نگاهی به انقلاب اخیر لبنان

تداوم تظاهرات و همبستگی می تواند این جنبش را به پیروزی برساند

Anwar AMRO / AFPبیروت 

پس از تصویب قطعنامه 1559، شورای امنیت سازمان ملل متحد در سپتامبر 2004 و در پی تحولات سیاسی تأثیر گذار سال 2005، پیش بینی می شد که لبنان شاهد یک انقلاب مردمی باشد، سپس تحولاتی که منجر به قتل رفیق حریری، نخست وزیر لبنان شد، احتمال وقوع انقلاب را افزایش داد. اما انقلاب کنونی لبنان که سراسر این کشور را فراگرفته و نظام حاکم را به چالش کشیده است، قابل پیشبینی نبود و هیچ کس نمی توانست این جنبش مردمی را با این ابعاد گسترده و فراگیر پیشبینی کند. شاید پس از وقایع سال 2008، به ویژه هنگامی که سازمان حزب الله استان جبل لبنان را مورد حمله قرار داد، بسیاری از ناظران می توانستند وقوع انقلاب را در لبنان پیشبینی کنند.

پس از توافقنامه دوحه، سیاستمداران لبنانی که انقلاب "سدر" را رهبری می کردند، در مقابل برخی امتیازات مالی و سیاسی، با سازمان حزب الله طرفدار ایران به توافق رسیدند، این سازگاری که فشار را بر ملت لبنان افزایش داد، مانع وقوع انقلاب و اعتراض مردمی شد و جامعه لبنان را در یک حالت ایستا قرار داد، به ویژه پس از این که ژنرال میشل عون به عنوان رئیس لبنان انتخاب شد. مردم لبنان سپس با دشواری های فراوانی رو به رو شدند، زیرا سیاستمداران حاکم، کنترل اوضاع را به گونه ای در دست داشتند که امکان هیچ حرکت و اعتراضی وجود نداشت و اختلافات فرقه ای، ملت را دچار پراکندگی کرده بود.

در این جا پرسشی مطرح می شود که در حال حاضر، چه عواملی باعث وقوع تظاهرات گسترده در لبنان شده است؟

به صراحت می توان گفت که اعتراضات مردمی سال 2011، و یا آن چه به نام "بهار عربی" یاد می شود عامل اصلی قیام مردمی لبنان است. در گذشته، من بهار عربی را حد اقل به دو انقلاب پیوند داده بودم، یکی انقلاب "سدر" در لبنان که در سال 2005، به عنوان الگویی برای رهایی از ظلم و ستم سیاستمداران به شمار می رفت و دوم انقلاب سبز ملت ایران که در سال 2009، علیه نظام سیاسی ایران به وقوع پیوست. با آن که دو انقلاب یاد شده بسیار کوتاه و زود گذر بود اما همین دو انقلاب، الهام بخش قیام های مردمی بود که چندی بعد کشور های تونس، مصر، لیبی، سوریه و یمن را فرا گرفت. اما نیروهای رادیکال حاکم در این کشورها، اعتراضات مردمی را به شدت سرکوب کردند و سپس هر یک از این کشورها برای رهایی از پیامدهای بهار عربی، دچار پدیده ای افراط گرایی و خشونت شد.

 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

البته برای مقابله با افراط گرایی، هر کشور ناگزیر بود دست به چنان اقداماتی بزند که فراخور اوضاع همان کشور باشد. در این میان عربستان سعودی توانست با راهبرد اصلاحات فراگیر و سریع که رهبری آن را شاهزاده محمد بن سلمان به دوش داشت، بدون درگیری داخلی، کشور را به سوی استقرار و پیشرفت سوق دهد.

عامل دیگری که لبنانی ها را تشویق به تظاهرات علیه دولت کرد، تجارب نسل جوان این کشور از تحولات منطقه بود، همچنان پیشرفت فناوری ارتباطات، نیز نقش موثری در تحریک توده های مردمی داشته و منجر به گسترش تظاهرات شد.

توافقنامه دوحه را می توان انگیزه ای دیگری برای تظاهرات کنونی لبنان دانست، زیرا بر اساس این توافقنامه، رهبران سیاسی لبنان در ازای برخی امتیازات اقتصادی، از مقاومت در برابر خودسری های حزب الله دست برداشتند و با تداوم این روند، ملت لبنان بیشتر از پیش تحت فشار و سرکوبی قرار گرفت.

لازم به یاد آوری است که لبنان در سال 2005، وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به شرایط کنونی داشت اما طبقه سیاسی حاکم، با سوء استفاده از سرمایه های ملی، لبنان را در عمق بحران فرو برد. افزون برآن، اقدامات خودسرانه حزب الله و بحران فرقه گرایی از سال 2011 تا کنون ملت را مورد ظلم و ستم قرار داد. اما در این اواخر افزایش تحریم های ایالات متحده منجر به کاهش قدرت حزب الله شده و رهبران این حزب، دیگر نتوانستند اوضاع را به گونه ای پیشین کنترل کنند.

با توجه به دلایل فوق، می توان گفت که تظاهرات کنونی در لبنان، یک حرکت فراگیر ملی بوده و به هیچ حزب و گروهی وابستگی ندارد، این قیام مردمی منحصر در یک پهنه ای محدود نیست بلکه سراسر شهرهای لبنان را در بر گرفته است. البته ویژگی همه شمولی تظاهرات باعث شده است تا شبه نظامیان وابسته به حزب الله و جنبش امل، دست به حمله علیه معترضان بزنند.

اما تظاهرات مردمی لبنان، حامل پیامی است که نشان می دهد که ملت لبنان اعم از شیعه و سنی مخالف سیاست های ایران است و دیگر از افراد و گروه های وفادار به ایران هراسی ندارد.

از سوی دیگر، ارتش لبنان نیز بر خلاف اقدامات سال 2008، در این تظاهرات توانسته است بی طرفی خود را حفظ کرده و در تلاش برای حمایت از معترضان باشد.

البته در سال 2005، انقلاب "سدر" تنها یک روز به طول انجامید، اما پیامدهای این جنبش مردمی توانست در ظرف یک ماه، نیروهای ارتش سوریه را از خاک لبنان بیرون کند. اما انقلاب کنونی که از چند روز بدین سو آغاز شده است، ضمن رد طرح اصلاحات، سعد حریری، تأکید بر کناره گیری کلیه ای مسئولان بلند پایه ای کشور دارد. موضع گیری جدی معترضان، نشان می دهد که جنبش مردمی لبنان در واقع، یک انقلاب کامل و فراگیر است و ملت لبنان حاضر به پذیرش اصلاحات محدود نیست بلکه می خواهد نظام سیاسی به صورت کامل دگرگون شود.

از سوی دیگر، پوشش فراگیر تظاهرات لبنان توسط رسانه های عربی بیانگر استقبال عمومی از این تظاهرات است و پذیرایی گرم شهروندان لبنانی در فرودگاه کویت، نشان از همسویی ملت های سراسر خلیج فارس با معترضان لبنانی دارد.

ایالات متحده نیز با صدور اعلامیه ای، موضع گیری خود را در قبال اعتراضات مردمی در لبنان بیان داشته و افزوده است که واشنگتن از معترضانی که برای دفاع از آزادی و حقوق خود دست به تظاهرات زدند، حمایت می کند. البته این موضع گیری، حامل پیام روشنی برای ارتش لبنان است تا مسئولیت خود را در حمایت از شهروندان لبنانی حاضر در تظاهرات، فراموش نکند.  البته میزان حمایت و موضع گیری آمریکا بستگی به روند تظاهرات دارد، اگر این تظاهرات بتواند ملی گرایی و همبستگی خود را حفظ کند می تواند تبدیل به یک قیام ملی مانند انقلاب های اروپای شرقی پیش از سقوط اتحاد جماهیر شوری شود. تردیدی نیست که در این صورت، همه ای کشورها، از معترضان لبنانی حمایت خواهند کرد و سازمان حزب الله و همدستانش در انزوا قرار خواهند گرفت.

سرانجام، این تظاهرات ها بایستی ادامه پیدا کند و صدای مظلومیت ملت لبنان به همه ای نقاط جهان برسد تا مردم لبنان بیش از این قربانی بیدادگری های منطقه ای نشوند و آزادانه زندگی کنند.

https://www.independentarabia.com

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه