از سال ۲۰۰۵، هنگامیکه حزبالله وارد عرصه قدرت در لبنان شد، مخالفت شهروندان لبنان با این سازمان آغاز شد. اما این مخالفت بهدلیل توانایی حزبالله در ایجاد متحدان و رساندن آنها به اریکه قدرت و پراکندگی مخالفان، نتوانست در طول نزدیک به دو دهه گذشته موثر و کارساز باشد و حزبالله را از تسلط بر نهادهای دولتی باز دارد.
در سال ۲۰۰۶، حزبالله برای گسترش نفوذ خود در لبنان با میشل عون، رئیسجمهوری کنونی که در آن زمان رئیس جنبش میهنی آزاد بود، متحد شد و برای اینکه ملیگرایی و تنوع متحدان خود را نشان دهد با شخصیتهایی وارد دوستی و مراوده شد که با شعارهای مذهبی و فرقهگرایی آن هیچ پیوندی ندارند. حزبالله از آن زمان تاکنون برای دستیابی به مشروعیت پنهانی همین سیاست را دنبال میکند.
با ادامه راهبرد ایجاد تفرقه بین مخالفان، حزبالله در سال ۲۰۱۶ موفق شد متحد خود، میشل عون را به مقام ریاستجمهوری برساند. در آن زمان، سمیر جعجع، رهبر حزب نیروهای لبنان، که بهعنوان سرسختترین مخالف حزبالله به شمار میرود، خود را برای تصدی سمت ریاستجمهوری نامزد کرده بود و منتظر حمایت سعد حریری، نخستوزیر پیشین، و ولید جنبلاط، رهبر حزب سوسیالیست ترقیخواه، بود. سپس، به گفته منابع آگاه نزدیک به حزب نیروهای لبنان، او مطلع شد که سعد حریری از طریق نمایندهاش (نادر حریری) با جبران باسیل در پاریس و دور از چشم رسانهها دیدار کرده است. همین امر باعث شد ولید جنبلاط، رهبر دروزیهای لبنان، سلیمان فرنجیه را بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری معرفی کند.
منابع نزدیک به حزب نیروهای لبنان در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی تصریح کردند که سمیر جعجع در آن روز با آشتی با میشل عون، راه خیانت سعد حریری را بست، زیرا او میدانست که میشل عون صرفنظر از اینکه حزب نیروهای لبنان از او حمایت کنند یا خیر، در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی میرسد و در نتیجه، حزب نیروهای لبنان هیچ نقشی در قدرت و تصمیمگیری نخواهد داشت. به عبارت دیگر، آنچه بهعنوان «توافق معراب» شناخته میشود، پس از خیانت متحدان به سمیر جعجع، یک ضرورت اجتنابناپذیر بود.
این امر نشان میدهد که حزبالله چگونه در طول سالهای گذشته در ایجاد تفرقه و ناسازگاری میان مخالفان موفق بوده است تا خود را به موقعیت پرنفوذ کنونیاش در نهادهای دولتی برساند. بنابراین، میتوان گفت که حزبالله تنها با زور سلاح، لبنان را تحت کنترل خود در نیاورده، بلکه تشتت و پراکندگی میان مخالفان و واگرایی آنها در مقابله با این سازمان نقش چشمگیری در پیشرفت حزبالله داشته است. به همین دلیل، ناظران امور لبنان تاکید میکنند که هیچ رویارویی با حزبالله بدون وحدت و همبستگی مخالفان تحت شعار «بازگرداندن حاکمیت لبنان» نمیتواند موفقیتی به دنبال داشته باشد.
در نتیجه، در انتخابات پیش رو شمار زیادی از جناحهای مخالف حزبالله، «حاکمیت» را بهعنوان شعار انتخاباتی واحد و مشترک مطرح کردهاند، هرچند عمدهترین دغدغه شهروندان لبنان در شرایط فعلی مشکل اقتصادی و معیشتی است. مردم لبنان متوجه شدهاند که هر گونه احیای اقتصادی با یک تصمیم سیاسی همراه است و تا زمانیکه حزبالله به نفع رژیم ایران بر کشور حاکم باشد، هیچ تلاش اقتصادی کارساز نخواهد بود. تسلط حزبالله بر تصمیمات داخلی و خارجی لبنان تاثیر به سزایی در انزوای لبنان و تشدید بحرانهای آن بهویژه بحرانهای اقتصادی دارد. در سراسر لبنان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، شعار اصلی بنرهای انتخاباتی «بازگرداندن حاکمیت لبنان» است و همه احزاب و گروههای مخالف در تلاش برای به دست آوردن دوباره حاکمیت کشورند. هفت فهرست انتخاباتی از جمله حزب نیروهای لبنان، حزب فالانژ لبنان، احزاب سوسیالیست، افراد مستقل و نامزدهای جامعه مدنی، شعار حاکمیت را بلند کردهاند.
منابع نزدیک به گروههایی که به «حاکمیتگرایان» معروف شدهاند به ایندیپندنت فارسی گفتند: «اهمیت حاکمیت به معنای خلع سلاح سازمانهای خارج از کنترل دولت و جلوگیری از دخالت مستقیم کشورهای دیگر به رهبری رژیم ایران برای تحمیل امور با استفاده از زور است». منابع یادشده افزودند: «حاکمیت اساس و پیشنیاز هر اصلاح دیگری است، زیرا این روند علاوه بر پوشش فساد، سیاست خارجی و گردشگری را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.»
هرچند شعار «حاکمیت» در انتخابات سال ۲۰۱۸ نیز مطرح بود، اما این شعار در آن زمان با جدیت کنونی طرح نشد و نتوانست جناحهایی را که خواستار رسیدن به این هدف بودند متحد کند، در حالیکه لبنان این بار در شرایطی قرار گرفته است که همه گروههای مخالف حزبالله ناگزیر سعی در تحقق این آرمان دارند. از زمان آغاز «قیام مردمی اکتبر»، شهروندان لبنان اهمیت بازگردان حاکمیت به منظور حل بحرانهای پیچیده، بهویژه انزوای لبنان از محیط عربی آن، را یک ضرروت اساسی و اجتنابناپذیر میدانند. به گفته ناظران، سیاست خارجی حزبالله و تلاش آن برای تضعیف حاکمیت لبنان، درد و رنج لبنانیها را تشدید کرده و نیازمندی لبنان برای بازگرداندن حاکمیت ملی را افزایش داده است. البته رسیدن به این هدف والا تنها در صورتی میتواند محقق شود که همه ملت لبنان در وحدت و هماهنگی بهدنبال حمایت از این راهبرد باشند.
یک کارشناس اقتصادی با اشاره به اهمیت «بازگرداندن حاکمیت» در بعد داخلی، به ایندیپندنت فارسی گفت: «بهعنوان مثال، تا زمانیکه دولت بر سراسر کشور حاکمیت نداشته باشد، قادر به جمعآوری مالیات نیست. همانگونه که در حال حاضر دولت لبنان نمیتواند از مناطق تحت کنترل حزبالله مالیات دریافت کند، بنابراین، دولت در غیاب حاکمیت کامل بر قلمرو کشور، توانایی برای توسعه اقتصادی ندارد». از اینرو، حاکمیت و احیای آن کلید اصلی کلیه چالشهای سیاسی و اقتصادی پیش روی لبنان است و تردیدی نیست که تاکید شهروندان لبنان بر لزوم بازگرداندن حاکمیت ملی و حمایت از این راهبرد تحت عنوان «جبهه حاکمیت» تنها راه نجات لبنان از وضعیت ناهنجار کنونی است که لبنان را به لبه پرتگاه سقوط رسانده است.