌ای که این سفر پیدا می‌کند، چهره دیگری از ایران و ایرانی را به جهان نشان دهد.

این نکته‌ای بود که از قضا شاهزاده رضا پهلوی در بدو ورود به اسرائیل در فرودگاه مطرح کرد و به خبرنگاران گفت که او آمده است که اعلام کند رژیم جمهوری اسلامی نماینده ملت ایران نیست.    

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه