زخم سر بازِ تبعیدیان ایرانی

محسن نامجو با هوادارانش برای سوگ مادرش اشک ریخت

چشمهایم سیاهی رفت. درست مثل فیلم ها. قبل از آن وقتی در فیلمی می دیدم گیرنده یک خبر بد غش می کند، فکر می کردم بزرگ نمایی می کند تا وقتی که خودم خبر فوت پدربزرگ عزیزم را گرفتم. چه خوب که نشسته بودم. چه خوب که پیغام رسان گفت: بشین!

فوت عزیزی وقتی که در ایران نیستی و بدتر از آن، نمی توانی به ایران بروی دردی است بس عظیم. هرچند رفتن به مراسم ختم آن عزیز به چه درد کسی می خورد؟ می بایست می شد که به آنها سر زد وگرنه شرکت در مراسم ختم، تنها مرهم ماندگان است و نه رفتگان. ولی این حق، از بسیاری از تبعیدیان ایرانی سلب شده است. مهاجران تبعیدی که از سیاست گرفته تا هنر را شامل می شوند.   

مهاجرت اجباری ایرانیان پس از پیروزی انقلاب و بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی ایران به امری رایج تبدیل شد که تا تقریبا یک دهه پیش عمدتا به دلیل مسائل سیاسی بود. به گفته دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور تا سال ۲۰۱۴، هفت درصد از جمعیت کل ایران را ایرانیان خارج از کشور تشکیل می دادند. تخمین زده می شود این رقم هم اکنون به ده درصد رسیده باشد.

محسن نامجو، خواننده پرآوازه تبعیدی ایرانی در آمریکا، در کنسرت روز شنبه ۲۷ آوریل در سالن نورس شهر سان فرانسیسکو تاولی چرکین را پاره کرد تا داغ بی شماری از ایرانیان تازه شود. چند ساعت پیش از آغاز مراسم کنسرت، خبر فوت مادر نامجو که سرچشمه بعضی از آهنگهای اوست، به وی می رسد.

نامجو در نیمه اول کنسرت، اجرای چندان جالبی ارائه نمی کند و بعد از تنفس اعلام می کند که به اصرار اعضای تیمش تصمیم گرفته تا این خبر را با حاضرین در سالن به اشتراک بگذارد. در همین نیمه است که نامجو در برابر همگان می شکند و تماشاچیانش در مقاطعی برایش مرثیه خوانی می کنند. نامجو با بغض، آهنگ طلوع سیاوش قمیشی را می خواند؛ آهنگ ترنج خود را ایستاده اجرا می کند و از اعماق درون فریاد می زند؛ سکوت می کند تا مردم برایش «دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده» را بخوانند؛ بارها و بارها و بارها.

 

 

 

محسن نامجو متولد ۱۴ اسفند ۵۴ در تربت جام، خواننده، ترانه سرا و نوازنده سه تار، دوتار و گیتار است. او دانشجوی انصرافی رشته موسیقی دانشگاه تهران است، موسیقی را از ۱۲ سالگی آغاز کرد و زیر نظر اساتید موسیقی همچون شاکری؟، نصرالله ناصح پور و عظیم شکرخواه آموزش دید.

او که سبک های مختلف موسیقی را در آثارش تلفیق می کند، اولین آلبوم رسمی اش را به نام «ترنج» در سال ۸۶ منتشر کرد ولی چند ماه بعد مجبور به ترک ایران شد. او به دلیل خواندن آیه هایی از سوره شمس به پنج سال حبس تعزیری به خاطر توهین به مقدسات، اجرای تمسخرآمیز آیات قرآن و بی حرمتی به کتاب مقدس مسلمانان محکوم شد.

وی ساکن نیویورک است.

تاول پاره شده زخم خوردگان موجی از خشم و عصبانیت را با خود به همراه داشت. از تبعیدی های خارج از ایران گرفته تا آنها که ماندن را به رفتن ترجیح دادند، همه یکصدا شدند تا از نقض یکی از حقوق اولیه انسانی گله کنند.

 

 

 

 

 

 

فرناز فصیحی، خبرنگار وال استریت جورنال هم سال ۲۰۱۵ در مقاله ای از اینکه نمی تواند گلی بر مزار پدرش بگذارد، نوشت: «اینکه نتوانم یک بار دیگر با مادربزرگ مسنم چایی بخورم و یا بر سر مزار پدرم دسته گلی بگذارم، قلبم می شکند و تنها چیزی که آرامم می کند این است که حتی مادربزرگم با اینکه خیلی می خواهد من را دوباره ببیند، از من نمی خواهد دست از کارم بکشم».

پیشتر، نیز، نامجو در حین اجرای آهنگ «ایرانه خانوم زیبا» در کنسرتی در استانبول به گریه درآمد و مجبور به توقف در اجرایش شد.

گفتنی است سال گذشته، علیرضا رضایی، طنز نویس ایرانی در فرانسه درگذشت و هشتگ آخرین توئیت او «فقط_منو_ببرید_ایران» از دیگر مواردی بود که به یک توفان توئیتری در مورد تبعید و مهاجرت بدل شد.