روسیه و طرح اوکراینی کردن ایران بدون جنگ

رهبران جمهوری اسلامی ژتون‌های خود را روی پوتین قرار داده‌اند، به این امید که در روز مبادا، قدرت نظامی روسیه رژیم اسلامی در تهران را حفظ خواهد کرد

عکس‌العمل امیرعبداللهیان در برابر موعظه ارباب‌منشانه لاوروف در مسکو چیزی جز سر به تایید تکان دادن و بله قربان گفتن نبود-MAXIM SHEMETOV / POOL / AFP

اوکراین بدون جنگ؟ این پرسشی است که ولادیمیر پوتین برای «همسایگان نزدیک» روسیه مطرح کرده است. «همسایگان نزدیک» کشورهایی‌اند که پوتین آنان را در حوزه نفوذ روسیه می‌خواهد‌ــ کشورهایی که نمی‌باید با دیگر قدرت‌ها هم‌پیمان شوند یا در سطحی از قدرت نظامی قرار گیرند که تهدیدی برای روسیه به شمار آیند.

پوتین و نزدیکانش امیدوارند که جنگ اوکراین‌ــ البته به قول آنان، «عملیات ویژه»‌ــ به «همسایگان نزدیک» بفهماند که عبور از خطوط قرمز مسکو می‌تواند آنان را به سرنوشت اوکراین دچار کند.

این مطلب در دیدار اخیر سرگئی لاوروف، وزیر خارجه پوتین، و حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در مسکو به‌خوبی روشن شد. در این دیدار، لاوروف از «موضع‌گیری واقع‌بینانه» جمهوری اسلامی در حمایت از روسیه در جنگ اوکراین سپاسگزاری کرد و در همان حال، یادآور شد که «دنیا اکنون می‌داند که خواسته‌های روسیه چیست».

لاوروف این خواسته‌ها را تکرار نکرد زیرا نیازی به تکرار نبود. پوتین و نزدیکانش بارها گفته‌اند که خواستار اوکراینی خلع‌سلاح‌شده و بی‌طرف‌اند که هرگز نتواند به اتحادیه‌های نظامی و سیاسی بالقوه ضد‌روسیه بپیوندد. به عبارت دیگر، پوتین خواستار چیزی بیش از فنلاندیزه شدن اوکراین است. فنلاند، سوئد، اتریش و ایرلند (کشورهای عضو اتحادیه اروپا) عضویت ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) را نپذیرفته‌اند  اما هر یک در سطح ویژه خویش، نیروهای دفاعی خود را در سطوحی بالا حفظ کرده‌اند. بدین‌سان، آنچه پوتین از اوکراین می‌خواهد چیزی بیش از «عدم تعهد» است‌ــ او اوکراینی می‌خواهد که قادر به دفاع از خود نیست. همچنین، پوتین عضویت فنلاند، سوئد، اتریش و ایرلند در اتحادیه اروپا را می‌پذیرد اما اوکراین را از انتخاب چنین مسیری منع می‌کند.

آیا ایران یکی از «همسایگان نزدیک» است که پوتین می‌خواهد الگوی اوکراینی مورد نظر خود را، بدون جنگ، بر آن تحمیل کند؟

با آنکه پاسخ به این پرسش آسان نیست، می‌توان گفت که سیاست پوتین در قبال جمهوری اسلامی در این مسیر شکل می‌گیرد. در دیدار مسکو، لاوروف خبر داد که روسیه دست در کار تهیه «پیش‌نویس یک توافق جدید» با جمهوری اسلامی است که «اصول همکاری‌های دو کشور را در همه عرصه‌های بین‌المللی تعیین می‌کند». این «توافق جدید» در واقع جانشین قرارداد ۲۰ ساله‌ای خواهد بود که در زمان ریاست‌جمهوری حجه‌الاسلام محمد خاتمی امضا شد. تا پیش از آغاز جنگ اوکراین، بسیاری از ناظران می‌پنداشتند که تهران و مسکو همان قرارداد را با تغییرهایی جزئی برای ۲۰ سال دیگر تمدید خواهند کرد. سخنان اخیر لاوروف نشان می‌دهد که طرف روس اکنون خواستار «تفاهم» متفاوتی است که در چارچوب آن، کنترل سیاست خارجی و نظامی جمهوری اسلامی عملا در دست مسکو خواهد بود.

طرح تمدید قرارداد ۲۰ ساله از چند ماه پیش آماده امضا بود و تصور می‌رفت که سفر تحقیرآمیز آیت‌الله دکتر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی، به مسکو نهایی شود. اما این اتفاق رخ نداد زیرا پوتین در آخرین لحظه، خواستار «نگاهی مجدد» به کل مسئله شد‌ــ آن زمان کسی نمی‌دانست که پوتین به‌زودی جنگ علیه اوکراین را کلید خواهد زد.

رویداد بعدی، احضار الهام علی‌اف، رئیس‌جمهوری آذربایجان، به مسکو بود برای امضای عهدنامه‌ای که جمهوری باکو را به عضویت یک پیمان نظامی نوپا به رهبری روسیه درمی‌آورد. پوتین می‌کوشد تا چند کشور دیگر از جمله قزاقستان، ارمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان را نیز به همین مسیر بکشاند، در حالی که بلاروس‌ــ یک «همسایه نزدیک» دیگر‌ــ هم‌اکنون عملا در کنترل کرملین قرار دارد.

سخنان لاوروف در دیدار با همتای اسلامی‌اش در مسکو، نشان می‌دهد که برنامه فرابردی روسیه چیزی جز تبدیل جمهوری اسلامی به یکی از اقمار روسیه نیست. کرملین سال‌ها است که در این مسیر حرکت می‌کند اما تنها پس از تسلط کامل روسوفیل‌ها بر دستگاه حکومتی در تهران، می‌تواند برنامه خود را عملی سازد.

علاوه بر تعیین «اصول همکاری در عرصه بین‌المللی»، لاوروف از «همکاری‌های امنیتی دوجانبه» و «توسعه مناسبات فرهنگی و علمی» سخن گفت. او با تکیه به دو نکته، تلویحا نشان داد که در بعضی موارد، مسکو خواستار نوعی «وتو» است. نکته اول این بود که ایالات متحده آمریکا با ارائه «تضمین کتبی» به روسیه، تعهد کرده است که متن جدید «برجام» مانعی در راه همکاری مسکو و تهران نخواهد بود. جالب این‌جا است که این تضمین را آمریکایی‌ها به روسیه داده‌اند، نه به جمهوری اسلامی که طرف اصلی «برجام» به شمار می‌آید. به عبارت دیگر، واشنگتن هم‌اکنون، لااقل در این زمینه، جمهوری اسلامی را یکی از اقمار روسیه می‌داند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

البته، لاوروف در سخن گفتن از «تضمین آمریکایی»، کوشید تا دامنه این تضمین را فراتر از برجام جلوه دهد. واقعیت این است که در چارچوب «برجام»، هم در متن پیشین در ۱۱۸ صفحه و هم در متن جدید در ۲۵ صفحه، نقشی که برای روسیه تعیین شده است محدود می‌شود به انتقال ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران به خاک روسیه. بدین‌سان، آنچه لاوروف به‌عنوان «تضمین آمریکایی» مطرح کرد چیزی جز یک مسئله محدود فنی نیست. همچنین ، برجام به همه کشورها از جمله روسیه، اجازه می‌دهد که در زمینه بهره‌گیری صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای با جمهوری اسلامی همکاری کنند. بدین‌سان، جمهوری خلق چین قرار است بازسازی نیروگاه آب سنگین اراک را بر عهده گیرد. لاوروف وانمود کرد که آمریکا در واقع، یک چک سفید به روسیه داده است‌ــ ادعایی اغراق‌آمیز، اگر نخواهیم بگوییم دروغین.

در سخنان لاوروف، یک نشانه دیگر از اوکراینی کردن ایران بدون جنگ مربوط می‌شد به تولید و صدور نفت جمهوری اسلامی. لاوروف گفت: «در صورت برداشته شدن تحریم نفت ایران در چارچوب برجام، سهم ایران در صادرات نفت می‌باید در چارچوب اوپک پلاس تعیین شود.» اوپک پلاس یک ترفند غیررسمی است که در چارچوب آن، اعضای کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) با صادرکنندگان غیراوپک نفت، از جمله روسیه، نروژ و مکزیک، برای تعیین سطح تولید و صدور نفت، و در نتیجه، سهم هر یک در بازار جهانی به توافق می‌رسند.

معنای سخنان لاوروف این است که جمهوری اسلامی، حتی اگر «برجام» جدید همه تحریم‌ها را بردارد، نخواهد توانست سهم بازاری را که پیش از تحریم‌ها داشت، فوری پس بگیرد و ناچار خواهد بود تصمیم اوپک پلاس را که به‌معنای «وتو» روسیه است، بپذیرد. پیش از تحریم‌ها، سهم ایران در بازار نفت اروپا بین ۷ تا ۱۰ درصد بود که اکنون به صفر رسیده است. در سال‌های دهه ۱۹۷۰، ایران دومین سهم بزرگ از بازار نفت ایالات متحده را داشت که با کسب قدرت آیت‌الله خمینی، به‌تدریج به صفر رسید.

در چهار دهه گذشته، ایران به‌تدریج بسیاری از بازارهای خود را از دست داده است و اکنون، در مقام نهمین صادرکننده نفت قرار دارد. جالب این‌جا است که بسیاری از بازارهای ازدست‌رفته ایران، به‌ویژه در اروپا و ایالات متحده، نصیب روسیه شده است.

اکنون، با اقدام ایالات متحده و اتحادیه اروپا به تحریم نفت روسیه، امکان بازگشت ایران به آن بازارها از نو شکل می‌گیرد. این‌جا است که لاوروف می‌خواهد با تاکید بر «وتو» مسکو رد چارچوب اوپک پلاس، یادآور شود که تهران نخواهد توانست بدون اجازه برادربزرگ در کرملین، به‌طور غیرمستقیم، به تحریم نفتی روسیه از سوی قدرت‌های غربی کمک کند.

سهم کنترل‌کننده روسیه در بازار انرژی اروپایی اسلامی است که پوتین حاضر نخواهد بود به این سادگی بر زمین بگذارد. نخستین اثر سخنان لاوروف را در تصمیم تهران به افزایش بهای نفت خام برای خریداران آسیایی در هفته پیش دیدیم. اکنون، انتظار می‌رود همین افزایش برای فروش به دیگران، از جمله واسطه‌ها برای بازار اروپایی، صورت گیرد. بدین‌سان، روسیه اجازه نخواهد داد که بهای انرژی کاهش یابد و فشاری که اقتصاد غربی با آن روبه‌رو است تا حدی خنثی شود.

هنوز نمی‌دانیم معاهده جدیدی که لاوروف برای ایران تهیه می‌کند تا چه حد در تبدیل جمهوری اسلامی به یکی از اقمار روسیه پیش خواهد رفت. اما اگر تجربه «کنوانسیون حقوقی دریای خزر» را الگو بدانیم، معاهده جدید چیزی جز یک دیکته یک‌طرفه به تهران نخواهد بود.

این خطر وجود دارد که معاهده جدید با احیای بندهایی از قراردادهای ۱۹۲۲ و ۱۹۴۲ بین ایران اتحاد جماهیر شوروی، به روسیه به‌عنوان دولت جانشین، اجازه مداخله نظامی در ایران بدهد. بدین‌سان، ایران فنلاندیزه  شدن فراتر خواهد رفت و آنچه را پوتین احتمالا حتی با جنگ نخواهد توانست در اوکراین به دست آورد، بی‌سر‌و‌صدا تقدیم مسکو خواهد کرد. روسیه که عملا کشوری است دور از دریاهای باز، خواهد توانست با به دست آوردن پایگاه‌های هوایی‌ـ‌دریایی در ایران، به‌عنوان یک قدرت مهم در اقیانوس هند برای نخستین بار وارد صحنه شود.

در چند سال گذشته، شاهد بازگشت طرز تفکر امپریالیستی در صحنه سیاست‌گذاری بین‌المللی بوده‌ایم. این طرز فکر قرن نوزدهمی با واقعیت‌های جهان سده بیستم در تضاد است اما همان‌طور که در اوکراین می‌بینیم، می‌تواند کل نظام بین‌المللی را تهدید کند.

رهبران جمهوری اسلامی با انتخابی مهم و دشوار روبه‌رو هستند: پذیرفتن قیادت پوتین و تبدیل شدن به یکی از اقمار روسیه در یک قمار بزرگ بین‌المللی با بهره‌گیری از فرصت برای بیرون نگه داشتن ایران از ماجراجویی‌های رهبر روسیه، ماجراجویی‌هایی که تاکنون به چهار جنگ منجر شده است و احتمالا می‌تواند آتش جنگ‌های وسیع‌تری را برافروزد.

متاسفانه، عکس‌العمل آقای امیرعبداللهیان در برابر موعظه ارباب‌منشانه لاوروف در مسکو چیزی جز سر به تایید تکان دادن و بله قربان گفتن نبود. شگفتی‌آور نیست که دستگاه تبلیغاتی کرملین سفر امیرعبداللهیان را به‌عنوان «نشانه‌ای دیگر از حمایت بین‌المللی از مواضع عادلانه روسیه در اوکراین» عرضه می‌کند. روسیه منزوی و درگیر در جنگی با آینده نامعلوم می‌کوشد تا سفر هر مقام سیاسی خارجی به مسکو را به‌عنوان «تایید جهانی» به مردم روسیه عرضه کند.

رهبران جمهوری اسلامی ژتون‌های خود را روی پوتین قرار داده‌اند، به این امید که در روز مبادا، قدرت نظامی روسیه رژیم اسلامی در تهران را حفظ خواهد کرد. اما اکنون این پرسش مطرح است: آیا پوتین خواهد توانست خود را حفظ کند، چه رسد به اینکه حافظ دیگران باشد؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه