معروفی روزنامه‌نگار و ناشر

در سال ۷۰ در ملاقات معروفی با علی لاریجانی (وزیر وقت ارشاد) به او پیشنهاد دادند ۳۰ میلیون تومان بگیرد و نام نشریه «گردون» را تغییر دهد، اما او نپذیرفت

اگر نظری هرچند کوتاه به فرهنگ و ادب تاریخ معاصر ایران بیندازیم، می‌توانیم ببینیم که برخی از شاخص‌ترین شاعران و ادیبان و داستان‌نویسان کارشان را ابتدا با روزنامه‌نگاری آغاز کردند، یا روزنامه‌نگاری و نوشتن برای رسانه، بخشی مهم و اثرگذار از زندگی فرهنگی-هنری‌‌ آن‌ها را شکل داده است. اما تمامی آن‌ها تقریبا یا هم‌زمان با روزنامه‌نگاری به کار نوشتن و هنری دیگر پرداختند، یا این کار را به کناری نهادند و تمامی وقت خود را صرف هنرشان کردند.

در میان نام‌های بزرگان عرصه ادبیات، می‌توان از شاملو و ایرج افشار، ناتل خانلری، سعیدی سیرجانی، به‌آذین، نجفی، دریابندری، روح‌الله خالقی، محمدرضا لطفی تا گلشیری و .. یاد کرد، تا بزرگان این عرصه در جوامع دیگر، چون مارکز،همینگوی، بارگاس یوسا، و... . برخی از این افراد در حیطه روزنامه‌نگاری نهادساز و موسس بوده‌اند، به این معنا که تنها در جایگاه روزنامه‌نگار یا مقاله‌نویس فعالیت‌ نکرده‌اند، بلکه رسانه‌ای ایجاد کرده‌اند که در دوره خود اثرگذار بوده و زیست‌بومی فرهنگی در آن حیطه وموضوع پدید آورده است.

عباس معروفی که مرگ زودهنگامش اهل فرهنگ و ادب و هنر را داغدار کرد، از جمله این چهره‌ها بود که تجربه‌های روزنامه‌نگاری و رسانه‌آفرینی‌اش در دوران پرتب و تاب سال‌های اولیه دهه هفتاد، فصلی جدانشدنی از تاریخ روزنامه‌نگاری ادبی در ایران به شمار می‌رود، همچنان که دلبستگی او به کار کتاب و نشر و کتابفروشی را هم باید فصلی جدانشدنی از زندگی او به شمار آورد؛ به‌خصوص که در نزدیک به دو دهه پایانی عمرش، یکی از بزرگ‌ترین وشاید مهم‌ترین کتابفروشی‌های آثار زبان فارسی را در برلین بنا نهاد که حداقل در تاریخ کتابفروشی‌های فارسی‌زبان خارج از ایران، از جهاتی استثنا به شمار می‌رود.

گاهنامه آهنگ؛ نشریه موسیقایی پس از انقلاب

بسیاری را گمان بر این است که معروفی، روزنامه‌نگاری و سردبیری را با نشریه «گردون» آغاز کرد، اما تجربه‌های او نشان می‌دهد که این گونه نبود و او نخستین بار، در سال ۱۳۶۶ که به پیشنهاد عبدالحی شماسی، مسئولیت روابط عمومی و اجراهای صحنه‌ای تالار رودکی (بنیاد رودکی کنونی) را بر عهده گرفت، دل در گرو چاپ و نشر نهاد.

پیش از آن البته او امتیاز نشر «گردون» را گرفته بود؛ نامی که به گفته معروفی در گفت‌وگوی بلندش با نشریه «الفبا» (شماره ۴ سال ۱۳۹۲) به آن اشاره کرده و گفته است که به دلیل آنکه معلم رسمی بود، ‌مامور خدمت به آنجا شد. در مقاله‌ای که از او در کتاب «افق بیکران» (یادنگار حشمت سنجری) منتشر شد، معروفی به ماجرای انتشار بروشوری برای یکی از اجراهای ارکستر سمفونیک اشاره می‌کند و می‌نویسد: «تمرین‌ها ادامه داشت. صدای موسیقی در فضا می‌پیچید و ما برای اجرا آماده می‌شدیم. بلیت، پوستر، بروشور، صحنه، نور، صدا، دویدن‌های بی‌پایان، کار شبانه‌روزی در حروفچینی، لیتوگرافی، چاپخانه، همه این چیزها در حضور خانم مرسده (همسر سنجری) می‌گذشت که همیشه همراهش بود.» (ص-۶۶) نکته جالب توجه اینکه در یکی از همان اجراها او در بروشور و در بخش انگلیسی به جای نام سنجری، نوشته بود سنگری (Sangari) و همین اشتباه کوچک سبب شد تا حشمت سنجری عصبانی شود و به صحنه نرود، و پس از کلی کش و قوس، آنگونه که معروفی نوشته است، در نهایت رضایت می‌دهد به صحنه برود تا ماجرا ختم به خیر شود.

در همان سمت بود که معروفی به صرافت انتشار نشریه‌ای می‌افتد برای تالار وحدت آن زمان که نامش را «آهنگ» گذاشت؛ نشریه‌ای که به تعبیری می‌توان آن را نخستین نشریه موسیقی در هیاتی جدی و آراسته در سال‌های بعد از انقلاب به شمار آورد. این نشریه در قطع وزیری و با مقالاتی از نویسندگان و بزرگان موسیقی در دو شماره منتشر شد و استمرار چندانی نیافت، اما تجربه‌ای و دستمایه‌ای شد برای معروفی که وقتی در دوره مدیریت علی مرادخانی، به گفته خودش بی‌هیچ‌ دلیلی عذرش را خواستند و اخراجش کردند، به سراغ انتشار نشریه‌ای مستقل برود؛ نشریه‌ای به نام «گردون» که درست بعد از اخراجش از تالار وحدت، در سال ۶۹ آن را منتشر کرد. این نشریه بعد از ۲۰ شماره توقیف موقت شد و دو دهه بعد، داستان آن به جنجالی در رسانه‌ها در نقد معروفی منجر شد.

سمفونی مردگان در دستان دادستان

چند سال قبل (۱۳۹۷)، بحث چگونگی تبرئه معروفی و نشریه گردون در دادگاه مطبوعات، مطرح شد. گردون  که به گفته معروفی در آن ایام تا ۲۲ هزار نسخه در هر شماره فروش داشت، روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰، با حکمی که بازجوی معروفی به دست او داد، توقیف موقت شد.

چند ماه بعد، قاضی آقایی در دادگاه برای او حکم اعدام صادر کرد.اما پی‌گیری او، وکیلش، زنده‌یاد حمید مصدق (حقوقدان و شاعر نامی) و محسن سازگارا (مدیرکل وقت تعاونی مطبوعات)، سبب شد تا او به ملاقات هفتگی‌ای که دادستان با مردم داشت، برود. ملاقات با ابراهیم رئيسی کل ماجرا را تغییر داد.

او داستان این تبرئه را در همان گفت‌وگوی بلند با شماره چهارم «الفبا» (سال ۱۳۹۲) بیان کرد. پنج سال بعد و هم‌زمان با انتصاب رئیسی به ریاست قوه قضاییه، بخشی از این گفت‌وگو جنجال‌برانگیز شد. روزنامه شرق با گزینش بخشی کوتاه از آن گفت‌وگوی بلند، آورد که عباس معروفی در دیداری که سال ۱۳۷۰ با ابراهیم رئیسی به عنوان دادستان وقت داشت، توصیفی از آن دیدار کرده است که نشان می‌داد، نه تنها رئیسی سبب شد که او از حکم اعدام رهایی یابد، بلکه در دیالوگ خود با رئيسی، او همان ابتدا از رمانش پرسید و گفت که رمان را در منزل فاضل میبدی (از روحانیون اصلاح‌طلب) دیده و بخشی از آن را هم خوانده و علاقه‌مند شده است که همه رمان را بخواند.

معروفی یک جلد از رمان را که در کیفش داشت، به او می‌دهد و رئیسی نیز به‌رغم تمایل معروفی به هدیه‌دادن، پول کتاب را به معروفی می‌پردازد و سپس از او می‌خواهد که تمامی ۲۰ شماره گردون را برایش بفرستد. وقتی معروفی می‌گوید «فردا خواهد فرستاد»، رئیسی تلفن خود را به سمتش می‌گیرد و می‌گوید: «الان بگو بیاورند»، و پس از بررسی، یک هفته بعد از سوی دادستانی، دادگاه قبلی حکم «عدم صلاحیت» می‌گیرد و پرونده به دادگاه مطبوعات ارسال می‌شود.

چنانکه خود معروفی گفته است، «در این دوره که خاتمی هم در آخرین روزهای وزارت ارشاد، هیئت‌ منصفه را تشکیل داده بود، باعث شد که گردون در دادگاه تبرئه شود. در تاریخ ۱۶۷ ساله‌ مطبوعات ایران، من نخستین مدیر مجله‌ای بودم که با حضور هیئت‌منصفه محاکمه شدم، و تبرئه شدم.» 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پس از آن دادگاه، کیهان در تیتر اولش نوشت: «تشکیل هیئت‌منصفه برای نجات یک مجله‌ ضد انقلاب». نکته جالب توجه اینکه اعضای هیات‌منصفه دادگاه او عبارت بودند از افتخار جهرمی، احمد پورنجاتی، صدر واثقی، جلال رفیع، محمدجواد صاحبی، عطاالله مهاجرانی، و حجت‌الإسلام‌ها محقق داماد و فاضل میبدی، که به اتفاق آرا او را تبرئه کردند و در حکم دادگاه نوشتند: «با توجه به این که طرح روی جلد در شماره ۱۶-۱۵ از دیدگاه‌های مختلف مورد تفسیرهای گوناگون واقع شده، از دید مثبت نیز قابل ارزیابی است، بنابراین هیئت‌منصفه متهم را در این خصوص  بزهکار نمی‌داند.»

بر اساس نظر هیئت‌منصفه، شعبه ۱۳۵ کیفری یک استان تهران، عباس معروفی را به استناد ماده ۳۴ قانون مطبوعات مصوب سال ۶۴، از اتهامات انتسابی تبرئه کرد.

دعوت لاریجانی و پیشنهاد ۳۰ میلیون تومانی

پس از گرفتن حکم تبرئه، معروفی قصد می‌کند که نشریه را دگربار منتشر کند، ‌اما مدیرکل مطبوعات داخلی از او می‌خواهد برای آنکه به تعبیر او، عناصر حزب‌اللهی حساس نشوند، نام نشریه را تغییر دهد. او مخالفت می‌کند و مدیرکل مطبوعات به او پیشنهاد ۲۰ میلیون کمک می‌دهد برای نشریه جدید به شرط تغییر نام. اما معروفی نمی‌پذیرد تا کار به دعوت وزیر از او و ملاقات با علی لاریجانی می‌انجامد که به تازگی سمت وزارت ارشاد را پذیرفته بود.

او به اتفاق محسن سازگارا، به دیدار وزیر می‌رود. لاریجانی با تشریح حساسیت‌های عناصر حزب‌اللهی، می‌گوید: «از دست ما کاری ساخته نیست. ما فکر کردیم ۳۰ میلیون برای شما در نظر بگیریم که اسم مجله را عوض کنین، بابت آرم و مسائل دیگر. یک امتیاز تازه به شما می‌دیم، شما خودتون گردون رو تعطیل کنین»، اما معروفی نمی‌پذیرد و از فروردین ۱۳۷۲ دوره دوم نشریه گردون را منتشر می‌کند که تا اسفند ۱۳۷۴ به چاپ می‌رسد، اما شکایت مجدد از او سبب می‌شود تا گردون توقیف دائمی شود. وکالت معروفی را در دادگاه، شیرین عبادی عهده‌دار بود.

در حکم دادگاه که در کتاب پرونده‌های مطبوعاتی سال ۷۰ تا ۷۹ (تالیف عذرا فراهانی) منتشر شده، آمده است: «با عنایت به نظر هیئت‌منصفه.... و نظر به بی‌پروایی نشریه گردون در اهانت به ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی، هیئت‌منصفه وی را مجرم دانسته و مستحق تخفیف در مجازات نمی‌داند... متهم موصوف را از جهت اهانت به تحمل ۲۰ ضربه تازیانه و از لحاظ نشر اکاذیب به شش ماه حبس تعزیری و از باب تتمیم حکم صادره... به لغو پروانه نشریه گردون و ممنوعیت از انجام فعالیت مطبوعاتی به مدت دو سال صادر و اعلام می‌دارد.»

مهاجرت به آلمان و انتشار گردون در تبعید

چندی بعد، معروفی به آلمان مهاجرت می‌کند و مدت یک سال و در زمانی که سیروس علی‌نژاد در آلمان بود، ۱۰ شماره نشریه «گردون در تبعید» را منتشر می‌کند و پس از آن، اگرچه گردون از انتشار بازمی‌ایستد، معروفی با انتشار مقالاتش در نشریات آلمانی به زبان آلمانی، فعالیت‌های مطبوعاتی‌اش را دنبال می‌کند.

در گفت‌و‌گویی که روزنامه «سازندگی» پس از مرگ معروفی منتشر کرد، او اشاره می‌کند: «با گسترش فضای مجازی، صفحه‌ای دارم که پنج وبلاگ است و یک سایت به نام‌های «جمهوری قلم»، «جمهوری ادبیات»، «گردون ادبی« (مربوط به داستان‌های بچه‌هایی که با من کار می‌کنند)، و «حضور خلوت انس» (روزنوشته‌هایم)؛ درواقع همان «گردون» است، البته با خوانندگان بیشتر. چیزی حدود ماهیانه ۱۲ الی ۱۳ هزار نفر.»

در همان گفت‌وگو است که او اشاره می‌کند که در آن سال‌ها (۱۷ سال قبل) «چیزی حدود ۱۱۸ مقاله در این چندساله نوشته‌ام که تعداد زیادی از آن‌ها در نشریات مهمی همچون اشپیگل یا دیت‌سایت یا زوددویچه تسایتونگ به چاپ رسیده‌اند و هنوز به فارسی درنیامده یا به چاپ نرسیده‌اند»، که از فعالیت او در روزنامه‌های مهم آلمانی خبر می‌دهد.

معروفی ناشر

زمانی که معروفی در ایران بود، در فکر این بود که در کنار انتشار ماهنامه ادبی گردون، انتشاراتی‌ای را نیز با همین نام پی‌افکند، اما به‌رغم آنکه مجوز‌ آن را پیش از مجوز گردون دریافت کرده بود، به شکل جدی درگیر کار نشر نشد. ولی وقتی به آلمان کوچید، پس از چند سال کارهای متفرقه کمرشکن، به سراغ ایجاد یک کتابفروشی و نشری رفت که سال‌ها قبل، داستان‌نویس شهیر ایرانی در آرزوی ایجاد آن بود: کتاب‌فروشی هدایت در خیابان کانت برلین؛ جایی که صادق هدایت قبل از رفتن به فرانسه و خودکشی، به این شهر آمده بود و آرزو داشت یک کتابفروشی در این منطقه بناگذارد.

او این شهر را مستعد داشتن یک کتابفروشی ایرانی یافته بود و به‌ دوستی‌ نامه‌ نوشته‌ و‌ از‌ او‌ کمک‌ خواسته بود،‌ اما‌ این‌ خواسته‌‌اش‌ عملی‌ نشد،‌ و‌ او به‌ پاریس‌ رفت‌ و‌ سرانجام‌ در‌ آنجا‌ به‌ زندگی‌اش‌ پایان‌ داد.‌

هفتاد‌ سال‌ بعد‌، در‌ سال‌ ۲۰۰۳، عباس معروفی این آرزو را عملی کرد. در فیلمی که از او و کتابفروشی‌اش در «من و تو» نمایش داده‌ شده‌ است، بزرگی و جادار بودن کتابفروشی به چشم می‌آید. در وب‌سایتی که طراحی آن به تازگی تغییر یافته و با فضای فروش آنلاین سازگارتر شده‌ است، نیز دسته‌بندی‌ کتاب‌هایی که نشر گردون منتشر کرده‌ است،  که شاید تعداد آن‌ها به ۵۰ عنوان هم نرسد، به چشم می‌آید. ب

رخی از آثار معروفی که به دلیل مشکلات ممیزی در ایران فرصت انتشار نیافتند، در این فهرست قرار دارند؛ مانند کتاب نمایشنامه «و خدا گاو را آفرید» که نه تنها به آن اجازه انتشار ندادند، بلکه جلو اجرای نمایش آن را هم گرفتند که قرار بود با کارگردانی حسین عاطفی و پس از سه ماه تمرین، در تاتر شهر روی صحنه برود. اما به نظر می‌رسد که هنوز آثاری که از معروفی در ایران و از سوی ناشر اختصاصی آثارش، نشر ققنوس، منتشر می‌شود، اگرچه در عنوان کمتر، در تیراژ بیشتر از آثاری باشد که در نشر گردون و زیر نظر عباس معروفی و دخترش در آلمان چاپ می‌شدند.

طبیعی است که در این میان گل سرسبد آثار او رمان «سمفونی مردگان» است که به‌رغم آنکه در دوره‌هایی جلوی انتشارش را گرفته بودند، تاکنون ۵۶ بار در قطع رقعی و ۵۵ بار در قطع جیبی منتشر شده است و بی‌تردید در زمره پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی باید به شمارش آورد. «سال بلوا» با ۳۳ بار تجدید چاپ (رقعی) و ۳۲ بار تجدید چاپ (جیبی) و «دریاروندگان آبی‌تر» با ۱۲ چاپ، در رده‌های بعدی قرار دارند.

عباس معروفی تا روزهای آخر حیاتش در اشتیاق بازگشت به ایران و به جریان انداختن نشریه گردون و نشر و  جوایز مرتبط با آن بود. خود در آخرین سطرهای همان گفت‌وگو اشاره می‌کند: «در آرزوی ایران آب می‌شوم و نمی‌دانم اگر به ایران بیایم چه خواهیم کرد. آیا در همان ماه اول گردون ادبی را به کیوسک مطبوعاتی‌ها خواهم فرستاد؟ آیا با گوشه‌ای پناه خواهم برد تا بقیه‌اش هم تمام شود؟ و آیا سرنوشت دیگری در انتظارم است؟»

بیشتر از فرهنگ و هنر